به نظر می رسد در زندگی یک مسیر پیش فرض کاملاً روشن از نظر انتظارات اجتماعی، والدین و شخصی وجود دارد: رفتن به دانشگاه، یافتن شغل، ازدواج، بچه دار شدن. علاوه بر مسیر کلی پیشفرض، یک انتخاب پیشفرض برای هر یک از این موارد وجود دارد: به انجام هر کاری که میخواهید ادامه دهید. ساده ترین کار این است که در شغل فعلی خود بمانید، در شهر فعلی خود، در آپارتمان کنونی خود، با دیگری که مهم هستید زندگی کنید. به نظر میرسد زمان صرف شده در یک موقعیت پیشفرض در همه دستهها، حرکت خود را در آن موقعیت ایجاد میکند.
واقعیت این است که ما به طور کلی تنبل هستیم و زمانی را برای زیر سوال بردن جهت کلی زندگی خود یا انتخاب های خاص در آن جهت صرف نمی کنیم. با این حال، بسیاری از این نتایج ناشی از اتفاق یا شرایط است.
آخرین چیزی که می خواهیم این است که دیر از خواب بیدار شویم و متوجه شویم که در مسیر اشتباهی حرکت کرده ایم. از آنجایی که ما بسیار مشغول زندگی روزمره هستیم، متوجه می شوم که مهم است که زمان بگذاریم و یک قدم به عقب برداریم و عمداً در مورد تصمیمات مهم زندگی درون نگر باشیم. برای انجام این کار، یک فرآیند و چارچوبی برای اتخاذ این تصمیمات ایجاد کردم.
پس از چندین بار تکرار، به یک فرآیند رسیدم.
مرحله 1: موقعیت خود و گزینه های موجود را به صورت کتبی ارزیابی کنید
ما معمولاً یک حس مبهم از مزایا و معایب گزینه های مختلف در ذهن خود داریم، اما به نظر من نوشتن آنها بسیار ارزشمند است. فرآیند نوشتن تحلیلی از چارچوب ذهنی خود به شما کمک می کند تا تفکر خود را متبلور کنید و گزینه ها را بسیار واضح تر کنید.
من معمولاً با ارزیابی ذهنیت فعلی خود در موقعیت پیش فرض شروع می کنم و مزایا و معایب ماندن در آن موقعیت پیش فرض را می سنجیم. سپس من به طور کلی مجموعه ای از مسیرهای مختلف را ترسیم می کنم. در انجام این کار، بهتر است از چند قانون پیروی کنم:
- از نظر ارزیابی چارچوب ذهنی خود تا حد امکان با خود باز و صادق باشید
- هیچ محدودیتی در مسیرهایی که می توانید کشف کنید قرار ندهید و خود را مجبور کنید چیزهای بسیار بعید و دشوار را در آن بگنجانید
- سعی نکنید در ایمیل خود به نتیجه برسید. طرح گزینه ها و مزایا و معایب آنها کافی است. پاسخ در روزها، هفته ها یا ماه های آینده خواهد آمد
- هنگام ارزیابی مسیرهای جایگزین مراقب باشید که خود را در یک روز معمولی تصور کنید و نه یک نسخه ایده آل از آن مسیر
گاهی اوقات نکات واضحی وجود دارد که باید این ایمیل را برای خود بنویسید زیرا با یک تصمیم مهم زندگی آشکار روبرو هستید:
- شما بین چندین شغل برای انجام دادن تردید دارید
- شما در حال تعجب هستید که آیا باید از دوست دختر خود خواستگاری کنید؟
- شما در حال بررسی فروش شرکت خود هستید
- شما به تازگی استارتاپ خود را فروخته اید و به این فکر می کنید که در آینده چه کاری انجام دهید
به نوعی، آن زمانها آسانترین زمانها برای یک گام به عقب برداشتن و دروننگر بودن هستند، زیرا یک استراحت روشن در زندگی وجود دارد. با این حال، به دلیل قدرت حرکت، انجام آن در زمانی که چنین شکست های آشکاری وجود ندارد ضروری است. توصیه می کنم هر زمان که احساس ناخوشایندی در زندگی دارید این کار را انجام دهید.
ارزیابی کنید که چقدر در زندگی فعلی خود نسبت به آنچه قبلا بوده اید یا می خواهید باشید خوشحال هستید و ارزیابی کنید که آیا تغییراتی وجود دارد که باید ایجاد کنید. گاهی اوقات شما حتی از ناراحتی گفته شده آگاه نیستید، به همین دلیل است که می تواند خوب باشد که خود را مجبور کنید این ارزیابی را در زمان های مصنوعی بنویسید. من این کار را یا در روز تولدم انجام می دهم یا در آغاز سال جدید حداقل یک بار در سال.
در اینجا چند نمونه است که در زمینه های مختلف برای خودم نوشتم. در «قدرت درون نگری و تجزیه و تحلیل جدا» ، ایمیلی را که در ژانویه 2001 برای خودم ارسال کردم، به اشتراک گذاشتم که ارزیابی میکردم پس از فروش بدی اولین استارتآپم، اوکلند، چه کاری انجام دهم. من 26 ساله بودم، حباب اینترنت ترکیده بود، و به نظر می رسید اینترنت مرده است، یا حداقل قرار نیست چیز بزرگی باشد. من در زمان مناسب، در مکان مناسب، با مهارتهای مناسب بودم و فرصتی بینظیر در زندگی به جا گذاشتم که از کنارم گذشت. من ده ها میلیون پول سرمایه گذاری کردم و صدها نفر را استخدام کردم. من روی جلد همه مجلات و روزنامه های فرانسه بودم. من در برنامههای تلویزیونی پرطرفدار به نمایش درآمدم و عموماً بهعنوان یک کارآفرین مخل شناخته میشدم، قبل از اینکه همه چیز بهطور عمومی از بین برود. من به ارتفاعات زیادی اوج گرفته بودم و به این فکر می کردم که چه چیزی در پیش است، چه مسیری را باید طی کنم، و آیا هرگز دوباره چیزی به این اندازه جادویی خواهد شد.
من همچنین درست قبل از تولدم در سال 2012 ایمیلی را در زیر به اشتراک می گذارم. این یکی از منظر بسیار متفاوت نوشته شده است. من قبلاً یک کارآفرین اینترنتی موفق و سرمایهگذار فرشته با خروجیهای متعدد بودم. من یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل OLX بودم. این شرکت فوق العاده موفق بود، یک پلتفرم شگفت انگیز و منبع عظیمی از معنا با توجه به تأثیر اجتماعی آن بود. من همچنین به خاطر کارم مورد تحسین عمومی قرار گرفتم و به رسمیت شناخته شدم. با این حال، نمیتوانستم از این احساس خلاص شوم که چیزی خراب است. به این ترتیب، من برای خودم ایمیلی نوشتم که در آن چیزهایی را که غیرقابل تصور به نظر میرسید، بیان میکردم و موقعیتی از قدرت، احترام، معنا و فرصت باقی میگذاشتم، زیرا روز به روز دیگر خوشایند نبود.
—
از: فابریس گریندا
ارسال شده: دوشنبه 9 تیر 1391 ساعت 23:15
به: فابریس گریندا
موضوع: افکاری در مورد اینکه بعداً باید در زندگی ام چه کنم…
من کمی فکر کرده ام که در زندگی در کجا قرار دارم و در سال آینده روی چه چیزی باید تمرکز کنم. من به 8 هدف رسیدم.
1. OLX را ترک کنید
OLX واقعاً شرکتی است که من تصور می کردم تا آخر عمرم آن را اداره کنم. به نظر می رسد که اکنون که موفق شده ایم، OLX را ترک کنیم. ما صدها میلیون کاربر منحصر به فرد در ماه داریم. ما بزرگترین سایت طبقه بندی شده در کشورهای بی شماری هستیم. ما در حال ایجاد تفاوت معناداری در زندگی میلیون ها کاربر هستیم. دریافت هزاران نامه عاشقانه از کاربران هر روز مایه مباهات و معناست.
من همچنین ارزش داشتن یک پلتفرم با صدها میلیون کاربر را دست کم نمیگیرم. این یک سکوی پرتاب شگفت انگیز برای عمودی ها و ایده های جدید است. هر آزمایشی که انجام می دهیم از نظر آماری معنی دار است. سرمایه گذاران مدام به کارآفرینان می گویند که همه چیز را چند متغیره آزمایش کنند، اما واقعیت این است که تا زمانی که ترافیک لازم برای آزمایش معنادار همه چیز را نداشته باشید، تصمیم گیری آگاهانه دشوار است. با ترافیک OLX ما در عرض یک ساعت می دانیم که آیا ایده ای کار می کند یا خیر. با این سطح ترافیک، تغییر محصول مخرب می تواند 1% بهبود باشد که 1000 برابر انجام می شود.
پس چرا ترک؟ واقعیت این است که ماهیت کار در OLX اکنون که بخشی از یک شرکت بزرگ سهامی عام هستیم تغییر کرده است. شراکت با ناسپرز شرط درستی بود. وقتی ناسپرز در سال 2010 به ما مراجعه کرد، متوجه شدیم که این تجارت اساساً یک انحصار طبیعی در سطح ملی است و باید در چند کشور استراتژیک رهبر مطلق باشیم. برای مقاومت در برابر هجوم Schibsted و رقبای دارای بودجه خوب مانند Quikr در هند، دریافت حمایت از یک حامی استراتژیک با جیب عمیق منطقی بود.
ناسپرس ثابت کرده است که یک خریدار فوق العاده است. آنها دقیقا برعکس ژاپنی هایی هستند که زینگی را به دست آورده بودند. آنها استراتژیک، متفکر و فوق العاده تهاجمی هستند. من به طرز خوشایندی از پرخاشگری آنها شگفت زده می شدم و گاهی اوقات کاملاً می ترسیدم، که با توجه به اینکه در طبیعت من بسیار پرخاشگر است، بسیار می گوید. با اطمینان میتوانم بگویم که اگر سرمایهگذاری ناسپرز نبود، ما به اینجا نمیرسیدیم.
ما از پولی که به ما دادند استفاده خوبی کردیم و در سه سال گذشته در جنگ پیروز شدیم، اما برای این کار مجبور شدیم استقلال خود را از دست بدهیم. در حالی که من به آنچه انجام دادهایم افتخار میکنم و به شناختی که به عنوان یکی از بنیانگذاران و هممدیرعامل کسب میکنم افتخار میکنم، دیگر عاشق کار روزانه نیستم. وقتی OLX را با الک ساختم، هرگز در مورد اینکه چه کسی چه کاری انجام می دهد صحبت نکردیم. ما مهارت های همپوشانی داریم که مشاوران تحصیل کرده آیوی لیگ و مدیران عامل سایت حراج هستند و هر کدام می توانند کار دیگری را انجام دهند. تقسیم نقش به طور خودکار به دلیل علایق ما، موقعیت جغرافیایی (او در بوئنوس آیرس و من در نیویورک) و انتخاب های سبک زندگی ما اتفاق افتاد.
من در نهایت بر استراتژی محصول، روابط سرمایه گذار، M&A خط مقدم (شناسایی و دستیابی به اهداف)، توسعه تجارت و روابط عمومی انگلیسی نظارت کردم. او رهبری عملیات، ادغام پس از ادغام و روابط عمومی اسپانیایی و پرتغالی را بر عهده گرفت. هر دو به طور مشترک استراتژی را تعیین کردیم.
اغلب گفته شده است که داشتن مدیران عامل مشترک و همکاری با دوستان ایده بدی است، اما زمانی که بتوانید آن را به کار بگیرید، بسیار قدرتمندتر است. شما سطحی از اعتماد دارید که در روابط تجاری سنتی وجود ندارد. ما هرگز با هم دعوا نکردیم و با هم مخالفت نکردیم و دوستی ما هرگز به هم نخورد. به همین ترتیب، من هنوز با ویلیام و آریل دوست صمیمی هستم علیرغم اینکه سال ها با آنها کار کردم.
پس از سرمایه گذاری ناسپرز، ماهیت کار من شروع به تغییر کرد. دیگر مجبور نبودم روابط سرمایه گذار را مدیریت کنم. با شروع تمرکز بر رشد ارگانیک، نقشهای M&A و توسعه کسبوکار ناپدید شدند. به طور همزمان، ما شروع به نیاز به داشتن ساختار و سختگیری بودجه متناسب با اندازه خود کردیم، به غیر از اینکه متعلق به یک شرکت سهامی عام بزرگ هستیم. ما اکنون باید بودجه های سالانه دقیق، بودجه های سه ماهه و به روز رسانی بودجه سه ماهه را ایجاد کنیم و مطمئن شویم که به این اعداد رسیده ایم. فرآیند تصمیمگیری ما دیگر یک دیکتاتوری (امیدوارم) روشنفکر نیست زیرا برای ابتکارات استراتژیک نیاز به تأیید سهامداران داریم.
همه اینها برای گفتن این است که من عاشق روز به روز نیستم. فکر نمیکنم OLX دیگر به دو مدیر عامل نیاز داشته باشد. صادقانه بگویم الک از نظر خلق و خوی برای مدیریت سهامدار و سازمانی مانند ناسپرز مناسب تر است، در حالی که من در آرزوی یک ماجراجویی جدید هستم.
مرحله بعدی: با الک و ناسپرس صحبت کنید.
2. سعی کنید کریگزلیست را متقاعد کنید که به من اجازه دهد آنها را اجرا کنم
Craigslist 30 میلیارد بازدید از صفحه در ماه دارد. اگر من آن را اجرا می کردم، می توانستم محتوا و کیفیت سایت را به طور چشمگیری بهبود بخشم و آن را برای قرن بیست و یکم مرتبط کنم. Craigslist این پتانسیل را دارد که یک شرکت +100 میلیارد دلاری باشد، زیرا دارای نقدینگی در بسیاری از دستههای ارزشمند است. با این حال، همانطور که هست، عمیقاً ناقص است. زنان تصمیم گیرندگان اصلی در همه تصمیمات خانواده هستند: خانه یا ماشینی که بخریم، چه پرستار بچه را استخدام کنیم و غیره، با این حال Craigslist کمترین سایت دوست زن در جهان است.
آنها باید یک صفحه از OLX بگیرند و قبل از انتشار آن همه محتوا را از قبل تعدیل کنند تا سایت بدون هرزنامه و کلاهبرداری نباشد. آنها باید افرادی را که سایت را ترسناک می کنند حذف کنند. آنها باید یک تجربه موبایل لذت بخش بسازند و سایت را دوباره طراحی کنند.
آنها همچنین باید مدل کسب و کار خود را برای تکرار OLX تغییر دهند. طبقه بندی ها یک تجارت فوق العاده هستند که می توانند بیش از 75٪ حاشیه EBITDA داشته باشند و شما حتی نیازی به دریافت هزینه های فهرست ندارید. آنها هزینه های فهرست را دریافت می کنند زیرا برای تعدیل سایت بسیار تنبل هستند. برای آنها این نوعی کنترل هرزنامه است، اما نقدینگی را در دستههای خاصی نیز محدود میکند. حتی با 100% رایگان شدن و استخدام 1000 نفر برای تعدیل سایت، می توانم به راحتی چندین میلیارد (بله با ab!) سود در سال ایجاد کنم.
پیشنهاد من به کریگ به شرح زیر است:
- من دیدگاه شما را برای ارائه خدمات عمومی به جامعه به اشتراک می گذارم
- با بهبود محتوا و کیفیت سایت می توانید کار بسیار بهتری انجام دهید
- شما لزوما نمی خواهید کار را انجام دهید، اما من خوشحالم که آن را به صورت رایگان انجام می دهم
- فقط 3٪ از حقوق صاحبان سهام / سال کار را به من بدهید. جلیقه سهام بعد از 1 سال، پس اگر از کار من راضی نیستید، فقط در روز 364 از شر من خلاص شوید و من هیچ هزینه ای برای شما ندارم.
من یک گپ سریع با کریگ در مورد آینده طبقه بندی ها داشتم (و خودم را برای این کار معرفی نکردم). او به من گفت با جیم که مدیرعامل است صحبت کنم و من را معرفی کرد. به جیم گفتم میخواهم در SF باشم و دوست دارم برای یک قهوه سریع همدیگر را ببینم. من قرار نبود آنجا باشم اما اگر می گفت در دسترس است می رفتم. او پاسخی نداد. من هم برایش ایمیل بعدی فرستادم که جواب نداد.
ایمیلی را که برایش فرستادم و جواب نداده فوروارد می کنم.
مرحله بعدی: افرادی را پیدا کنید که جیم باک مستر را به خوبی می شناسند و آنها را متقاعد کنید که او با من ملاقات کند.
3. سعی کنید کشورهای غیر استراتژیک را از OLX استخراج کنید تا جریان سود سهام داشته باشید + استراتژی طبقه بندی شده 3.0 را امتحان کنید
این کشورها 7.5 میلیون دلار درآمد و 5 میلیون دلار سود در سال برای OLX ایجاد می کنند، با این حال ناسپرز بارها از ما خواسته است که آنها را ببندیم.
بدیهی است که آنها نمی خواهند من آنها را برای اهداف خودم بدست بیاورم، اما من سعی می کنم آنها را متقاعد کنم که آنها هیچ ارزش استراتژیک واقعی ندارند و به همین دلیل ما باید سعی کنیم یک سایت طبقه بندی شده نسل بعدی 3.0 بسازیم که تنها راه برای داشتن آن است. تصویری از مرتبط بودن در آن کشورها
برای انجام این کار به طور موثر، باید آن را تغییر دهیم، زیرا نیاز به طراحی مجدد کامل محصول برای اولین تجربه (و شاید تنها) تلفن همراه، با یک فرآیند فهرستبندی متمرکز بر عکس فوقالعاده ساده با پرداخت اختیاری خریدار و راهحل امانی دارد.
مرحله بعدی: این ایده را در ماه های آینده به ناسپرس ارائه دهید.
4. به ایده جدیدی که باید بسازم یا شرکتی که باید اداره کنم فکر کنید
من مدت زیادی در مورد ایجاد یک VC یا صندوق فرشته فکر کردم. مسئله این است که اقتصاد صندوق تنها در صورتی جواب می دهد که چند صد میلیون تحت مدیریت داشته باشید. علاوه بر این، هر صندوق دارای عمر 10 ساله است که یک تعهد زمانی بزرگ است. من معمولا قبل از آن بی قرار می شوم. روشی که میتوانست به این شکل باشد: یک صندوق 50 میلیون دلاری جمعآوری کنید، یک صندوق چندصد میلیونی بعدی را در 3 سال و یک صندوق دیگر 3 سال بعد جمع آوری کنید. به عبارت دیگر، حداقل یک تعهد 16 ساله با کارهای اداری / خسته کننده زیاد از نظر جمع آوری پول از LP، انجام گزارش و غیره است.
همچنین مطمئن نیستم که این چیزی است که واقعاً بخواهم تمام وقت انجام دهم. من با شرکت های VC و PE ملاقات کرده ام تا در مورد:
- کدام یک از شرکت های نمونه کارشان را می توانستم اداره کنم
- کدام شرکت های سهامی عام را باید سهامی عام کنیم و من را اداره کنیم
- گرایشها/شرکتها برای دیدن اینکه آیا فضایی برای رقیب/نسخه متمایز ایده وجود دارد یا خیر چیست؟
من سعی می کنم از آربیتراژ ایده صرف فاصله بگیرم:
- ساختن شرکت های 10+ میلیارد دلاری در خارج از ایالات متحده، اگر نگوییم غیرممکن، دشوارتر است
- من واقعاً به اندازه ای که در حال حاضر در حال سفر هستم نمی خواهم سفر کنم
- من در مدیریت یک تیم محصول و فناوری از راه دور کمتر از زمانی که آنها دقیقاً در کنار من هستند مؤثر هستم
گفتگوها جالب بود و از من خواستند مدیرعامل چند شرکت سهامی عام باشم که باعث تقویت نفس می شود. با این حال، هیچ چیز به اندازه مدیرعاملی کریگ لیست جذاب یا جالب نبود.
من مقوله های زیادی را از نظر ایده های جدید برای ساختن بررسی کردم. قبل از اینکه تصمیم بگیرم آن را دنبال نکنم، زمان زیادی را صرف چاپ سه بعدی کردم، که مقوله بزرگی خواهد بود. من همچنین در نظر داشتم www.made.com را به ایالات متحده بیاورم، قبل از اینکه این ایده را کنار بگذارم. خوشحالم که چرا را با جزئیات بیشتر توضیح دهم.
تنها ایده ای که به وجود آمده است و ما در حال بررسی بیشتر آن هستیم، ساختن نسخه نسل بعدی www.justanswer.com است. به طرز تکان دهنده ای این شرکت با نرخ درآمدی بیش از 150 میلیون دلاری است. با توجه به اینکه چه مقدار از اقتصاد در خدمات و اطلاعات است، اگر به درستی انجام شود، این پتانسیل بسیار بزرگ است. علاوه بر این، اقتصاد واحد تقریباً به خوبی نمونه موجود در عکاسی استوک است که ثابت نشده است برنده تمام مشاغل است. من یک ایمیل در مورد آن دسته برای شما ارسال خواهم کرد.
من در حال حاضر در حال انجام تحقیقات زیادی در مورد Just Answer هستم: مصاحبه با مشتریان و کارشناسان آنها، تلاش برای کشف میزان نقدینگی آنها در هر دسته، فکر کردن از طریق بهبود محصول و غیره. خواهیم دید که در نهایت به کجا می افتم.
مرحله بعدی: به مطالعه مدل ادامه دهید.
5. چیز بعدی را برای جوجه کشی پیدا کنید – احتمالاً یک Viajanet برای اندونزی و آسیای جنوب شرقی
برخی از درس های روشن چند سال گذشته از سرمایه گذاری فرشته و همکاری با خوزه در انکوباتور شرکت ها در برزیل عبارتند از:
- سفر مقوله بزرگی است
- جوجه کشی یک شرکت به شما این امکان را می دهد که سهم نامتناسبی از حقوق صاحبان سهام را برای بسیار کم داشته باشید
- چند شرکت بیشتر بازده را تولید می کنند
بر اساس تحلیلهای اخیر بازار، به نظر میرسد فرصت روشنی برای ساخت یک Expedia برای اندونزی و احتمالاً کل آسیای جنوب شرقی وجود دارد. در حال حاضر در حال ارزیابی بازار هستیم:
- مصاحبه با نامزدهای مدیر عامل و هم بنیانگذار از مدارس مختلف کسب و کار و افراد با سابقه سفر در منطقه
- صحبت با عمده فروشان مختلف سفر
مرحله بعدی: از 3 تا 7 سپتامبر به اندونزی بروید تا با همه بنیانگذاران و شرکای احتمالی ملاقات کنید.
6. به سرمایه گذاری فرشته در جالب ترین/جذاب ترین پروژه ها ادامه دهید
من در چند سال گذشته در 105 شرکت سرمایه گذاری کردم و بیش از 3000 پروژه را ارزیابی کردم. من در واقع دوست داشتم با همه کارآفرینان ملاقات کنم، ایده های آنها را بشنوم، بفهمم که در هر مقطع زمانی چه چیزی داغ است. فراتر از ارتقای محض کارآفرینی که به خودی خود ارزشمند است، این فرآیند از نظر درک روندهای بزرگتر برای تصمیم گیری بهتر چه پروژه هایی برای رشد یا شروع به تنهایی آموزنده است.
به اندازه کافی جالب است، به نظر می رسد تا کنون ما در انتخاب پروژه های منطقی که بازده خوبی داشته اند، خوب بوده ایم. ما بهترین نسبت برد – باخت را در بین هر فرشته سرمایه گذار یا VC که می شناسم داریم با 14 برد برای 7 باخت. با این حال، هیچ یک از برندگان ثابت نکرده اند که در خانه اجرا می شوند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد که ما در انتخاب شرکتهایی با درصدهای پایه خوب که تکنفرهها، دوبلها و گهگاهی سهگانهها را میزنند، عالی عمل کردهایم، اما در یافتن برندگان مخرب خوب نبودهایم. به نحوی که ما تلاش میکنیم این محدودیت را با سرمایهگذاری بیشتر در ایدههای «دیوانهکننده» شرکتهای آمریکایی به جای سرمایهگذاری در کسبوکارهای آربیتراژ بینالمللی ایده کاهش دهیم.
یکی از ایدههای بالقوه برای گسترش این بخش از کسبوکار ممکن است این باشد که ناسپرز را برای اجرای یک صندوق سرمایهگذاری 100 میلیون دلاری فرشته/سریال برای آنها مطرح کنیم، اگر آنها به ما اجازه بدهند.
گام بعدی: به ملاقات شرکتها ادامه دهید، با توجه به زمانهای نامطلوب در سرمایهگذاری فرشته، مراقب سرمایهگذاریهایمان باشید، در عین حال سعی کنید به اندازه کافی ذهنیت باز داشته باشید تا احتمال خانهسازی را افزایش دهید.
7. سعی کنید IP را برای Rise of Nations خریداری کنید
این بیش از هر چیزی یک “پروژه عشق” است. Rise of Nations بازی استراتژی مورد علاقه من در تاریخ بازی های استراتژیک است. این پویایی زمان واقعی گیم پلی Age of Empires، Warcraft، Starcraft و Command & Conquer را با عمق استراتژیک و تاکتیکی Civilization ترکیب می کند. Big Huge Games، شرکتی که آن را توسعه داده است، 9 سال پیش تمرکز خود را بر روی این IP متوقف کرد و در عوض شروع به ساخت بازی های نقش آفرینی کرد. شرط بزرگ آنها در این رده اخیراً شکست خورد و شرکت در یک رسوایی بسیار عمومی اعلام ورشکستگی کرد. در حال حاضر بحث حقوقی در مورد صلاحیت این پرونده وجود دارد. پس از تسویه حساب، میخواهم راهی برای خرید ارزان داراییها با هدف ساخت Rise of Nations 2 پیدا کنم. این به سادگی یک نسخه چند نفره از Rise of Nations 1 با گرافیک به روز شده و کنترل واحد تاکتیکی بازی مانند Company of Heroes خواهد بود. من سعی می کنم از طریق Kickstarter بودجه آن را تامین کنم.
مرحله بعدی: پس از فروش IP در Rise of Nations پیشنهاد دهید.
8. تبدیل شدن به یک مفسر اقتصادی عمومی معتبر
من در دوران رشد، جاه طلبی های سیاسی داشتم و هنوز هم زمان زیادی را صرف تعامل با افراد در اتاق های فکر و رهبران فکری مختلف می کنم. با این حال، من به همان اندازه که پیتر با توجه به نظراتش در مقاله نیویورکر احساس می کند، نسبت به بدنه سیاست، اگر نگوییم ضدیت، احساس بی تفاوتی می کنم. من با او موافقم که کارآفرینی از نوع رند می تواند تاثیر بیشتری بر جامعه داشته باشد.
با این حال، پس از گفتگوی ما، من شروع به فکر می کنم که یک سمت انتصابی مانند حضور در شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور جالب خواهد بود. متأسفانه دنیا متخصصان را تأیید می کند و به آنها پاداش می دهد تا متخصصان. من هیچ اعتباری برای پیش بینی بحران مالی و املاک و مستغلات دریافت نمی کنم. به منظور دیده شدن بیشتر و بهبود شانس چنین قرار ملاقاتی، با نوریل روبینی، پل کروگمن، نایل فرگوسن و متیو بیشاپ (سردبیر مجله اکونومیست برای ایالات متحده) تماس گرفتم و از آنها خواستم تا ایده های آنها را در مورد بهترین روش انجام دهیم. ایده ها را ترویج دهید
من مقدار زیادی فکر کردم که چگونه آنها را درگیر کنم تا احتمال پاسخ را به حداکثر برسانم. متاسفانه هنوز پاسخی نداده اند. من تعدادی از آن ایمیل ها را برای شما ارسال می کنم.
گام بعدی: به رهبران فکری نزدیک شوید و ایدههایم را در آنها مطرح کنید.
ملاحظات دیگر:
بسیاری از 8 اولویت متقابل هستند. اگر من نقش مدیر عاملی را در کریگزلیست بگیرم، اساساً همه چیزهای دیگر را با توجه به اینکه این فرصت نسبت به دیگران بزرگ است کنار میگذارم. در این زمینه، من بدم نمیآید که به طور کامل سرمایهگذاری فرشته و رشد استارتآپها را متوقف کنم. من این کار را به این دلیل انجام میدهم که به نظرم جالب است، من عاشق ترویج کارآفرینی، ملاقات با کارآفرینان گرسنه هستم و من را در بازی نگه میدارد، اما آن را به اندازه انجام کاری عظیم به تنهایی رضایتبخش و معنادار نمیدانم.
من همچنین نمی دانم که آیا سالم نیست که یک استراحت تمیز کنم و 6 ماه تا یک سال استراحت کنم فقط برای شارژ کردن و پاک کردن ذهنم. برای من مشخص نیست که آیا در این زمینه باید سرمایه گذاری فرشته را نیز متوقف کنم تا به طور کامل ارتباط را قطع کنم یا شاید فقط یک هفته در میان جلساتی داشته باشم. به همین ترتیب، باید به این فکر کنم که آیا تمرکز بر تناسب اندام در بازی تنیس، بازی با بادبانک و اسکی در مقابل تمرکز بر فعالیتهای فکری – نوشتن، شرکت در مکالمات فکری، خواندن و غیره، یک قطع کامل ارتباط است.
من گمان می کنم “پاسخ صحیح” ترکیبی دلپذیر از همه موارد فوق باشد:
- به هیچ وجه با افزایش دو هفته ای وصل نشوید.
- فعالیت های فکری و فیزیکی را با هم مخلوط کنید.
- مدتی را برای دیدن نزدیکترین دوستانم در هر کجای دنیا که هستند بگذرانید تا زمان با کیفیتی را با آنها بگذرانم.
- تمام تصمیمات و جلسات سرمایه گذاری فرشته را در 1 یا 2 هفته در ماه بگیرید.
احتمالاً تا زمانی که لگنم به طور کامل بهبود نیافته است، این کار را دنبال نمیکنم تا بتوانم از زمان آزادم حداکثر استفاده را بکنم و تا زمانی که وضعیت در مورد پوت به طریقی حل شود.
شما چی فکر میکنید؟
پارچه