من یک گفتگوی سرگرم کننده و گسترده با پسر عمویم مینتر دیال داشتم که نویسنده، سخنران، گفتگوگر و همکار عاشق پادل است. ما موضوعات زیادی از جمله رویکرد منحصر به فرد من به زندگی، به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی، داروهای روانگردان، هوش مصنوعی، خود واقعی شما بودن و بسیاری موارد دیگر را پوشش دادیم.
در این قسمت، من به Fabrice Grinda، یک کارآفرین و سرمایه گذار فناوری با تجربه بازگشتم. فابریس سفر خود را از روزهای اولیه اقامت در فرانسه تا ساخت شرکتهای فناوری و سرمایهگذاری در بیش از 1100 استارتآپ از طریق FJ Labs به اشتراک میگذارد. ما به رویکرد منحصر به فرد او به زندگی، به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی و پذیرش اصالت می پردازیم. فابریس در مورد تجربیات دگرگون کننده خود با داروهای روانگردان و اینکه چگونه آنها زندگی شخصی و حرفه ای او را تحت تاثیر قرار دادند صحبت می کند. ما همچنین نقش هوش مصنوعی را در تجارت مدرن بررسی میکنیم و فابریس توضیح میدهد که چگونه هر شرکتی که در آن سرمایهگذاری میکند از هوش مصنوعی در برخی ظرفیتها استفاده میکند. او Fabrice AI را معرفی می کند، یک نمایش دیجیتالی از خودش، که برای پاسخ به سوالات متداول کارآفرینان طراحی شده است. در طول گفتگو، فابریس بینش هایی را در مورد آینده هوش مصنوعی، اهمیت هوش هیجانی و ارزش آموزش گسترده ارائه می دهد. فابریس را در وبلاگ، لینکدین و اینستاگرامش دنبال کنید تا اطلاعات بیشتری در مورد زندگی و کار او کسب کنید.
در زیر، یادداشت های برنامه را می بینید و البته از شما دعوت می شود نظر بدهید. اگر پادکست را دوست داشتید، لطفا چند لحظه به آن امتیاز دهید .
برای دنبال کردن/ارتباط با فابریس گریندا:
- Fabrice AI را در اینجا کاوش کنید
- فابریس گریندا را در لینکدین بیابید/دنبال کنید
- فابریس گریندا را در X (توئیتر سابق) پیدا/دنبال کنید
سایر اشاره ها/سایت ها:
رونویسی توسط Flowsend.ai ، یک سرویس کامل هوش مصنوعی برای پادکسترها :
مینتر دایل: هی، فابریس، خوشحالم که دوباره به برنامه برگشتی. من همیشه از چیزی که در مورد آن می نویسید لذت برده ام. شما ایدهها را جرقه میزنید، اطلاعات زیادی را به اشتراک میگذارید، و در یکی از پستهای اخیرتان در مورد هوش مصنوعی Fabrice صحبت کردهاید، و پسر، این موضوع مرا متوجه کرد. بنابراین، بیایید با شروع، برای کسانی که شما را نمی شناسند، فابریس گریندا کیست؟
فابریس گریندا: از حضور در برنامه خوشحالم. باز هم، کمی پیش زمینه، حدس می زنم. من اصالتاً فرانسوی هستم، مانند اکثر اعضای خانواده، اگرچه دیگر فرانسوی به نظر نمی رسم. از نیس، برای کالج به ایالات متحده آمدم، به پرینستون، بالاترین کلاس خود رفتم، و سپس برای چند سال برای مک کینزی و شرکت کار کردم. و سپس در سن 23 سالگی شروع به ساخت شرکت های فناوری کردم. و در 27 سال گذشته، من در حال ساخت و سرمایه گذاری در استارت آپ های فناوری بوده ام. و در واقع، به نوعی می دانستم که از همان ابتدا می خواهم این کار را انجام دهم. مثل سن ده سالگی، اولین کامپیوترم را گرفتم که کامپیوترهایم ریخته شد، و غیره. بنابراین، من یک سری شرکت ایجاد کردم. من به طور خلاصه می روم. آخرین و مرتبط ترین آنها شرکتی به نام OLX بود که Le Bon Coin است، اگر بخواهید برای بقیه جهان، 11000 کارمند در 30 کشور دارد، بیش از 300 میلیون کاربر در ماه دارد. این مانند بخشی از بافت جامعه در بیشتر بازارهای در حال ظهور است، مانند برزیل و تمام اروپای شرقی و هند، پاکستان و غیره. و من حدس میزنم پس از آن یک صندوق سرمایهگذاری ساختمانی به نام FJ Labs را فارغالتحصیل کردیم، جایی که ما بر سرمایهگذاری در کسبوکارهای تحت تأثیر شبکه متمرکز هستیم. و اکنون 1100 سرمایه گذاری در استارت آپ ها داریم. ما بیش از 300 خروجی داشته ایم. و فوق العاده سرگرم کننده است. و بخشی از ساختن دنیای فردا باشیم، در واقع همینطور است.
مینتر دیال: منظورم این است که نه تنها در حال ساختن دنیای فردا هستید، بلکه احساس می کنم، فابریس، در مدت زمانی که شما را می شناسم، همچنین احساس می کنید در حال توسعه به فردای همان گونه که هستید، هستید.
فابریس گریندا: خب، من فکر میکنم اکثر مردم بر اساس هنجارهای اجتماعی زندگی میکنند. این حتی نامشخص است. خوب، حدس میزنم اگر شما انسانهای خردمند را میخوانید، که میتوانند ایدههایی در مورد اینکه از کجا آمدهاند به ذهنشان خطور کند، اما اوه، من باید به دبیرستان بروم، سپس به دانشگاه بروم و بعد شغلی پیدا کنم. و بعد ازدواج می کنم و دو بچه و یک سگ دارم و بعد تو، حصار سفیدت، می خواهی به خودت شلیک کنی. و هیچ کس واقعاً سؤال نمی کند. مثل این است که اوه، این انتظارات اجتماعی است زیرا والدین شما این کار را کردند. و بنابراین، شما به خود می گویید که باید این کار را انجام دهید تا در واقع از اصول اولیه استفاده کنید. چیست؟ تو کی هستی، میخوای چیکار کنی؟ کجا می خواهید زندگی کنید و چگونه می خواهید زندگی کنید؟ و ممکن است پاسخ این چیزها را ندانید، اما به همان روشی که کارآفرینان اساساً اسپاگتی را روی دیوار میاندازند تا ببینند چه چیز بدی است تا زمانی که مناسب بازار محصول را پیدا کنند، میتوانید همین کار را در زندگی شخصی، زندگی شخصی و شما می توانید بسیاری از چیزها و رویکردها را از نظر اینکه چه چیزی برای شما مفید است امتحان کنید. و من نمی گویم پاسخ هایی که برای خودم پیدا کردم جهانی است، فکر می کنم رویکردی که در پیش گرفتم جهانی است. فقط مردم خیلی محافظه کار هستند کلمه درستی است، اما در راه ها قرار دارند و حاضر نیستند رویکردها و روش های مختلف زندگی را امتحان کنند. و فکر میکنم در این کار بسیار خوب بودهام، زندگیای را که قرار است زندگی کنم و بهترین زندگیام را از طریق خود واقعی و واقعیام داشته باشم، که فکر میکنم برای اکثر مردم سخت است که خودشان باشند. بنا به دلایلی، آنها احساس میکنند که نیاز به پنهان شدن دارند و، بهویژه در دنیای بیدار شدهای که مردم میترسند اغلب بیدلیل آنها را لغو کنند، احساس میکنند.
Minter Dial: خب، بسیاری از کلمات خارج از قلمرو. اما منظورم این است که چیز خنده دار خانواده ها هستند، البته شما اکنون یک سگ و دو بچه دارید.
فابریس گریندا: دارم. اما این با انتخاب است. و از طریق تکرار. من در واقع برای مدت طولانی با ایده بچه دار شدن مخالف بودم. مثل همه دوستان من با بچه ها بود، آنها به عنوان یک فرد یا حتی به عنوان یک زوج ناپدید می شوند. آنها پدر و مادر می شوند و به نظر می رسد زندگی آنها به پایان رسیده است. و حتی با وجود اینکه آنها ادعا می کنند که گاهی اوقات خوشحال می شوند، در بیشتر موارد، وقتی آنها را ملاقات می کنم، و این بسیار نادر است، مثل هر شش هفته یکبار، آنها همیشه از کمبود وقت و وضعیت بچه هایشان شاکی هستند. به زندگی خود پایان دادند. اما چیزی که نظر من را تغییر داد، در واقع این است که یکی از این سفرها یا مسیرهای غیر سنتی را انجام دادم. من مراسم Ayahuasca را در سال 2018 انجام دادم. و در این سفر، مادربزرگم، که تقریباً 20 سال در آن نقطه از دنیا رفته بود، مامی فرانسوا، که مادرسالار خانواده بود و کسی که محل تجمع و دور هم جمع شدن بود. همه ما در اطراف او ملاقات می کردیم، معمولاً هم برای تعطیلات تابستانی و هم برای آب نبات شب کریسمس Seabian. او گفت، می دانید، شما بهترین زندگی خود را سپری می کنید. تو هدف زندگیت رو دنبال میکنی همه چیز در زندگی شما شگفت انگیز است. و من درک می کنم که چرا شما نمی خواهید چیزی را تغییر دهید زیرا همه چیز عالی است. و به همه افراد اطراف خود در مراسم نگاه کنید، و همه آنها در حال پاکسازی هستند و اوقات وحشتناکی را سپری می کنند زیرا به نظر من پیام هایی که داده می شود احتمالاً چندان لذت بخش نیستند. با این اوصاف، چند چیز در حاشیه وجود دارد که من فکر میکنم میتوانید آنها را بهتر از سود خالص زندگیتان انجام دهید. حالا، دلیل مقاومت شما این است: الف، مزایای بچه دار شدن را نمی بینید، و ب، هزینه ها را درک می کنید. خب اجازه بده من اینجا هستم تا به شما بگویم که هزینه ها کمتر از آن چیزی است که شما انتظار دارید، زیرا به جای اینکه شما یک زندگی غیرسنتی و یک رابطه غیر سنتی داشته باشید، نیازی به داشتن یک والدین سنتی ندارید. به جای زندگی برای بچه هایتان، که مدل هلیکوپتری والدینی مانند این مادران ببر بیش فعال در نیویورک شده است. والدین عملکردی، اغلب عملکردی. آره شما می توانید با فرزندان خود زندگی کنید به جای اینکه آنها جایگزینی برای زندگی شما باشند. آنها می توانند برای زندگی شما تعریف کنند، و شما می توانید آنها را به جهنم ببرید، اسکی کنید، و می توانید تمام ماجراهای سرگرم کننده را انجام دهید، بنابراین می توانید تمام کارهایی را که در حال حاضر دارید انجام دهید و بچه دار شوید. و به هر حال، هیچ کس لزوماً به طور مؤثر بیان نمی کند که چرا بچه دار شدن برای شما شگفت انگیز است. اما شما دوست دارید تدریس کنید، دوست دارید صحبت کنید، دوست دارید در هاروارد، استنفورد و غیره در کلاسها تدریس کنید. شما واقعاً به کسی آموزش می دهید که خود را در آن می شناسید، حتی ارزشمندتر است، و این یک ماجراجویی سرگرم کننده خواهد بود. به هر حال، شما یک بچه بزرگ هستید، و بنابراین همه بهانه هایی را که برای بچه بودن بیشتر نیاز دارید به شما می دهد. پس باید دختر و پسر داشته باشید چون رابطه پدر و پسر و پدر و دختر یکی نیست و هر دو لذت بخش است. و همچنین، داشتن یک خواهر، پسر شما را به مرد بهتری تبدیل می کند، و داشتن یک برادر، این موضوع را سخت تر می کند و دختر شما را تبدیل به پسر بچه می کند، و او فوق العاده سرگرم کننده خواهد بود، و شما هر دو را دوست خواهید داشت. و او گفت: اول پسر را بیاور، بعد دختر را بیاور، دو سال و نیم فاصله سنی داشته باشد. و بنابراین، در همان مراسم، من این پیام را دریافت کردم که اگر کاری را واقعاً سخت تلاش می کنید و نتیجه نمی دهد، احتمالاً برای شما مناسب نیست. که باعث شد جمهوری دومینیکن را ترک کنم، جایی که به مدت هفت سال در آنجا بودم، و پس از یک سری خرید در جزیره به ترکز و کایکوس نقل مکان کردم. و همچنین توسط یک چوپان آلمانی سفید که نمی دانستم به عنوان یک سگ وجود دارد ملاقات کردم. و پیامی که من در آنجا دریافت کردم این بود که ببینید، شما در حال رهبری هستید. شما هستید. شما یک فانوس درخشان از نور در جهان تاریکی هستید، و به یک سگ سفید حماسی نیاز دارید تا با این چشم انداز زیبای نور همراه شوید و فکر کردید که من در بازی تاج و تخت هستم. گرگ وحشتناک Ghost فقط CGI بود، اما نه، بر اساس سگ واقعی است، و من وجود دارم. باید منو پیدا کنی و حالا ما داروی او را به قدری سفید داریم که با ملحفه های تخت در پشت ترکیب می شود. فرشته اکنون، سالها طول کشید تا همه آنها را سر جای خود قرار دهم، بنابراین پس از آن، باید تلاش میکردم تا با شریکم بچهدار شوم. این کار نکرد. سپس باید یک اهداکننده تخمکی پیدا میکردم که شبیه نیازهای متا یا IQ او بود، و سپس پرورشدهنده سگ مناسب و غیره را پیدا میکردم. حدس میزنم اکنون، شش سال بعد، با یک توله سگ سه ساله، شش ماهه و یک ساله هستیم. و زندگی در واقع شگفت انگیز است. و مادربزرگم درست میگفت. دو بچه و سگ شگفت انگیز بودند. دان رایت به عنوان یک تعریف زیبا برای زندگی شادی آور دیگری که در آن ما یک انفجار داریم، و من نیز در قرعه کشی نوزاد برنده شدم، آنها همیشه خوشحال هستند. آنها هرگز گریه نمی کنند. آنها در طول شب می خوابند. به نظر می رسد که آنها زودرس، باهوش و سرگرم کننده هستند، و ما یک انفجار داریم. بنابراین، بله، شگفت انگیز بود.
Minter Dial: من آن را دوست دارم. در قلمرو خنده دار حکایات، در خانواده ام، من برادر بزرگتر، خواهر کوچکترم، دو سال و نیم از خودم کوچکترم. من یک پسر و سپس یک دختر دارم که دو سال و نیم از پسرش، برادرش کوچکتر است. بنابراین، به نوعی شبیه یک نمونه طبیعی است. شما به ayahuasca اشاره کردید، و این روند شناخت خود، چیزی است که من را به شدت مجذوب می کند، و من احساس می کنم یکی از آسیب های جامعه این است که مردم خود را نمی شناسند. روند شما چگونه بود و آیا روانگردان ها تا چه اندازه در کمک به شما برای شناختن کیستی شرکت داشتند؟
فابریس گریندا: به نوعی احساس میکردم که همیشه میدانم چه کسی هستم، و همیشه ضریب هوشی بالا و انرژی بالا و کارآفرین، باهوش فناوری و در مدرسه خوب بودم. و این به نوعی هویت من در حال رشد بود. بخش هایی از هویت من که فکر می کردم در مورد آنها اشتباه می کردم، اوه، من نیز فکر می کردم خجالتی و درونگرا هستم، و در نهایت متوجه شدم، نه، شما فکر می کنید شلدون کوپر هستید زیرا در محیطی هستید که در آن شما توسط همسالان احاطه نشدهاید و کسی را ندارید که با او تعامل داشته باشید و کسی که بخواهید با او تعامل داشته باشید. و بنابراین، شما فکر می کنید خجالتی و درونگرا هستید، و همچنین از همه همسالان خود در مدرسه جوانتر هستید، و این مدت زمان بیشتری طول کشید. بنابراین، گذار به تبدیل شدن به فردی که من می سازم، در واقع از طریق مشاهده زندگی است. و روانگردان ها نقش مهمی در آن بازی نکردند. آنها در چیزهای دیگر نقش داشتند و من در یک ثانیه به آن می رسم. وقتی از کالج فارغ التحصیل شدم، بنابراین، بالاترین سطح کلاسم، سوما و غیره، یک شرکت فناوری ساختم، اما کارمندی در آن وجود نداشت. این یک شرکت انحصاری بود. به پرداخت هزینه های دانشگاه کمک کرد. و ناگهان به مک کینزی می روم. و علیرغم اغلب اوقات، مک کینزی در استخدام افراد واقعاً باهوش و از نظر اجتماعی بی دست و پا متخصص است. بنابراین، از مردم من. اما علیرغم اینکه اغلب باهوشترین مرد اتاق بودم، من کمترین تأثیر را داشتم، زیرا برای موفقیت در زندگی، به هوش هیجانی، مهارتهای ارتباط شفاهی نوشتاری، توانایی همدلی با دیگران و قرار دادن خود به جای آنها نیاز دارید. و توانایی کار در تیم های مهارت های سخنرانی در جمع، که هیچ کدام از آنها را نداشتم. و بنابراین، ناگهان متوجه شدم، خوب، باید این مجموعه مهارت ها را برای خودم بیاورم و ببینم که آیا می آیند یا خیر. و هر چه بیشتر روی آنها کار می کردم، بیشتر متوجه می شدم که به طور طبیعی برای من اتفاق افتاده است. و سپس مرحله نهایی، خوب، مرحله بعدی تحول زمانی بود که من در 23 سالگی در سال 1998 شروع به ساخت اولین استارتاپ خود کردم. چه بخواهید چه نخواهید، اگر مدیر عامل فناوری هستید، باید فروشنده باشید، باید مطبوعات را بفروشید، باید کارمندان را بفروشید، باید سرمایه گذاران را بفروشید، باید تجارت بفروشید. شریک، و جایی برای خجالتی بودن وجود ندارد، و همچنین در بیشتر مواقع طرد خواهید شد. بیشتر چیزهایی که قرار است امتحان کنید با شکست مواجه خواهند شد. اکثر مواقعی که سعی می کنید پول جمع کنید، مردم به شما نه می گویند. شما به سرعت بر طرد ترس غلبه می کنید، و در تکرار داستان ها، فروش خود، فروش شرکت، فروش ماهیگیری بسیار خوب می شوید، تا جایی که در واقع، متوجه شدم که واقعاً آن را دوست داشتم. من واقعاً در بودن، صحبت با سرمایه گذاران، صحبت با مطبوعات، صحبت با کارمندان، صحبت با شرکای تجاری خوب بودم. و به طور طبیعی برای من پیش آمد. و بنابراین، ناگهان، حتی اگر آن ماجراجویی اولین شرکت من را شکست داد، من از صفر به قهرمان رسیدم، پس از ترکیدن حباب و از دست دادن همه چیز، دوباره به صفر بازگشتم. و من فکر کردم، خوب، شاید فنی. حتی اگر میخواهم یک بنیانگذار فناوری باشم، احتمالاً جایی نیست که بتوانم درآمد کسب کنم. اما اشکالی ندارد. من برای پول این کار را نکردم. از هیچ چیزی بساز بنابراین، بیایید شرکت بعدی را بسازیم. این چیز کوچکی خواهد بود، اما اشکالی ندارد. سرگرم کننده خواهد بود. اما بعد متوجه شدم، می دانید چیست؟ اگر من در زندگی تجاری خود اینقدر برونگرا پرشور و با اعتماد به نفس باشم، احتمالاً من نیز همینطور هستم. در زندگی شخصی من. اتفاقاً هرگز خودش را بیان نمیکند، زیرا تصور میکردم درونگرا هستم و خجالتی هستم، و غیره. اما، می دانید، من 27 سال دارم و به نظر می رسد که بقیه دنیا برای این موجودات عرفانی و زیبا که زن هستند و همچنین دوستی ها و حتی روابط خانوادگی، که من روی هیچ کدام از آنها سرمایه گذاری نکرده ام، ارزش قائل هستند. شاید زمان آن فرا رسیده باشد که در واقع ببینید آیا آن ویژگی شخصیتی که به طور طبیعی در زندگی خصوصی و تجاری من برای من به وجود آمده است واقعاً می تواند خود را در زندگی شخصی من نشان دهد یا خیر. و پاسخ این است که البته این کار را کرد. و همه این چیزها در نهایت برای من بسیار طبیعی بود. و متوجه شدم که در واقع چقدر برای روابط متقابل و دوستی ها و روابط ارزش قائل هستم. و بنابراین، در سرمایهگذاری روی خانواده، به همان شیوهای که فکر میکنم من در کودکی بسیار قضاوتکننده بودم، زیرا شما مردم را بر اساس معیارهایی که در آن مهارت دارید قضاوت میکنید، زیرا به شما ارزش میدهد. بنابراین، در کودکی، اگر ضریب هوشی بالایی نداشته باشید، از نظر من بیارزش تلقی میشوید. و بنابراین، من با پدر و مادرم بسیار قضاوت کننده بودم. در نهایت متوجه شدید که این یک قضاوت ارزشی است. مردم آنگونه که هستند ساخته شده اند و ویژگی ها و چیزهای زیبا و شگفت انگیز خود را دارند که باید به میز بیاورند. و در واقع، شما می خواهید آنها متفاوت باشند زیرا این تفاوت است که به ما امکان می دهد کیفیت زندگی و تنوعی که امروز داریم را داشته باشیم. و به این ترتیب، یک بار شروع کردم از قضاوت کردن مردم دست بکشم، و زمان زیادی طول کشید تا به آنجا برسم، اما بیایید بگوییم اواخر بیست سالگی من و پذیرفتن آنها به همان شکلی که هستند و دوست داشتن آنها به همان شکلی که هستند، و آنها می گویند که واقعاً پارچه کائنات می گوید دوست داشته باشید و فقط از همه به خاطر شخصیتی که هستند و کاری که انجام می دهند و آنچه سر میز می آورند قدردانی کنید و فقط مهربان باشید. آره روابطمان را با همه برای بهتر شدن تغییر دهیم. و بعد تبدیل به شخصی شدم که بودم. و روانگردان ها هیچ نقشی در هیچ کدام از آن ها نداشتند. بیشتر من می خواستم بهترین نسخه از خودم باشم، شاید موفق ترین نسخه خودم باشم، که نیاز به تکامل از شلدون کوپر بودن، از نظریه بیگ بنگ تا نسخه ای بسیار مهربان تر از تونی استارک داشت. و روانگردان ها بعداً در چیزی که من آن را احتمالاً بیشتر یک انقلاب معنوی می نامم، از نظر، مثلاً به عنوان یک مهندس، ریاضیدان، دانشمند، قطعاً ضد دین، قطعاً خداناباور، آمدند، اما پس از آن به طور تصادفی اولین تجربیات روانگردان را تجربه کردم. جایی که شبیه آن است. و این منجر به رابطه ای شد که امروز دارم، که احتمالاً مرا در مسیر بچه دار شدن سوق داد و همچنین باعث شد واقعاً تجربه ای کامل داشته باشم که در آن احساس می کردم با خدا ارتباط برقرار می کنم. و بنابراین، در واقع ذهنیت باز من را در مورد ماهیت واقعیت و درک اینکه شاید یا به احتمال زیاد واقعاً می توانید، افزایش داد. این احساس میکند که یک ماتریس یا شبیهسازی است، و شما، میتوانید آشکار کنید، برخی از قوانین را میتوان خم کرد و برخی دیگر را شکست، مانند Neo در ماتریکس. و بنابراین، منجر به تقویت بیشتر وحدت و این واقعیت می شود که همه ما به هم متصل هستیم و عشق و شادی و غیره وجود دارد. اکنون، من متقاعد نشده ام که آن پیام جهانی باشد. به این معنی که من به وضوح در برخی از این سفرهای روانی این دید را دریافت می کنم که یین و یانگ وجود دارد، سیاه و سفید وجود دارد. و بنابراین، شاید دیدگاه من، چون عنصر یا نیروی نور هستم، همه چیز را عشق می بینم. اما مطمئن نیستم که این پیامی باشد که همه دریافت میکنند، اگرچه فکر میکنم همه ما از یک منبع جهانی میآییم، و من وحدت انرژی را احساس میکنم. من فکر می کنم که ما با طراحی متفاوت ساخته شده ایم تا بتوانیم تجربیات متفاوتی را برای هر یک از ما ایجاد کنیم. بنابراین، ما به نوعی اینجا هستیم تا یکدیگر را سرگرم کنیم. اوم، این دیدگاهی است که من دارم. من دیدگاه تحلیلی و متفکرانه تری در مورد آن دارم، اما می توانیم در زمان دیگری به آن بپردازیم. بنابراین، می دانید، روانگردان ها من را رها نکردند تا آن چیزی که هستم باشم، اما جالب بوده اند. من وارد آنها شدم، و این واقعاً مانند کنجکاوی فکری است. من فکر می کنم برای بسیاری از مردم، آنها می توانند ابزاری برای کشف خود برای درمان تروما باشند. بسیاری از مردم ayahuasca یا شاید سفر یک قهرمان با اسید یا قارچ را به عنوان ده سال درمان در یک شب توصیف می کنند. و اتفاقاً این است که فکر می کنم کار است. داری روی خودت کار میکنی برای من چنین احساسی نداشت، زیرا پیام اصلی من این است که شما بهترین زندگی خود را سپری می کنید. تو هدف زندگیت رو دنبال میکنی همه چیز شگفت انگیز است، و با این حال شما می توانید این کارها را در حاشیه انجام دهید. و اگرچه آنها، نقل قول بدون نقل قول، در حاشیه بودند، اما به نوعی بنیادی بودند. من بچه دارم، سگ دارم، کشور را نقل مکان کردم. اما جوهر اصلی من و کاری که انجام می دهم تغییر نکرده است.
مینتر دیال: خب، به هر حال، به هر حال، شما آن عنصر معنوی و آن ارتباط با کیهان و آن جهانشمولی را داشتید، که خوشحالم بگویم که به نظر نمیآید، همه ما یکی هستیم، همه را دوست داریم. چون این مزخرف است. اما منظورم این است که از نظر آنچه می خوانید کنجکاو هستم، زیرا بدیهی است که شما داستان های علمی تخیلی زیادی می خوانید. من می دانم که. و خیلی. با حرص زیاد میخونی من تعجب می کنم، در حوزه غیرداستانی، آیا شما افرادی مانند جاناتان هایت یا افراد دیگر، شاید سم هریس را می خوانید؟ به حرفاش گوش میدی چه چیزی شما را از نظر کشف مرزهای بیرونی عقلتان تحریک می کند؟
فابریس گریندا: در اسلاید غیرداستانی، از کتابهایی مانند طاعون اجتناب میکنم. من متوجه شدم که آنها یک ایده دارند که فقط تهوع تبلیغاتی را در طول کتاب تکرار می کنند، و اینطور نیست. منظورم این است که اگر این کار را بکنید. و آیا می توانند مفید باشند؟ در برخی شرایط، بله. اما آیا واقعاً برای کاهش آنها به یک کتاب نیاز دارید؟ من خیلی مطمئن نیستم. شما احتمالاً میتوانید چهار ساعت کار در هفته یا تلنگر یا هر یک از اینها را به طور خلاصه از نظر بهترین شیوهها خلاصه کنید. اما من زیاد می خوانم، همه چیز، چیزهایی که من را مجذوب یا علاقه مند می کند. بنابراین، تاریخ بشریت، به نوعی مانند کتاب های تایپ انسان خردمند. من واقعاً عاشق کتاب های خوب هستم. بنابراین، بیل برایسون، که به نوعی سقوط می کند، و می تواند تاریخ علم باشد، مانند داستان کوتاه تقریباً همه چیز، قطعاً کوتاه نبود. و این در واقع فقط تاریخ علم و مردان و زنان پشت این علم است. اما بیل برایسون درشت نوشت، اما آره، عاشق آلن واتس، عاشق سم هریس، عاشق آلدوس هاکسلی. درست؟ درهای ادراک. ما آن مسیر را طی می کنیم. بیوگرافی عاشقانه مردمی که به نظرم مربوط به من است. بنابراین، آگوستوس یا اکتاویان، اگر می خواهید، الکساندر همیلتون. بنابراین، ران چرنو، والتر ایزاکسون. اما به طور کلی، من می توانم بگویم غیرداستانی احتمالا. ببینید، من احتمالاً 1500 کتاب در سال می خوانم. غیرداستانی احتمالا یک سوم آن است. اما من داستان و غیرداستانی را برای یک هدف می خوانم، مانند کنجکاوی و سرگرمی. من سعی نمی کنم چیزی از آن بیرون بیاورم. من آن را برای لذت خواندن خواندم، میدانید، یکی از متفکرانهترین و فلسفیترین کتابهایی است که خواندهام یا واقعاً اتفاق افتاده است. من به یک توپ عجیب و غریب گوش دادم که معمولاً خوانده می شود. تندتر از گوش دادن می خوانم و از شنیدن و شتاب متنفرم. در واقع چراغ سبز اثر متیو مک کانهی بود. و چراغ سبز، شما فکر می کنید، می دانید، او یک بازیگر است. او چه سطحی از بینش می توانست داشته باشد؟ اما ترکیبی از ترسیم زیبا و در واقع دیدگاه بسیار روشن بینانه او در مورد اینکه داشتن یک زندگی معنادار و زیبا پر از چراغ های سبز چیست، در واقع بسیار منطقی بود. بنابراین، بله، حدس میزنم دور و بر، دامنه وسیعی داشته باشد. و صحبت از داستان تخیلی مانند هر نوع علمی تخیلی است که می توانید تصور کنید، از سرگرم کننده تا علمی تخیلی سخت و هیجان انگیز و فانتزی. بنابراین، من به نوعی همه چیز را خواندم. تنها نیاز من این است که خوب و خوب باشد، معمولاً، میتوانم بگویم اگر 4.5 یا بیشتر در Goodreads و یا نقدهای آمازون توسط عموم باشد، نه توسط منتقدان، خوب خواهد بود. به نوعی من اغلب با منتقدان موافق نیستم، زیرا آنها به چیزهایی بر اساس شایستگی های هنری امتیاز می دهند یا مانند، آنها فیلمی را می بینند و این مانند، آه، فیلمبرداری است. گفتن “فیلمبرداری پیشگامانه بود”، اما اگر مثل جهنم خسته کننده باشد، برای من جذابیتی ندارد. بنابراین، یک راه مطمئن برای دانستن اینکه من یک فیلم یا یک برنامه تلویزیونی را دوست ندارم این است که نظرات منتقدان زیاد و بازخوردهای عمومی کم باشد. واضح است. منظورم این است که من یک محصول هستم. من مرد توده ها هستم، مرد مردم، چون با مردم موافقم. و من میخواهم 90% گوجهفرنگی فاسد، مانند 8.0 یا بیشتر در IMDb را برای استفاده از رسانهها یا محتوای تلویزیونی یا فیلمها، به عنوان مثال.
مینتر دیال: البته، من به عنوان یک فیلمساز و یک نویسنده کتاب یا غیرداستانی، به تمام ستاره های عجیب و غریبی که در کتاب هایم دارم یا نه فکر می کنم. شما که مردی با ضریب هوشی بالا هستید، من همیشه به هوش شما احترام گذاشته ام و به همین دلیل، شما همیشه استدلال بسیار قوی را برای همه چیز به ارمغان می آورید. و کسی تصور می کند که باید باور کنید که عقل و عقل یک اصل راهنما است. با این حال، کتابی را که به تازگی خواندهام به نام ذهن صالح نوشته جاناتان هایت، که کتاب بزرگ دیگری به نام Coddling of the American Mind را نوشته است، در مورد این صحبت میکند که چگونه در مورد عقل نیست. عقل فقط نوعی وکیل داخلی برای توجیه هر کاری است که انجام می دهیم. چیزی که همه چیز را در مورد ما هدایت می کند فقط احساسات نیست، شهود است. این یک مفهوم بسیار مبهم است، اما به نظر می رسد که نیروی محرکه هر کاری که ما انجام می دهیم بیشتر باشد. و من متعجب بودم که این تا چه حد به شما مربوط است یا چگونه با شما طنین انداز می شود.
فابریس گریندا: این ایده بسیار طنین انداز است، زیرا فکر می کنم به وضوح قابل اثبات است. اگر میخواهید کسی را با استفاده از حقایق متقاعد کنید و منطق کار نمیکند، به وضوح باید به شهود و احساسات او متوسل شوید. و با تشکر از چیزی که دانیل کانمن، برنده نوبل اقتصاد، به خاطر آنچه در کتابش نوشت، سریع فکر کن، آهسته به آن اشاره می کند، مثل این است که مردم بلافاصله از سیستم عصبی خودمختار خود واکنش هایی دریافت می کنند، که توسط شهود، احساسات، هر چه که شما هدایت می شود. می خواهند آن را صدا کنند و دیدگاه خود را تغییر دهند. که سخت است. شما باید آنها را مجبور کنید که سرعت خود را کاهش دهند و به داده ها و غیره نگاه کنند. و در بیشتر موارد، برای مردم قانع کننده یا قانع کننده نیست. بنابراین، کاملاً بهترین راه برای تعامل با مردم، متقاعد کردن آنها نسبت به هر چیزی، از نظر احساسی و شهودی است، حتی اگر فکر میکنم، اوم، ذهن من به عنوان یک مهندس، ریاضیدان توسط منطق و عقل هدایت میشود. بنابراین، تغییر سبک ارتباطی واقعاً به مقدار زیادی تلاش میکند و نه فقط مانند بمباران افراد با دادهها، آمار و نمودارها، و غیره، تا مکالمهای جذاب داشته باشیم، زیرا میدانم که این کارآمدترین نیست. راهی برای ارتباط با مردم
Minter Dial: بله، خوب، همانطور که شما گفتید، حقایق به فروش نمی رسند، و شما احتمالاً در کارهای خود از بسیاری از این موارد عبور کرده اید، زیرا در حال فروش خود، کسب و کار، ایده هایتان بودید. بسیار خوب، پس بیایید در مورد آزمایشگاه FJ صحبت کنیم. شما تعداد زیادی از استارت آپ ها را دارید که روی آنها سرمایه گذاری می کنید. بنابراین، مرز آنچه در حال وقوع است، و من میخواهم وارد هوش مصنوعی پارچهها شوم، به همین دلیل است که من واقعاً این را انتخاب کردم. اما هر چند وقت یکبار هوش مصنوعی بخشی از هر یک از ابتکاراتی است که در آن سرمایهگذاری میکنید، و باید بخشی از آن باشد یا نباید بخشی از آن باشد؟
فابریس گریندا: بنابراین، هر شرکتی که در آن سرمایهگذاری میکنیم، به نوعی، شکل یا شکلی از هوش مصنوعی استفاده میکند. ما اولین پذیرندگان هستیم. من اغلب VC و بنیانگذاران را افرادی توصیف می کنم که در آینده زندگی می کنند. ما در حال اختراع، ساختن و استفاده از چیزهایی هستیم که سایر افراد در آینده با رایجتر شدن، بازار انبوه، استفاده آسانتر و ارزانتر شدن آنها را اتخاذ خواهند کرد. و هوش مصنوعی زندگی ما را به روشی معنادارتر از آنچه که امروز هر کسی می تواند پیش بینی کند متحول خواهد کرد. اما همچنین بیشتر از آن چیزی که هر کسی انتظارش را دارد طول می کشد. بنابراین، با این همه فناوری های جدید چه اتفاقی می افتد؟ وقتی در دسترس قرار می گیرند، بیش از حد تبلیغات می شوند. نوعی حباب امید و هیجان و چیزهایی وجود دارد. مردم انتظار دارند که همه چیز در چند سال آینده تغییر کند. سپس آنها به ناچار ناامید می شوند و سپس در نهایت زندگی و جوامع ما را بیش از آنچه انتظار داشتیم تغییر می دهند. و این در مورد همه چیز، از برق گرفته تا ماشین، هواپیما، رادیو و تلویزیون، و اکنون به اینترنت صادق بود. منظورم این است که ایده های اواخر دهه نود، pets.com، Etoys، Webfan همگی قابل اجرا بودند. یعنی اون موقع نه مدل های کسب و کار وجود نداشت. کاربران کافی وجود نداشت. هیچ GPS برای انجام تحویل برای Cosmo یا هر چیز دیگری وجود نداشت. اما ایده ها در نهایت خوب بودند. این فقط زیرساخت برای حمایت از آنها وجود نداشت. و همه آنها 20 سال بعد زنده شدند. و اکنون Chewy را در pets.com دارید که یک شرکت چند میلیاردی است. شما Instacart را در بخش مواد غذایی و غیره دارید. هوش مصنوعی احتمالاً در لحظه ای مشابه زندگی می کند. سرمایه گذاری مخاطره آمیز در سه ماهه چهارم سال 2021 به حدود 200 میلیارد در سه ماهه رسید و اکنون به 60 تا 70 میلیارد در سه ماهه کاهش یافته است. بنابراین، 66٪ کاهش یافته است، اساسا 75٪ اوج به پایین است. اما در واقع سرمایه گذاری هوش مصنوعی کاملاً منفجر شده است. و مردم در شرکتهای هوش مصنوعی سرمایهگذاری میکردند که به نظر من چندان قانعکننده نیستند، مانند اکثر آنها مانند کمک خلبانان یا شرکتهای غیرمتمایز. همه مثل چاقو زدن هستند، من دارم یک شرکت هوش مصنوعی میسازم و اساساً از یک مدل داده غیراختصاصی یا LLM روی دادههای غیر اختصاصی بدون مدل تجاری استفاده میکند، و آنها آن را در همان ارزشگذاریها بالا میبرند و منجر به پیشروی میشود. من فکر میکنم برای بسیاری از این شرکتها که در یافتن مدلهای کسبوکار ناکام هستند، و بسیاری از آنها ایدههای مشابه را دنبال میکنند، و بسیاری از آنها ویژگیها هستند تا شرکتهای واقعی. و در نتیجه، chat-GPT یا OpenAI فقط می توانند آنها را به کاری که انجام می دهند اضافه کنند و احتمالاً بسیاری از این شرکت ها را به نوعی به طور خودکار حذف می کنند. نه اینکه بگوییم آنها عمودی و برنده و غیره نخواهند بود. بنابراین، شرکتهای هوش مصنوعی خاصی که ما در آنها سرمایهگذاری میکنیم، بسیار کم بودهاند. ما فقط روی برنامههای هوش مصنوعی عمودی، روی مجموعه دادههای اختصاصی، در دستههایی سرمایهگذاری میکنیم که مدل کسبوکار اثباتشدهای وجود دارد. بنابراین، ما سرمایه گذاران شرکتی به نام NumerAI هستیم که اساساً یک مدل پیش بینی بازار سهام است که در آن افراد مدل های خود را آپلود می کنند. بدیهی است که حتی برای شرکت کردن باید یک نوع ریاضیدان باشید. و سپس همه آنها با آن مبارزه می کنند و موفق ترین ها روی آنها سرمایه گذاری می کنند و سپس بخشی از درآمد به افرادی که مدل ها را می سازند بازگردانده می شود. و بدیهی است که هوش مصنوعی در آنجا نقش بزرگی را ایفا می کند که در آن سرمایه گذاران در شرکتی به نام اتاق عکس ، که از هوش مصنوعی برای تمیز کردن پس زمینه تصاویر برای افزایش فروش از طریق نرخ بازارها استفاده می کند، بازی می کند. البته، چیزی که به دل ما نزدیک است، این شرکت، فکر میکنم ۸۰ میلیون دلار درآمد دارد و آن را خرد میکند. و این نه تنها پسزمینه را حذف میکند، بلکه ممکن است بهترین پسزمینه را در نظر بگیرد و نرخ فروش را بر اساس دسته و کالایی که میفروشید افزایش دهد. همچنین، باید بدانید که مدیران فعلی مزیت بسیار بزرگی در هوش مصنوعی دارند یا باید داشته باشند، زیرا آنها همه داده ها را دارند. به همین دلیل است که اگر به شرکت های سهامی عام نگاه کنید، گوگل و فیسبوک و آمازون، ترکیب مراکز داده و داده هایی که در اختیار دارند، ارزش بازار آنها را به طرز چشمگیری افزایش داده است. اما در عمودی ها نیز صادق است. بنابراین، برای مثال، ما در Rebag ، که یک بازار کیف دستی است، سرمایه گذار هستیم. آنها تمام داده ها، معاملات کیف دستی را دارند. آنها این هوش مصنوعی به نام Clair را ایجاد کرده اند. از کیف دستی خود چند عکس بگیرید، مدل، سال، وضعیت، و اینکه آیا چنگک آن است یا نه، به شما می گوید. عنوان، توضیحات را می نویسد، قیمت را تعیین می کند و در عرض پنج دقیقه فروخته می شود. تجربه ای بسیار بهتر از آنچه می توانید تصور کنید در یک سکه Le Bon، Craigslist یا eBay داشته باشید. شرکتهای هوش مصنوعی خاصی که ما روی پول سرمایهگذاری نکردهایم زیرا احساس میکردیم که ارزشگذاریها خیلی بالاست. رویکردها به اندازه کافی متمایز نبودند. ما چند عمودی انجام دادهایم، چند مورد را به شما میدهیم، اما بسیاری دیگر را انجام دادهایم. ما در دفاع و غیره کارهایی انجام داده ایم. اما هر شرکتی که در آن سرمایه گذاری می کنیم از هوش مصنوعی استفاده می کند. همه از هوش مصنوعی برای بهبود پاسخ های خدمات مشتری خود استفاده می کنند. همه از هوش مصنوعی برای بهبود تیم فروش شما استفاده می کنند. و در واقع، شرکتی به نام People AI وجود دارد. وقتی آن را اجرا می کنید، فروشندگان متوسط متوسط خود را تقریباً به اندازه بهترین فروشندگان مؤثر می کنید. همه از هوش مصنوعی برای کدنویسی موثرتر استفاده میکنند و این موضوع یکسان است. همه بهترین توسعه دهندگان شما بسیار بازده تر می شوند و حتی توسعه دهندگان متوسط شما بهتر می شوند. این هزینه ها را کاهش می دهد، سرعت استقرار محصولات را افزایش می دهد. و بنابراین، هر شرکتی که در آن سرمایهگذاری میکنیم، از هوش مصنوعی استفاده میکند، اما آنها لزوماً خود را شرکتهای هوش مصنوعی توصیف نمیکنند. اگر آنها بازار پتروشیمی هستند، از هوش مصنوعی استفاده می کنند، اما یک شرکت هوش مصنوعی نیستند. آنها واقعاً بازاری برای پتروشیمی ها هستند. و بنابراین، احتمالاً این دارایی در واقع اکنون زندگی ما را به گونهای متحول خواهد کرد که وقتی شروع به نفوذ به بزرگترین اجزای تولید ناخالص داخلی کرد، میتوانیم شروع به درک آن کنیم. حالا اگر به اقتصاد امروز نگاه کنید، بیشتر تولید ناخالص داخلی را دولت تشکیل می دهد، 30 تا 45 درصد تولید ناخالص داخلی یا 57 درصد در فرانسه، اگر بخواهید، بسته به جایی که هستید. بنابراین، قبل از اینکه دولت برای کاهش هزینه و افزایش کارایی، اجرای موثر هوش مصنوعی را آغاز کند، فکر میکنم زمان زیادی طول خواهد کشید، البته فقط به دلیل واکنش شدید اتحادیههای بخش دولتی که مشاغل آنها در معرض تهدید قرار میگیرد و شرکتهای بزرگ. اما امروز دوباره هوش مصنوعی مشکلاتی دارد. شما توهماتی دارید که به معنای واقعی کلمه باعث می شود. و بنابراین، اگر من یک پردازنده مراقبت های بهداشتی هستم، آیا یک مرسر دریافت می کنم؟ آیا آنها قرار است از هوش مصنوعی برای انجام پردازش ادعاها در بخش پزشکی استفاده کنند؟ احتمالاً به این زودی ها نه، زیرا آنها نمی خواهند به خاطر اشتباه گرفتن از آنها شکایت کنند. حالا 10، 15، 20 سال دیگر این اتفاق خواهد افتاد؟ و زمانی که این اتفاق بیفتد، آیا منجر به یک انقلاب بهرهوری خارقالعاده خواهد شد؟ کاملا. بنابراین، من فکر میکنم که تحولپذیرتر از آنچه مردم انتظار دارند، خواهد بود، اما همچنین بسیار بیشتر از آنچه مردم انتظار دارند، طول میکشد، که به نوعی برای بیشتر فناوریها صادق است. اما هوش مصنوعی اینجاست که بگوید، و هر کاری که ما انجام می دهیم هوش مصنوعی است. در حال حاضر، همانطور که گفتم، همه استارت آپ های ما پذیرنده اولیه هستند، زیرا اگر. اگر به هم بزنیم، چیز مهمی نیست. اگر شما کمی. اگر به جای اینکه بهترین ویجتی را که به شما فروختم بفروشم، کمی متفاوت است. اشتباه بود. اوه، اشکالی نداره آخر دنیا نیست ما مأموریت حیاتی نیستیم.
Minter Dial: یکی از چیزهایی که در این گفتگو خنده دار است این است که شما به توهمات اشاره کردید. این دومین بار است که دچار توهم می شویم. من همیشه این ایده را دوست داشتم، و در ذهنم، تمایل دارم به این باور برسم که چه روانگردان باشد و چه هوش مصنوعی، ما تمایل داریم آن را با استانداردی بالاتر از آنچه که خودمان داریم نگه داریم. و ما دوست داریم زمان را نقل کنیم، مردی که 15 سال پیش ال اس دی مصرف کرد و از ساختمانی پرید. اوه، خوب، به آن نگاه کنید. ما نباید ال اس دی بزنیم. اوه، نگاه کنید، یک LLM وجود دارد که توهم دارد. خوب، ما نباید از آن استفاده کنیم زیرا کامل نیست. و با این حال، منظورم این است که در هر دو مورد، روانگردان ها و هوش مصنوعی، ما فرصت های شگفت انگیزی داریم.
فابریس گریندا: اوه، مطمئنا. ببینید، موضوع خودران است. مردم از خودرانی می ترسند. ماشینهای خودران در حال حاضر بهتر از انسان کار میکنند، بهتر از انسان رانندگی میکنند، و با وجود اینکه انسانها ناقص هستند، ما 99.999 درصد کارایی را از ماشینهای خودران به دست آوردیم.
Minter Dial: و من فکر می کنم 16 میلیون مرگ در سال در جاده ها به دلیل خطای انسانی است.
فابریس گریندا: دقیقا. و، مانند، 500 میلیون تصادف اتومبیل، چیزی مسخره در هر سال. و با سطح فناوری که امروز در رانندگی خودران داریم، کسری از آن خواهد بود. بنابراین، زمان زیادی طول می کشد تا فرهنگ پذیرفته شود تا این موارد قابل قبول شوند، اما در نهایت این اتفاق خواهد افتاد. مدام نشان می دهد که بهتر است. من نسبت به پتانسیل هوش مصنوعی برای آن بسیار خوشبین هستم و می بینم که زندگی آنها را به گونه ای که مردم لزوماً پیش بینی نمی کنند، بهبود می بخشد یا تغییر می دهد. ما یک انقلاب بزرگ رباتیک انساننما نداشتهایم، و فکر میکنم در آستانه انجام آن هستیم. بنابراین، ما در یک شرکت فوق العاده به نام figure AI figure سرمایه گذاری کردیم. و آنها ربات های انسان نما را با مهارت کامل و مهارت دستی با دستان خود ایجاد می کنند و می توانند در اطراف راه بروند. و آنها در حال حاضر در یک خط تولید در کارخانه BMW در آلمان فعال هستند. و دوباره، آنها کارهای تکراری انجام میدهند، مانند انتقال آن، چیزی از آنجا و قرار دادن آن، که صادقانه، کاری نیست که انسان باید انجام دهد. و جاه طلبی جایگزینی انسان ها در انبارهایی مانند آمازون، در آخرین مایل جمع آوری و بسته بندی است. باز هم، مانند قرار دادن اقلام در جعبه، حمل جعبه به یک کامیون تحویل فدرال اکسپرس یا آمازون، نه کارهایی که به ویژه برای انسان مناسب است. و پیشرفتی که ما در آنجا می بینیم، از نظر، مانند، هر تکامل ربات، از نظر کارایی، توانایی یادگیری، بهبود و غیره، به گونه ای است که می توانم ببینم که واقعاً در حال تبدیل شدن به آن است، و به نقطه ای می رسم که یک یک دهه بعد، از هیچ، امروز، اساساً میلیاردها ربات انسان نما در اطراف خواهیم داشت. و توسط هوش مصنوعی فعال شده است. اگر هوش مصنوعی از نظر گفتار، تشخیص، پاسخ و درک دنیایی که در آن هستیم به خوبی آن نبود، در واقع این کار را انجام می داد. این کار نمی کند. بنابراین، هم یک مشکل نرم افزاری و هم سخت افزاری است. مشکل سخت افزاری این نیست که مورد تمسخر قرار گیرد، بلکه فقط به این دلیل فعال می شود که هوش مصنوعی بسیار خوب شده است.
Minter Dial: شما در ابتدا اشاره کردید که روی 1100 استارتاپ سرمایهگذاری کردهاید، و من تصور میکنم اکثر آنها مستقر در ما یا آمریکای شمالی هستند. ما در مورد رباتیک صحبت کردیم. شما همین الان به BMW در آلمان اشاره کردید. مطمئناً، اگر من به رباتیک فکر می کردم، فکر می کردم که ژاپن در خط مقدم است و در این زمینه پیشتاز است. میخواستم بدانم که آیا میتوانید در این مورد واکنش نشان دهید و تا چه حد یا چه تعداد از سرمایهگذاریهای شما واقعاً خارج از ایالات متحده، یا حداقل جهانیتر هستند؟
فابریس گریندا: بنابراین 50 درصد از سرمایه گذاری های ما در ایالات متحده و 50 درصد از سایر نقاط جهان است. از بقیه جهان، حدود 25٪ اروپای غربی و شمال اروپا، 10٪ برزیل و هند، و 15٪ از بقیه جهان.
Minter Dial: اتفاقاً این طراحی است؟
فابریس گریندا: نه، کاملاً از پایین به بالا است. ما معاملات را می بینیم، جریان معاملات داریم، در سطح جهانی وارد می شود، و ما در مواردی که دوست داریم سرمایه گذاری می کنیم. اکنون تنها چیزهایی که با طراحی یا اجتناب عمدی از روسیه، چین و تا حدودی ترکیه است، زیرا تصمیمات سیاسی که آنها گرفته اند منجر به پیامدهای کلان اقتصادی و پیامدهای اقتصادی خرد در سطح استارتاپ می شود که آن را ایجاد می کند. تشخیص اینکه آیا شروع به کار کرد یا نه، یا شرکتی که میتوانید در آن سرمایهگذاری کنید، میتواند فوقالعاده موفق باشد یا نه، بسیار سختتر است، ممکن است به دلایلی خارج از تقصیر خود شکست بخورد. بنابراین، من بدیهی است که یک سرمایه گذار اولیه در علی بابا بودم. در آنجا بسیار خوب عمل کرد. پس از ناپدید شدن جک ما، سرمایه گذاری در چین را متوقف کردم. و من یک سرمایه گذار بزرگ در شرکت پرداخت مالی هستم. اما آنها قرار بود در یک IPO 250 یا 300 میلیارد دلاری شرکت کنند و این هرگز اتفاق نیفتاد. و چه کسی میداند که چه زمانی، اگر قرار باشد، این موضوع علنی شود، و شی جین پینگ در هر روز چه احساسی نسبت به آن دارد؟ همین مورد ما تا سال 2014 سرمایهگذاران بزرگی در روسیه هستیم. بنابراین، وقتی روسیه به کریمه حمله کرد، تمام شرکتهای VC آمریکا که به شرکتهای روسی کمک مالی میکردند، اساساً از این کشور خارج شدند. و به این ترتیب، همه استارتآپهای تکشاخ ما در کشور اساساً با سکههایی به دلار توسط الیگارشیها تصاحب شدند و کل دسته از بین رفت. و همین مورد در ترکیه پس از اردوغان، سرمایهگذاران غربی که VC هستند، بیشتر در غرب هستند که شرکتها را افزایش میدادند، ترسیدند و بسیاری از آن شرکتها را نابود کردند. بنابراین، ما بسیار مراقب بوده ایم. اما به غیر از این، نه، کاملاً پایین است. و جالب اینجاست که ایجاد استارتآپ کاملاً دموکراتیک شده است. در سال 1998، شما باید در سیلیکون ولی بودید، زیرا به دانشمندان کامپیوتر از استانفورد نیاز داشتید. این تنها جایی بود که در آن مجموعه مهارت داشتید، به VC از دره نیاز داشتید. این تنها جایی است که VC وجود دارد. و زمانی که در حال ساختن یک استارتاپ بودید، مراکز داده و رایانه و همه چیز خود را می ساختید. سپس انقلاب منبع باز آمد، بنابراین MySQL و PHP، که همه چیز را ارزان تر کرد. سپس انقلاب AWS آمد، که در آن همه چیز را در فضای ابری قرار دادید، بنابراین همه چیز را حتی ارزانتر کردید. سپس کد پایین آمد، بدون انقلاب کد. اکنون با انقلاب هوش مصنوعی، دیگر نیازی نیست حتی یک دانشمند کامپیوتر باشید، توانایی شما برای ساختن چیزی، بنابراین ساختن چیزی ارزان تر و آسان تر از همیشه است. و بنابراین، ناگهان ما شاهد غیر سنتی هستیم. بنابراین، ابتدا منجر به انفجار اکوسیستم ثانویه شد. بنابراین، شما شروع به دیدن پاریس و لندن و برلین و نیویورک و لا و غیره کردید، نه فقط سانفرانسیسکو. و سپس شما در حال مشاهده یک انفجار هستید، نه تنها در شهرها یا کشورهای دیگر مانند اندونزی، ویتنام و هند و غیره، بلکه آن را در شهرهای ثانویه و سوم، هم در اکوسیستم های اصلی و هم در جاهای دیگر می بینید. از آنجایی که دیگر نیازی نیست که یک دانشمند کامپیوتر از استنفورد باشید، میتوانید یک رشته تاریخ هنر باشید، و برای چیزی چشمانداز دارید، و دیگر نیازی به پیدا کردن ندارید، مانند یک دوست بداخلاق که برای شما کدنویسی کرده است. می تواند در واقع به راحتی آن را کدگذاری کند.
Minter Dial: اکنون، شما در یکی از مقالات خود نوشتید، زمان بندی همه چیز است، در مورد اینکه چگونه هوش مصنوعی به دموکراتیک کردن استارتاپ ها کمک می کند. این چیزی بود که می خواستم در مورد آن صحبت کنم، اما تعجب می کنم، شما فقط به تاریخ هنر یا چیزی شبیه به آن اشاره کردید. به نظر شما هنرهای لیبرال تا چه اندازه زمینه مناسبی برای مطالعه است؟ آیا این چیزی است که شما دو فرزند خود را به انجام آن یا مخالفت میکنید؟
فابریس گریندا: بنابراین من همیشه فکر میکردم که هدف تحصیل دانشگاهی در ایالات متحده، چه هنرهای لیبرال یا نه، در واقع کنجکاویهای فکری است. علایق و علایق خود را دنبال کنید، اما من تخصص ندارم. درست؟ مثل زمانی که به دانشگاه رفتم، درس خواندم. من مانند جنگ پلوپونز و امپراتوری روم و حساب دیفرانسیل و انتگرال چند متغیره و مهندسی برق و زیست شناسی مولکولی مطالعه کردم. و من در رشته اقتصاد و اقتصاد تحصیل کردم تا نحوه کار دنیا برایم توضیح داده شود. اکنون، هیچ کدام از آنها را امروز به طور مؤثر از سطح ریاضی که استفاده میکنم استفاده نمیکنم، بلکه از سطح ریاضیاتی که به دست آوردم استفاده میکنم. من فکر می کنم 20 سال است که قهقرایی نداشته ام.
Minter Dial: ماشین حساب HP شما کجاست؟
فابریس گریندا: بنابراین، من چندان مطمئن نیستم. با این اوصاف، آیا من همه را تشویق می کنم که یک برنامه را یاد بگیرند؟ کاملا. آیا همه را تشویق میکنم که حسابداری و امور مالی و اقتصاد را درک کنند تا بفهمند دنیا چگونه کار میکند؟ کاملا. اما آیا من در هر چیزی، تاریخ هنر تخصص دارم؟ نه، اما به نظر من در شناخت و درک تاریخ است. جالب هست. آره برخی از جالبترین افرادی که من میشناسم و موفقترین آنها در واقع رشتههای فلسفه بودند و رید هافمن در لینکدین یا پیتر تیل هر دو رشتههای فلسفه هستند. و بنابراین، کنجکاوی خود را دنبال میکنم و چیزهایی را که کاربردی هستند میپاشم. بنابراین، من قطعاً در تاریخ هنر تحصیل نمی کنم، من قطعاً در مطالعات تنوع یا هر چیز دیگری نمی خواهم. بنابراین، بله، علوم کامپیوتر، اقتصاد احتمالاً دو مقوله ای هستند که من به آنها تمایل دارم. اما میدانید، زیبایی یک رشته در ایالات متحده این است که شما باید در هر ترم چهار درس بگذرانید و هر سال چهار سال و دو ترم فرصت دارید، بنابراین این رقم در سال 8 است. بنابراین، ما در مورد 32 کلاس صحبت می کنیم. و من فکر می کنم رشته اصلی شما مانند هشت یا دوازده پیشرفته است. بنابراین، شما 20 کلاس دارید. ضمناً نیازی نیست خود را به چهار درس محدود کنید. الان چهار یا شش یا هشت بگیری همین قیمت است. احتمالاً باید کمی کمتر بنوشید، احتمالاً اگر می خواهید یک ترم بگذرانید کمی کمتر. اما در دسترس شما و توانایی شما برای مطالعه همه چیز و هر چیزی است. بنابراین، من می دانم. حتما برنامه نویسی میخونم من قطعاً اقتصاد و تاریخ و فلسفه می خواندم. همه این چیزها به نظر من سرگرم کننده هستند و مهندسی ارزش افزوده نیز دارند.
Minter Dial: بنابراین شما اساساً با آموزش آمریکایی در سطح دانشگاه آنطور که من درک می کنم مشترک هستید.
فابریس گریندا: بله. اما بسیاری از رشته ها هستند که من فکر می کنم مسیر اشتباهی را طی می کنند. درست؟ پسندیدن. بنابراین، من قطعاً تاریخ هنر را مطالعه نمیکنم، زیرا وجود دارد. نمیدانم سالانه چند متصدی هنری موقعیتهای Met وجود دارد، اما نه خیلی زیاد. درست؟ پس من قطعا موسیقی نمی خواندم. من می خواهم. منظورم این است که من نمیخواهم کسی را مجبور کنم که یک ورزشکار حرفهای شود. من نمی خواهم. با وجود اینکه ما خانواده ای از علاقه مندان به راکت هستیم، من در واقع نمی خواهم پسرم تلاش کند تا یک بازیکن حرفه ای تنیس یا پارویی باشد، زیرا این به یک زندگی یکنواخت منجر می شود که در آن کل زندگی شما، از پنج سالگی تا هر 35 سالگی، دیکته می شود. یک چیز و بنابراین، شما همه چیز را در یک محراب چیزی قربانی می کنید که مشکلی ندارد، فکر می کنم. من نمی دانم. به نظر من فقط از نظر فکری جالب است. آیا سرگرم کننده است، آیا از نظر فیزیکی چالش برانگیز است؟ و آیا می توانید فوق العاده موفق باشید؟ بسیاری ببین چقدر موفق چند نفر از طریق تنیس امرار معاش می کنند؟ 50 تا شاید. اما چند نفر از راه کسب و کار امرار معاش می کنند؟ میلیاردها یا میلیونها یا صدها میلیون. اما مهمتر از آن، من فکر می کنم که زندگی فقط جالب نیست. شما روز به روز همین کار را انجام می دهید. من برای کنجکاوی ارزش قائل هستم، اما به علایق شما بستگی دارد.
Minter Dial: متوجه شدم. خیلی خب، بیایید فابریس را تمام کنیم. در مورد هوش مصنوعی Fabrice صحبت می کنم، اجازه دهید زمینه را بیان کنم، که واقعاً مرا شگفت زده کرد، این است که من معتقدم آینده هوش مصنوعی در تجارت، ایجاد هوش مصنوعی اختصاصی، مجموعه داده های اختصاصی، الگوریتم های یادگیری اختصاصی، شاید در بالای LLM های موجود خواهد بود. حداقل در ابتدا، اما این چیزی است که من احساس می کنم، و احساس می کنم اکثر شرکت ها آنجا نیستند. به نظر من Fabrice AI دقیقاً شبیه به موسسه Fabrice Grinda یا Fabrice Inc است. بنابراین، در مورد ایده و آنچه در تلاش برای ایجاد هوش مصنوعی Fabrice آموخته اید به ما بگویید.
فابریس گریندا: بنابراین دلیل اینکه تصمیم گرفتم پارچه بسازم، هوش مصنوعی، با درک اینکه موارد استفاده بسیار محدود هستند، واقعاً یک کنجکاوی فکری است. مثل زمانی است که این شرکتها به من میگفتند که این هوش مصنوعی خارقالعاده را بر روی مدلهای داده اصلی میسازند. چقدر سخته ساختنش چقدر سخته چقدر قابل تکرار است؟ چقدر جادو در اجرای هوش مصنوعی وجود دارد؟ همه این افرادی که در حال ساخت این نسخههای کمکی هستند، من دادهها را بالا میآورم، آنها را در OpenAI API پمپ میکنم، و سپس کارمان تمام میشود. این چند ساعت کار است. جزئیات آن کجاست که از کنجکاوی فکری بیرون آمده است، با این فرض که افراد بسیار کمی از آن استفاده می کنند، زیرا در پایان روز، من عمدا داده ها را محدود می کنم. به نظر شما، من فکر می کنم آینده هوش مصنوعی در بیشتر شرکت ها آن را محدود می کند، یا حداقل آن را بر روی داده های اختصاصی خود متمرکز می کند تا پاسخ های متفاوتی ایجاد کند. Fabrice AI یک نمایش دیجیتالی از من است، بر اساس محتوایی که بارگذاری کرده ام. و من صحبت خواهم کرد و فقط همین. بنابراین، برای اینترنت باز نیست. بنابراین، اگر من به سوال پاسخ ندادم، فقط می گوید نمی دانم. برای گوگل و ویکیپدیا یا چت GPT بزرگ باز نیست، زیرا هدف این نبود. هدف تکرار من است. حالا دلیل اینکه برای من خیلی جالب است این است که روزانه سوالات ورودی زیادی دریافت می کنم که تکراری هستند. بنیانگذاران همیشه همین را از من می پرسند. چگونه می توانم به یک ایده برسم؟ چگونه ایده کسب و کار خود را تایید کنم؟ چگونه یک عرشه بنویسم؟ چگونه VC ها را پیاده کنم؟ چگونه به VCها نزدیک شوم؟ چه زمانی VC ها را ارائه کنم؟
Minter Dial: بزرگترین اشتباهات آنها چیست؟
فابریس گریندا: بزرگترین اشتباهات بنیانگذاران چیست؟ اگر در یک بازار هستید، چگونه می توانید مناسب بازار محصول را پیدا کنید؟ چگونه در بازار نقدینگی ایجاد می کنید؟ یا بزرگترین اشتباهی که بنیانگذاران بازار مرتکب می شوند چیست؟ بذرها و سریهای فعلی یک معیار ارزشیابی و کشش چیست؟ منظورم این است که من بارها و بارها و بارها و بارها و بارها با همین سوالات مواجه می شوم و تا حدودی برای بیشتر اینها پاسخ نوشته ام و به صورت صوتی به آنها پرداخته ام. بنابراین، من می خواهم، خوب، تا حدودی برای بنیانگذاران مفید خواهد بود. و وبلاگ من واقعاً ترکیبی از نوشتن در مورد چیزهایی است که برای من جالب است و همچنین پاسخ دادن به همه چیزهایی است که آرزو می کردم بدانم. وقتی شروع کردم، 23 ساله بودم که الان می شناسم. بنابراین، شبیه به اشتراک گذاشتن دانش خود و فرستادن افراد به مخزن دادهها است، بنابراین نیازی نیست هر روز خودم را تکرار کنم. خیلی منصفانه این واقعاً مبنای این کار بود. بنابراین، حدود یک سال پیش شروع شد و تمام کاری که من در آن زمان انجام دادم اساساً آپلود همه پستهایم بود، من حدود 1000 پست وبلاگ در وبلاگ دارم و آن محتوا را در API برای OpenAI آپلود میکنم. موضوع این است که قیمت GPT 3.5 مانند یک دلار در هر پرس و جو و GPT-3 مانند یک پنی بود. بنابراین، آن را در GPT-3 قرار دادم و نتایج افتضاح بود. اکنون تنها کاری که من انجام دادم و در ابتدا انجام دادم، و این فقط لولهکشی دادهها بود که حتی یک رابط ایجاد نمیکرد که مردم بتوانند با آن سؤال بپرسند، زیرا این در واقع مستلزم ایجاد یک جستجو یا استفاده از یک موتور جستجو در سمت من و استخراج دادهها و سپس لولهکشی آن است. در زمان واقعی. و نتایج افتضاح بود. و هر کاری کردم هیچی نشد. و پاسخ ها اکنون متوجه شدم که دو مشکل وجود دارد. مشکل اول یک مشکل ورودی داده بود، که بسیاری از دانشی که من در وبلاگ خود به اشتراک میگذارم در واقع به صورت متنی نیست، بلکه در پاورپوینتها، مصاحبههای ویدیویی، پادکستها، فقط مصاحبههای صوتی و همه مواردی که خواهد بود وجود دارد. رونویسی کرد. بنابراین، ابتدا تمرین گسترده ای در رونویسی برای رونویسی تمام ویدیو، صدا و پاورپوینت ها انجام دهید. بنابراین، من مانند Azure OCR برای برداشتن متن از PDF و تبدیل آن به متن برای آپلود آن استفاده میکنم. بعد مجبور شدم بگیرم. اما در واقع واقعا خوب بود. خیلی طول کشید. این کار واقعاً خوب بود. مثلاً شجره نامه را تا جایی آپلود کرد که من در یکی از پی دی اف های مربوط به خانواده به زبان فرانسوی پست کردم. و بنابراین، شما می توانید به زبان چینی یک سوال مانند این بپرسید که این شخص در تاریخچه خانوادگی ما نسبت به آن کیست؟ و فقط با خواندن شجره نامه پاسخ می دهد، در هیچ جای متن نوشته نشده است، بنابراین واقعاً خوب شده است. اما تکرار 500 تمام ویدیوها و صداها را تبدیل کرد، اما پس از آن مشخص نشد که بلندگو کیست؟ و بنابراین، آن را نسبت می دهد. بنابراین، اگر من با کسی مصاحبه می کنم، اغلب پاسخ گوینده دیگر را به من نسبت می دهد، که بدیهی است کاملاً اشتباه است. و بنابراین، من مجبور شدم مشخص کنم که چه کسی گوینده است. و من از GPT برای انجام همه این کارها استفاده می کنم.
Minter Dial: اما تداخل دستی زیادی وجود دارد.
فابریس گریندا: اوه خدای من. مقدار لایک. بنابراین، من کار را به دو سطل تقسیم می کنم. یکی تمیز کردن و ورودی داده است، حتی اگر من از هوش مصنوعی زیادی استفاده می کنم. بنابراین، من آن را میگیرم، یک ویدیوی یوتیوب یا فایل mp3 میگیرم، آن را در یکی از برنامههای متعدد آپلود میکنم. هوش مصنوعی سمور، خود GPD و غیره وجود دارد. و همه آنها را مقایسه کردم تا ببینم کدامیک را بیشتر دوست دارم. و این پاسخ با گذشت زمان تغییر کرد. بنابراین، کدام یک را بیشتر دوست دارم. بعد متوجه شدم که رونویسی ها وحشتناک است، یعنی فابریس، اسم من گاهی اوقات Febreze می شود و مانند CAC می شود، نمی فهمد چیست. اما من نمی خواستم بروم. منظورم این است که یک پادکست یک یا دو ساعته مانند، نمی دانم، 20، 30، 40، 50000 کلمه است. مثل ویرایش کتاب بود. بنابراین، تصمیم گرفتم، می دانید چیست؟ من آن را ویرایش نمی کنم. تنها کاری که انجام میدهم این است که در حال نوشتن فیلمنامهای هستم که در آن مطمئن میشوم که گوینده یک x شخص است و گوینده دو شخص y است، و بیشتر از این وجود دارد. و سپس به درستی برچسب گذاری می شود. باشه. بنابراین، تمام محتوای صوتی، پاورپوینت، پیدیاف و ویدیو را جدا کردم و آپلود کردم. اما واضح است که همه چیز در تاریخ آپلود آپلود شده است، برخلاف تاریخی که در ابتدا ثبت شده است. بنابراین، پس از آن مجبور شدم دوباره آن را آپلود کنم و به تاریخهای آن اشاره کنم. بنابراین، من در طول زمان زمینه را درک میکنم، به گونهای که به محتوای جدیدتر نسبت به محتوای قدیمیتر اهمیت بیشتری میدهم.
Minter Dial: بنابراین، شما به نوعی به همه محتوا وزن می دهید؟
فابریس گریندا: بله. با محتوای جدیدتر وزن بیشتری نسبت به محتوای قدیمی تر و محتوای خاص وزن بیشتری نسبت به سایرین دارد. و حتی زمانی که من از GPT 3.5 استفاده می کردم، هنوز اکثر پاسخ ها را اشتباه می گیرند. بنابراین، من خیلی خوب هستم شاید بتوانم از Chat GPT به عنوان یک فروشگاه برنامه استفاده کنم که در آن به صورت رایگان می توانید یک برنامه بسازید و مشترکین پولی OpenAI Chat-GPT می توانند به فروشگاه برنامه دسترسی داشته باشند. همین مورد، تمام مطالب را در آنجا آپلود کرد. به این ترتیب من نیازی به پرداختن به چیزهای دیگر نداشتم و در مورد چیزهای دیگر صحبت خواهم کرد زیرا همه چیزهای دیگر در واقع نسبتاً پیچیده هستند و نتایج بهتر بودند اما هنوز خیلی خوب نیستند. و محدودیتهای آن این بود که من نمیتوانم آن را در وبلاگم جاسازی کنم و شما باید یک صفحهنویس Chat GPT باشید، زیرا در فروشگاه GPT زندگی میکند و نتایج بهتر بود، اما باز هم به نوعی تلخ بود. بنابراین، پس من خوب هستم، شاید چون دارم داده ها را لوله می کنم. بنابراین، من این پایگاه داده را ایجاد کردهام، بنابراین این فهرست از همه محتوا را ایجاد کردهام که اکنون به خوبی قالببندی شده است، اکنون به خوبی تاریخگذاری شده است و OCR وجود دارد، همه چیز در متن است، همه چیز عالی است. شاید این زمانی است که من در حال تایپ کردن پرس و جو هستم و داده ها را برای آن ارسال می کنم که شاید مشکل از طرف من باشد. معلوم می شود که این درست بوده است. اول خوب انجام دادم چه نوع جستجویی؟ وقتی چیزی را تایپ می کنم زیرا پایگاه داده در واقع در پایگاه داده ما نگهداری می شود. شما دادهها را به OpenAI میفرستید تا پاسخ دهید، اما سؤالات از شما میآیند. من ابتدا یک جستجوی برداری بر روی یک شاخص خط انجام دادم که کار نکرد. سپس از Mongo DB استفاده کردم که بهتر کار کرد. منتر دایل : کوین رایان!
فابریس گریندا : بله استارتآپ کوین رایان، سپس ما یک فهرست درختی خلاصه کردیم، منظورم این است که فقط نگه داشته شد. سپس فهرست نمودار دانش را ایجاد کردم، سپس LLM های مختلف را امتحان کردم و Gemini را امتحان کردم، سپس اسناد زنجیره خطی را روی Pinecone انجام دادم. منظورم این است که شما نام آن را من احتمالا آن را امتحان کردم. و چیزی که در نهایت کار کرد این بود که سرانجام GPT 40 یا مدل 4.0 و GPT و محصولی به نام GPT Assistance را منتشر کردند که به شما امکان می دهد از طریق API به طور مؤثرتری با استفاده از یک پایگاه داده برداری برای اصلاح اعلانات متصل شوید، در نهایت نتایج را دریافت کردم، اما اینطور است. 500 ساعت بعد کار می کنم و این کاری است که من شب ها برای تفریح انجام می دهم، البته این کار روزانه من نیست، مثل اوه من یک آخر هفته یا 3 ساعت وقت دارم. بیایید به تکرار این موضوع ادامه دهیم تا جایی که به نقطه ای رسیدم که خوشحالم که در جولای امسال است، هنوز چیزهایی برای اصلاح و پاسخ های نادرست و غیره دارم. آن موقع تصمیم گرفتم، حالا از نتایج راضی هستم. بیایید یک رابط کاربری UX بسازیم که شبیه GPT چت باشد و هم در موبایل و هم در وب. بنابراین، این کمی زمان برد. و سپس تصمیم گرفتم، بسیار خوب، میخواهم همان توانایی را داشته باشم که مردم سؤالی را به صورت صوتی بپرسند و سپس پاسخ متنی را دریافت کنند. بنابراین، من نیاز به ساخت یک محصول رونویسی صدا به متن داشتم. بنابراین، من دو روش را امتحان کردم، در واقع یک صدای متنی API ارائه شده توسط OpenAI به نام Whisper وجود دارد. موضوع این است که من با API تماس میگیرم، متن را میفرستم، آنجا میفرستم، رونویسی میکنند، پاسخ را پس میفرستند، سپس آن را به پایگاه دادهام میفرستم، که سپس دادهها را برای دستیاران GP میفرستد تا نتایج را دریافت کنند. من از تاخیر راضی نبودم. در نهایت تصمیم گرفتم این قسمت را بفرستم، من یک زمزمه نمی فرستم، من آن را در سرور اینجا انجام می دهم، اما دقیقاً با همان رابط کاربری UX مانند GPT، به همین دلیل است که ضبط را شروع کرده و ضبط را متوقف می کنم. مثل واتس اپ نیست که انگشت را بردارید و گزارش را متوقف کند و بله، رها کنید و اکنون به طرز تکان دهنده ای خوب کار می کند. باز هم، در واقع بیشتر از آنچه انتظار داشتم استفاده می شود. با سوالات واقعاً جالب، به اندازه بقیه سایت من ترافیک دریافت می کند. و مردم حتی سؤالات بسیار خاصی می پرسیدند که نظر شما در مورد این چیست؟ و این رویکرد عمودی است و پاسخ ها ظریف تر و جالب تر از آن چیزی هستند که من انتظار دارم. فکر میکنم یکی از پستهای وبلاگ آیندهام را به بهترین نحو انجام خواهم داد، مانند آنچه در بالا هستند، جالبترین پرسشها و پاسخهایی که دیدهام، فقط به این دلیل که در حال حاضر تاثیرگذارتر از حد ممکن بوده است، مردم همچنین سوالات شخصی زیادی پرسیدهاند. سوالاتی که هوش مصنوعی پاسخی برای آنها ندارد. بنابراین، کاری که من در حال حاضر انجام میدهم، اما کار زیادی است، کار دستی، که من تنها کسی هستم که میتوانم انجام دهم، این است که در حال حاضر هستم. بنابراین، برای تولد 50 سالگی من، مردم یک ادای احترام ویدیویی زیبا ساختند. بنابراین، من در واقع ادای احترام ویدیو را به متن تبدیل می کنم و آن را آپلود می کنم. و هم به زبان فرانسوی و هم انگلیسی است، اما مهم نیست، شما می توانید آن را آپلود کنید و به طور خودکار ترجمه می شود و من آن را آپلود می کنم تا مردم بفهمند دوستانم در مورد من چه فکری می کنند، دوستانم چه کسانی هستند. زیرا در حال حاضر اگر بپرسید دوستان من چه کسانی هستند، در واقع به چیزهایی پاسخ می دهد که کاملاً اشتباه است. چون بر اساس پست هایی است که من با دوستان 30 سال پیش یا 20 سال پیش عکس گرفتم. و البته این موضوع برای هر کسی که صحبت می کند وجود دارد، هیچ نامی در جلوی آن نیست. بنابراین، من در واقع باید تمام متون را مرور کنم و نام، نام کامل و رابطه را برای هر فرد به من اضافه کنم. بنابراین، من در حال انجام این کار هستم. کند است. بنابراین، این مورد بعدی است که قرار است آپلود کنم، و سپس مورد بعدی که یک هوش مصنوعی Fabrice را آپلود می کنم. من محصولی به نام HeyGen را امتحان میکنم و صورت و صدایم را اسکن میکنم تا سعی کنم یک نسخه تعاملی از خودم ایجاد کنم. خیلی های دیگه رو امتحان کردم آره آواتار بنابراین، شما واقعاً می توانید با نسخه دیجیتالی من گفتگو کنید؟ احتمالا. یعنی من چهار پنج تا از این محصولات را امتحان کردم. همه آنها بسیار گران هستند، مانند 10000 در ماه یا سال، و غیره. دلیل انتخاب HeyGen این است که مانند، نمی دانم، x دلار، ده دلار برای 30 برای مقدار زیادی است. قیمت را به خاطر ندارم، اما برای چند دقیقه تعامل زیاد نیست. من گمان نمی کنم که استفاده از آن زیاد باشد. و بنابراین، این یک هزینه متغیر است، بدون هزینه راه اندازی، بدون حداقل. حدود 20 یا 30 دلار در ماه است. و برای کسی که این کار را برای سرگرمی و بدون هیچ مدل کسب و کار واقعی در باطن انجام می دهد، قابل اجرا است. و برنامه نویسی زیادی خواهد داشت، اما فکر می کنم سرگرم کننده خواهد بود. اکنون، دوباره، درسی که آموختهام این است که من احتمالاً میتوانم منتظر GPT-5 یا GPT-6 باشم و احتمالاً راهی را برای دیجیتالی کردن خودم و استفاده نکردن از هادرون به صورت رایگان بگذارم. اما میدونی چیه؟ نکته این نیست که آن را آسان کنیم. مثل این است که ببینیم چه چیزی عریض است، چه کسی عریض انجام می دهد، چه چیز جالبی است. اما قطعاً از افرادی که مدلهای هوش مصنوعی را در آنجا میسازند قدردانی میکنم که درست کردن کارها بسیار سختتر از آنچه انتظار داشتم است.
Minter Dial: خب، منظورم این است که من عاشق این واقعیت هستم که شما این کار را انجام می دهید. منظورم این است که واقعیت این است که شما در حال آزمایش هستید، با آن بازی میکنید، کار سختی انجام میدهید، واقعاً به پیچ و مهرهها و این همه تمیز کردن پایگاه داده، برچسبگذاری و همه چیز فرو میروید. به نظر یک اثر تاریخی است. من تعجب می کنم که اکنون تا چه حد می گویید پایگاه داده شما ساختار یافته است یا هنوز آن را بدون ساختار می نامید؟
فابریس گریندا: اوه، نه، کاملاً ساختار یافته است. خوب، جالب اینجاست، این است که من نیازی به تگ کردن آن نداشتم. بنابراین، بدون ساختار است به این معنا که زیاد برچسب گذاری نشده است. شاید یک دسته بندی اولویت بندی وجود دارد. اوه، بله، اما اکنون مکالمات بسیار ساختارمندتر از همیشه هستند، و همچنین ساختاردهی آن آسان تر از همیشه است، زیرا اکنون، هر زمان که یکی از این موارد را انجام می دهم، آن را به صورت خودکار رونویسی می کنم. من رونویسی را در پست وبلاگ قرار می دهم. بنابراین، وقتی آپلود میکنم، بنابراین هر پست وبلاگ جدیدی که آپلود میکنم، اکنون به طور خودکار ترجمه میشود، اول از همه، و همه آنها را آپلود میکنند. و فکر میکنم، مثلاً، یادم نمیآید، اما مانند ۲۶ زبان یا هر چیز دیگری، ۲۶ زبان برتر برای ۳۰ زبان دنیا را انتخاب کردم. بنابراین، این هوش مصنوعی خودکار است که به همه زبانها ترجمه شده است، من همه ترجمهها را آپلود میکنم و همه کارها را انجام میدهم. اگر یک مصاحبه ویدیویی یا هر چیز دیگری یا پادکست انجام دهم، متن آن است، رونویسی را به همه زبان ها اضافه می کنم و آن را آپلود می کنم. و همیشه به طور خودکار به مخزن هوش مصنوعی Fabrice اضافه می شود. بنابراین، بسیار ساده تر از همیشه است. و اتفاقا، همانطور که گفتم، من آن را اثبات نمی کنم، بنابراین حتی آن رونویسی ها نیز کامل نیستند. من فقط با انجام دو یا سه سوال QA مطمئن می شوم که پاسخ هایی که از آن می دهد خوب باشد. و در بیشتر موارد، در واقع کار می کند.
منتر دیال: خب. اگر میتوانستم یکی دیگر از دوستانم را که شرکتی به نام Flowsend.AI راهاندازی کرده است، جلوی شما بگذارم. F lowsend، که مخصوصاً برای پادکستها مفید است، زیرا واقعاً به این ایده برای شناسایی سخنرانان کمک میکند. همچنین به چندین زبان در دسترس است و طیف کاملی از محتوای مرتبط را برای کمک به انتشار، اجتماعی کردن، تمام محتوایی که از آن به دست میآید ارائه میکند. به هر حال هویت من همین است.
فابریس گریندا: این واقعا عالی است. من باهاش بازی میکنم به عنوان مثال، وقتی این را پست میکنید، من آن را دوباره در وبلاگم منتشر میکنم و قطعاً باید 26 رونویسی و ویژگیهای شناساییشده و غیره و غیره داشته باشیم.
مینتر دیال: خب، من فقط هستم. فقط برای افرادی که با شما و کار شما آشنایی ندارند، آن را ادامه دادم و از بازی کردن با آن بسیار لذت بردم. من رفتم و به طور خاص وارد شدم، هدف FJ Lab چیست؟ و بعد از آنجا می گویم که هدف شما چیست؟ که من فقط با ربات صحبت می کردم، درست است. من واقعاً به فابریس فکر نمی کردم، لزوما. و سپس ناگهان، پاسخ ظاهر شد، خوب، هدف من حل مشکلات جهان در قرن بیست و یکم است، با تمرکز بر برابری فرصت ها، تغییرات آب و هوا، و بحران سلامت روانی و جسمی از طریق فناوری، به ویژه بازار و شبکه. کسب و کارها را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، این همان چیزی است که ربات شما گفت.
فابریس گریندا: و من فرض می کنم که می گویم که این نیز درست است. برای من دقیقا. من با فابریس موافقم، فردی که خوب است.
Minter Dial: سلام، این یک بررسی واقعی بود. باشه، گوش کن، فابریس، فوق العاده. خیلی ممنون که دوباره اومدی خیلی خوبه که با شما همفکری کنم من واقعا با گوش دادن به شما سر و صدای زیادی پیدا کردم. مردم چگونه می توانند شما را دنبال کنند؟ واضح است که وبلاگ خود را ببینید. دوست دارید آنها را به چه پیوندهای دیگری بفرستید؟
فابریس گریندا: وبلاگ احتمالاً ساده ترین است. همچنین اگر میخواهید عکسهای بچههایم را ببینید، میتوانید من را در لینکدین، @ FabriceGrinda و در اینستاگرام دنبال کنید، اساساً، این تنها چیزی است که من یا برای سگم پست میکنم، همیشه. اما بله، وبلاگ من واقعاً بهترین راه برای دنبال کردن من است.
شماره مینتر: درسته؟ هی، گوش کن، فابریس، خیلی ممنون.
فابریس گریندا: شما هم.