عهدی به نبوغ بی‌زمان: «شب و داستان‌های دیگر» نوشته آیزاک آسیموف

به عنوان کسی که همیشه مجذوب تلاقی فناوری، آینده نگری و نبوغ انسانی بوده است، کشف ” شب و داستان های دیگر ” ایزاک آسیموف یک مکاشفه بود. من که مدت‌ها مجموعه‌های مشهور بنیاد آسیموف را تحسین می‌کردم، از اینکه با داستان‌های کوتاه او آشنا نبودم، شگفت‌زده شدم. با این حال، این مجموعه به سرعت خود را گنجینه‌ای از بینش‌های پیش‌بینی‌کننده و روایت‌های بی‌زمان نشان داد که به نظر من حتی با نوشتن داستان‌ها بین سال‌های 1941 و 1967، حتی تاثیرگذارتر از آن‌ها بود!

توانایی آسیموف برای پیش‌بینی پیشرفت‌های تکنولوژیکی و اجتماعی چیزی جز نبوی نیست. به عنوان مثال، در «آخرین سؤال»، او مفهوم یک ابررایانه را که با آنتروپی جهان دست و پنجه نرم می کند، بررسی می کند، روایتی که عمیقاً در عصر امروزی هوش مصنوعی پیشرفته و تحقیقات وجودی درباره آینده کیهان طنین انداز می شود. این یک تصویر واضح از تلاش همیشگی برای درک در مواجهه با ناشناخته است.

آسیموف در “Nobody Here But -” یک سیستم کامپیوتری خودآگاه را تصور می کند که ممکن است “میل به ماشین های بیشتری داشته باشد تا زمانی که میلیون ها نفر از آنها در سراسر زمین وجود داشته باشند و با انسان ها برای کنترل مبارزه کنند” و بدین ترتیب زمینه را برای این کار فراهم می کند. داستان های بی شماری از The Terminator تا The Matrix. این موضوع همچنین فوق العاده به موقع است زیرا به نظر می رسد ما به توانایی ایجاد هوش عمومی مصنوعی (AGI) نزدیک شده ایم.

یکی دیگر از جواهرات، “فرانچایز”، به طور قابل توجهی افزایش تصمیم گیری مبتنی بر داده و پتانسیل هوش مصنوعی در حاکمیت را پیش بینی می کند، موضوعی که در عصر کنونی داده های بزرگ و پیش بینی های الگوریتمی اهمیت زیادی دارد. آینده نگری آسیموف در تصور جهانی که در آن یک رای دهنده منفرد که توسط کامپیوتر انتخاب می شود، اراده مردم را نشان می دهد و به هسته بحث های معاصر پیرامون دموکراسی و فناوری صحبت می کند.

«شب»، داستان اصلی، یک استاد کلاس در ایجاد تنش و بررسی تأثیر روانی رویدادهای نجومی بر یک تمدن است. تصویر جامعه‌ای که برای یک رویداد فاجعه‌بار آماده نیست، نگرانی‌های کنونی در مورد چالش‌های جهانی و واکنش جمعی ما به بحران‌های قریب‌الوقوع را به تصویر می‌کشد. کاوش داستان در مورد ترس، علم و نادانی امروز به همان اندازه که در زمان نگارش بود، مناسب است.

چیزی که بیش از همه در مورد نوشته آسیموف مرا جلب می کند، توانایی او در آمیختن کنجکاوی علمی با سؤالات عمیق فلسفی است. داستان‌های او فقط پیش‌بینی فناوری‌های آینده نیستند، بلکه تحقیقات عمیقی در مورد وضعیت انسان هستند. آنها ما را به در نظر گرفتن ابعاد اخلاقی و اخلاقی تلاش های علمی خود دعوت می کنند.

«شب و داستان‌های دیگر» فقط مجموعه‌ای از داستان‌های علمی تخیلی نیست. این مجموعه ای از ایده های رویایی است که از دوران خود فراتر رفته است. آثار آسیموف گواهی بر قدرت ماندگار تخیل انسان است و این کتاب برای هر کسی که به تلاقی فناوری، جامعه و آینده علاقه مند است، خواندنی است.

گفتگوی فارغ التحصیلان از Zero to Billions Techstars با الخاندرو گارسیا-آمایا

از من دعوت شد تا سفر خود را با جامعه فارغ التحصیلان Techstars به ​​اشتراک بگذارم. در اینجا سؤالاتی است که به آنها پرداختیم.

شما سفر کارآفرینی خود را در سال 1998 آغاز کردید، با مشارکت و مدیرعاملی چندین شرکت موفق مانند Aucland، Zingy و OLX.

  • چه چیزی الهام‌بخش ایجاد هر کسب‌وکار بود، و دیدگاه شما برای آنها در طول زمان چگونه تغییر کرد؟
  • آیا در هر زمانی مجبور بودید از ایده اولیه منحرف شوید؟
  • آیا روش/فرآیندی برای یافتن مناسب بازار محصول داشتید؟
  • چه زمانی متوجه شدید که زمان مناسبی برای عرضه به بازار است؟

این سه سرمایه گذاری به اوج بالایی رسیده اند! Aucland به یکی از بزرگترین سایت های حراج در اروپا تبدیل شد. Zingy تنها در عرض چهار سال به درآمد سالانه 200 میلیون دلاری دست یافت. و البته، OLX، یک نام آشنا در سراسر جهان، در 30 کشور بزرگ با تیمی عظیم از بیش از 10000 کارمند فعالیت می کند. کاملاً سفر است، درست است؟

  • چه استراتژی‌ها یا ابتکارات خاصی محرک‌های کلیدی در رشد آن شرکت‌ها بودند؟
  • آیا رویه‌های رایجی مانند مشارکت‌های استراتژیک یا ابتکارات حفظ مشتری را شناسایی کرده‌اید که به طور مداوم به موفقیت هر سرمایه‌گذاری کمک می‌کنند؟
  • بزرگ‌ترین چالش‌هایی که در مقیاس‌بندی هر یک از آن‌ها با آن‌ها مواجه بودید، چه بود؟
  • برای بنیانگذاران استارت آپی که به دنبال ایجاد و توسعه بازارهای آنلاین هستند، چه توصیه ای برای اطمینان از رشد پایدار و ایجاد یک اثر شبکه قوی دارید؟

پیمایش بازارهای جهانی:

با انتقال و تطبیق موفقیت آمیز این ایده های تجاری در سراسر ایالات متحده، اروپا، آسیا و آمریکای لاتین،

  • چه استراتژی هایی را در مسیریابی و رونق در بازارهای مختلف جهانی موثرتر یافتید؟
  • اگر یک بنیانگذار در شرف ورود به یک منطقه جدید (EU)، چه سوالات یا مشکلاتی است که باید از آنها آگاه باشد؟

انتقال به سرمایه خطرپذیر:

برای نقش خود به عنوان شریک موسس در FJ Labs، در طول زمان در بیش از 1100 شرکت سرمایه گذاری کرده اید، از جمله بازیگران اصلی مانند علی بابا و کوپانگ. در حال حاضر بیش از 900 سرمایه گذاری فعال دارید.

  • چه عواملی بر گذار شما از کارآفرینی عملی به سرمایه‌داری خطرپذیر تأثیر گذاشت؟
  • پس زمینه کارآفرینی شما چگونه بر تصمیمات سرمایه گذاری شما در آزمایشگاه FJ تاثیر می گذارد؟
  • چه اصول یا فلسفه‌هایی رویکرد شما را به سرمایه‌گذاری فرشته راهنمایی می‌کنند و چگونه این اصول در طول زمان تکامل یافته‌اند؟

سرمایه گذاری فرشته:

سرمایه‌گذاران فرشته معمولاً در مراحل اولیه خود با استارت‌آپ‌ها درگیر می‌شوند و شما توسط فوربس به عنوان سرمایه‌گذار فرشته شماره 1 در سطح جهان شناخته می‌شوید.

  • چه چیزی شما را بیشتر در مورد سرمایه گذاری در مراحل اولیه هیجان زده می کند، و چه چالش هایی را برای مقابله با آن در این مرحله سودمندتر می دانید؟
  • هنگام انتخاب استارت آپ ها برای سرمایه گذاری، به ویژه در حوزه پویای بازارهای آنلاین و اثرات شبکه، چه معیارهایی را اولویت بندی می کنید؟

توصیه به بنیانگذاران:

  • چه توصیه ای به بنیانگذاران استارت آپی که به دنبال سرمایه گذاری فرشته هستند، می کنید، و به نظر شما چه عوامل کلیدی در یک طرح موفق نقش دارند؟

تعادل بین ریسک و نوآوری:

سرمایه گذاری فرشته شامل سطحی از ریسک است.

  • چگونه بین ریسک های حساب شده و تضمین پاداش های بالقوه هم برای خود و هم برای استارتاپ هایی که در آنها سرمایه گذاری می کنید تعادل ایجاد می کنید؟

حمایت از استارت‌آپ‌های پورتفولیو:

  • فراتر از سرمایه‌گذاری مالی، چقدر فعالانه با استارت‌آپ‌های موجود در پورتفولیوی خود درگیر هستید و از آنها حمایت می‌کنید؟ آیا راه های خاصی وجود دارد که شما به رشد و موفقیت آنها کمک کنید؟

منبع یابی شبکه و معامله:

ایجاد یک شبکه قوی در دنیای سرمایه گذاری فرشته و همچنین در دنیای تاسیس و رشد یک استارتاپ بسیار مهم است.

  • رویکرد شما به شبکه چگونه است و از چه استراتژی هایی برای ایجاد فرصت های سرمایه گذاری امیدوارکننده استفاده می کنید؟

یادگیری از سرمایه گذاری:

  • با چنین مجموعه گسترده ای، آیا سرمایه گذاری ها یا تجربیات خاصی وجود دارد که برای شما به عنوان یک سرمایه گذار فرشته به عنوان فرصت های یادگیری ارزشمند برجسته باشد؟
  • به عنوان یک سرمایه گذار فرشته، چه درس های کلیدی آموخته اید که معتقدید بنیانگذاران باید به آن توجه کنند؟
  • با توجه به فعالیت های سرمایه گذاری جهانی خود، چگونه از روندها و فرصت های نوظهور در مناطق مختلف مطلع می شوید؟

پیش بینی های آینده:

  • با نگاهی به آینده، پیش‌بینی می‌کنید موج یا نوآوری بزرگ بعدی در فناوری چه خواهد بود و کارآفرینان چگونه می‌توانند خود را برای سوار شدن بر آن موج قرار دهند؟

ادغام کار و زندگی:

شما یک وبلاگ دارید که در آن در مورد زندگی حرفه ای و شخصی خود صحبت می کنید.

  • چگونه زمان خود را به طور موثر مدیریت می کنید تا از تعادل بین تعهدات حرفه ای و علایق شخصی مانند سفر، کایت سواری و تنیس اطمینان حاصل کنید؟
  • آیا متوجه می شوید که این فعالیت ها بر رویکرد رهبری شما تأثیر می گذارد؟
  • چگونه این خلاقیت به سبک رهبری شما تبدیل می شود، و چگونه محیط خلاق را در تلاش های حرفه ای خود تشویق می کنید؟

در صورت تمایل می توانید به پادکست گوش دهید .

در اینجا متنی از گفتگو برای لذت خواندن شما آورده شده است.

الخاندرو گارسیا-آمایا: امروز، ما مفتخریم که فابریس گریندا، شریک موسس در FJ Labs را داریم. به ما بپیوندید، فابریس، خوش آمدید.

فابریس گریندا: از اینکه من را دارید متشکرم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: بسیار خوب. پس یک لحظه بنشین من قصد دارم کمی پیش زمینه در مورد شما ارائه کنم و سپس مستقیماً به تعدادی از سؤالات می پردازیم. بنابراین، فابریس یک کارآفرین و سرمایه گذار اینترنتی برجسته با سابقه قابل توجه 300 خروج و 1100 سرمایه گذاری فرشته از طریق نقش خود به عنوان شریک موسس در آزمایشگاه های FJ، یک شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر است.

فابریس قبل از تبدیل شدن به یک سرمایه گذار، تعدادی شرکت موفق مانند OLX را راه اندازی کرد. بزرگترین سایت آگهی‌دهی در هند، برزیل، پاکستان، لهستان، اوکراین، روسیه، پرتغال و بسیاری از بازارهای نوظهور دیگر که در 50 کشور فعال است و بیش از 3000 کارمند دارد. قبل از OLX، فابریس Zingy، یکی از بزرگترین شرکت‌های رسانه‌های بی‌سیم در قاره آمریکا را تأسیس و رهبری کرد. فابریس سفر کارآفرینی خود را در سال 1998 با ایجاد Aucland آغاز کرد که به یکی از بزرگترین سایت های حراج اروپا تبدیل شد. فراتر از سرمایه گذاری های خود، فابریس به عنوان مشاور مدیریت برای مک کینزی و شرکت کار می کرد و دارای مدرک لیسانس اقتصاد از دانشگاه پرینستون بود. او در سفرهای جهانی، گشت و گذار با بادبادک، که شدید به نظر می رسد، تنیس می پردازد و بینش هایی را در مورد زندگی شخصی و حرفه ای خود از طریق وبلاگ نویسی در fabricegrinda.com، که GRINDA.com است، به اشتراک می گذارد.

بنابراین، متشکرم. خوش آمدی. من تعدادی داستان از سفرهای شما شنیدم، و من نمی توانم صبر کنم تا به تعدادی از آنها در اینجا بپرم. بنابراین، شما سفر کارآفرینی خود را در سال 1998 آغاز کردید و با مشارکت در بنیان‌گذاری و مدیر عاملی در تعدادی از سرمایه‌گذاری‌های موفق، مانند آنچه در Aucland، Zingy و OLX ذکر کردم، هستید. من قصد دارم چند حکایتی را که از ساختن هر شرکت شنیده‌ام پوشش دهم و از شما درس یا درس‌هایی را که از هر شرکت مربوطه یاد گرفته‌ام بخواهم. بنابراین، اجازه دهید به این بپریم.

شما مک کینزی را ترک کردید تا اوکلند را راه اندازی کنید. بنابراین، پس از کالج، شما به مک‌کینزی رفتید، در آنجا کار کردید، و سپس مک‌کینزی را ترک کردید، اوکلند، eBay را برای فرانسه در اوایل دهه بیست‌تان راه‌اندازی کردید.

چند سال یا بیشتر پس از ساختن آوکلند، می‌توانستید آن را به قیمت eBay بفروشید، من معتقدم پیشنهاد 20 میلیونی است، اما می‌خواستید به رشد آن ادامه دهید. شما توانستید در نهایت 50-60+ میلیون جمع آوری کنید. در پایان، شما سهام خود را به یک سرمایه گذار خصوصی فروختید. چه درس هایی از تجربه شما آموخته شد؟ دلیلی که جذاب است، ایجاد یک شرکت با سرعت نسبتاً سریع یک نوع پیشنهاد خاص و رد آن و سپس رشد آن. بنابراین، من مطمئن هستم که میلیون ها چیز وجود دارد که شما یاد گرفته اید، اما چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟

فابریس گریندا: بله. بنابراین، می‌دانستم که می‌خواهم یک بنیان‌گذار فناوری شوم، اتفاقاً، حتی قبل از اینکه به کالج یا مک‌کینزی بروم، مک‌کینزی مانند مدرسه بازرگانی بود، با این تفاوت که به شما پول می‌دهند.

و وقتی شرکتم را ایجاد کردم، می‌دانید، در واقع دوست داشتم چیزی از هیچ خلق کنم، می‌خواستم موسس باشم. و حدس می‌زنم وقتی در آن زمان 23 ساله بودی، متوجه نشدم که 20 میلیون دلار چقدر پول است. وقتی دارید، می دانید، من چیزی نداشتم، اما به نوعی به هیچ وجه، شکل، یا شکلی معنی نداشت.

من می خواهم، نه، من می خواهم چیزی عظیم بسازم. من می خواهم دنیا را تغییر دهم. و 20 میلیون چیزی نیست، می دانید، فرصتی برای رسیدن به آینده وجود خواهد داشت. من چیزی بسیار بزرگتر خواهم ساخت و اگر شکست بخورد، هر چه باشد. و من متوجه نشدم چطور زندگی در حال تغییر و معنی دار از مقدار پول بود.

و بنابراین، من فقط بدون در نظر گرفتن آن، صادقانه، آن را از دست دادم. من مثل این بودم، نه. و از جهاتی انتخاب درستی بود، زیرا مثل اینکه شاید من سرمایه را افزایش دادم، رشد چشمگیری داشتیم و بعداً یک پیشنهاد خرید 300 میلیونی از eBay دریافت کردیم. بنابراین، بله، ما رقت را گرفته ایم. من به جای اینکه 75 درصد سهام شرکت را داشته باشم، الان 40 درصد سهام شرکت را دارم، اما 40 درصد از 300 میلیون، 120 میلیون است.

هنوز هم خیلی بیشتر از 75/20 ارزش دارد. مشکل، در گذشته، دانستن اینکه پول درآوردن چقدر سخت است و چگونه زندگی را تغییر می‌دهد و این واقعیت که می‌تواند کمک مالی به استارت‌آپ‌های بعدی را برای شما آسان‌تر کند، و غیره. احتمالاً برای شروع باید 20 را می گرفت.

شماره دو، که گفت. وقتی 300 آمد، نتوانستم VC هایم را متقاعد کنم که این پیشنهاد را قبول کنند. بنابراین، این درس بزرگ دیگری در آنجا بود، به این معنا که من قبلاً هرگز پول جمع آوری نکرده بودم، بنابراین هرگز قبلاً در مورد قرارداد خرید سهام مذاکره نکردم. من درگ نداشتم بنابراین نتوانستم به زور فروش کنم. من تمام حقوق اصلی را که از من انتظار می رفت نداشتم. اکنون، البته، این در یک دوره زمانی است که این حقوق، می دانید، دوز ایمن وجود نداشت، مجموعه استاندارد اسناد وجود نداشت. و من هرگز این کارها را انجام نداده ام. بنابراین، من نمی دانستم. من به وکیلم تکیه کردم که قرار بود بهتر بداند و درست مذاکره نکرد.

بنابراین نمی توان به اجبار فروش را انجام داد. در نهایت، ما با یک شرکت سهامی عام ادغام شدیم. به طور تصوری برای خیلی بیشتر، اما آن سهام به سرعت 99.98٪ سقوط کرد. و من به VC می گفتم، این شرکت خوبی نیست. eBay راه بهتری ارائه می دهد، اما من نمی توانم آنها را متقاعد کنم، و درس های زیادی آموخته شده است. بنابراین، الف) 20 میلیون پول زیادی است. (ب) مطمئن شوید که مجموعه استانداردی از حقوق را دارید. مانند، می دانید، حقوق را بکشید، یا حداقل حق تقدم و حق تقدم. و (C)، یک VC را انتخاب کنید که با شما هماهنگ است. مثل اینکه من با بالاترین ارزش برای شخصی که بیشتر سرمایه گذاری کرده است پول جمع کردم. اما در نهایت، این یک VC معمولی نبود. این یک فرد فرانسوی بسیار ثروتمند بود که می‌خواست به دنیا نشان دهد که اینترنت را می‌فهمد، اما برای ایجاد شرکت‌های موفق در آن نبود. آنها دوست داشتند در مطبوعات به عنوان استراتژیک ظاهر شوند. و بنابراین، زمانی که زمان خروج فرا رسید، آنها به خروج اهمیتی ندادند. منظورم این است که مشکل با کسی است که صد میلیارد ارزش دارد. یعنی در آن زمان فکر می‌کنم فقط 20 میلیارد بود، چند صد میلیون دیگر برایشان فرقی نمی‌کند.

و بنابراین با وجود اینکه توصیه من این بود که باید خارج شویم، آنها می گفتند: “نه، من خارج نمی شوم”. و من نمی توانستم آن را تغییر دهم. و آنها کنترل را در دست داشتند، حتی اگر شرکت من بود. و بنابراین، تعدادی از اشتباهات از نظر جمع آوری پول از VC اشتباه گرفته تا مذاکره در مورد حقوق اشتباه تا متوجه نشدن 20 میلیون دلار در ابتدا چقدر بود.

بنابراین بله، بسیاری از درس های زندگی جالب. اگر من در ۲۵ سالگی ۱۲۰ میلیون درآمد داشتم. بنابراین، این مانند دو سال بعد بود. وقتی پیشنهاد eBay آمد، احتمالاً یک احمق متکبر و تحمل ناپذیر بودم. و بنابراین، می دانید، خوردن یک تکه پای فروتن، رفتن از صفر به قهرمان، می دانید، و پوشش هر مجله، و غیره، دوباره به صفر برمی گردد.

احتمالاً این درس زندگی بسیار ارزشمندی بود که باید یاد می گرفتم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: من آن را دوست دارم. این بسیار تأمل برانگیز است و زندگی در حال تغییر است. این باور نکردنی است. بیایید به سمت سرمایه گذاری بعدی برویم. بنابراین Zingy.

برای این سرمایه گذاری دوم، شنیدم که شما در ابتدا به ایده ای فکر می کردید که بتوانید به جای یافتن سرمایه خطرپذیر برای آن، راه اندازی کنید. چه چیزی باعث شد که اینگونه فکر کنید؟ و من می دانم که در نهایت شما نیز مجبور به جمع آوری کمک مالی شدید، اما این سفر بسیار سختی بود. خیلی سخت تر از تجربه اولت می توانید بخشی از آن را پوشش دهید؟

فابریس گریندا: خوب، وقتی در حال جمع آوری پول در حباب ها هستید. در سال 1998، با شجره نامه، می توانم بگویم که در کلاس من در پرینستون بود. مک‌کینزی، یکی از اولین کسانی بود که مستقیماً ارتقاء یافت و با هر چیزی ارتباط برقرار کرد، مثل اینکه مردم به سمت من پول پرتاب می‌کردند.

در سال 2001، می دانستم که جهان تغییر خواهد کرد و بدیهی است که افزایش سرمایه یا غیرممکن خواهد بود یا فوق العاده دشوار است. و اتفاقاً، فکر می‌کردم اینترنت به این بزرگی نخواهد بود.

من می دانم، شما می دانید که انقلابی که من انتظار داشتم، نخواهد بود. بزرگ نمیشه این راه بزرگی برای کسب درآمد نخواهد بود. اما من این کار را نمی‌کنم چون می‌خواهم پول در بیاورم. من این کار را انجام می دهم زیرا صفر تا یک را می خواهم. من می خواهم یک بنیانگذار فناوری باشم. من دوست دارم ماموریت محور باشم، اما از آنجا که ماموریت اصلی من در حال حاضر این است که یک بنیانگذار باشم، حاضرم این ایده را قربانی کنم تا فقط کاری را انجام دهم که فکر می کنم می توانم با سرمایه بسیار کمی سودآور بسازم.

و بنابراین، بیشتر بازتاب شرایط کلانی بود که در آن قرار داشتیم. که اساساً مانند زمستان فناوری است. حتی با وجود اینکه رکود جهانی نبود، رکود فناوری بود. خیلی خیلی عمیق بود

بنابراین در سال 2001، من می خواهم، خوب، من می خواهم آهنگ های زنگ را اجرا کنم. نه به این دلیل که آهنگ های زنگ را دوست داشتم. فکر کردم احمقانه بود اوه، اما من فکر می‌کردم که می‌توانم آن را به‌طور مقرون‌به‌صرفه در ایالات متحده بسازم، زیرا در اروپا و آسیا موفق بوده است.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: بنابراین، تمرکز بر زنگ‌های زنگ، زیرا به این فکر می‌کنید که از نظر رفتن به بازار چقدر سریع می‌توانید آن را بفروشید و از قبل شروع به ایجاد درآمد یا سود کنید.

اما حتی قبل از آن، حتی زمانی که آن ایده را انتخاب می‌کنید، آیا سعی در جمع‌آوری سرمایه داشتید یا این کار را انجام می‌دادید، و این به این دلیل بود که بازار آنقدر تیره و تار بود که نتیجه‌ای نداشت یا این که چه اتفاقی افتاد؟

فابریس گریندا: اوه نه، من در واقع سعی می کنم کمک مالی کنم. در واقع دو سال اول دردناک بود. من آخرین پنی که داشتم سرمایه گذاری کردم.

من صد هزار کارت اعتباری ام را قرض گرفتم. روی کاناپه دفتر خوابیدم. من در نیویورک زندگی می کردم، روزی 2 دلار. یعنی حتی توان خرید قهوه را هم نداشتم. من فقط می توانستم رشته فرنگی رامن بخورم، حقوق و دستمزد را 27 بار از دست دادم. من با هر VC صحبت کردم، اما فکر می کنم در آن زمان. فکر می کنم اولین جمله ام زمانی اتفاق افتاد که به آنها می گویم دارم BTC telecom انجام می دهم، زمانی که همه شرکت های BTC در جهان از Webvan و Pets.com زیر بار رفته بودند. هر شرکت مخابراتی، مانند MCI Worldcom که زیر بار رفته بود، فکر نمی کنم جمله را تمام کرده باشم. آنها تلفن را قطع کرده بودند، درست است؟ انگار هیچ کششی وجود نداشت. من حتی برای جذب سرمایه هم جلسه ای نگرفتم. بنابراین، می دانید، من سعی می کنم سرمایه را افزایش دهم. خیلی از ریزش مو را نجات می داد. اما غیر ممکن بود.

و طنز ماجرا اینجاست که زمانی که ما سودآور شدیم، زیرا این شرکت به روش قدیمی بر روی سود ساخته شد. می دانید، ما از یک میلیون درآمد در 02، به 5 در 03 به 15 در 04 به 200 در 05 رسیدیم. اما مثل اینکه سودآور شدیم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: دست نگه دارید. خب، یک میلیون، کی یک میلیون گرفتی، در چه مدت؟

فابریس گریندا: درآمد در سال 2002.

الخاندرو گارسیا-آمایا: و این شرکت چه مدت فعالیت داشته است؟

فابریس گریندا: من شرکت را در 2 ژوئیه 2001 ایجاد کردم و اساساً چند ماه پس از آن راه اندازی کردیم. بنابراین، ما در سال اول درآمد میلیونی داشتیم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: وای! باشه. بنابراین، منظور من، یک میلیون در یک سال یا 12 ماه، یا کمی کمتر است. این هنوز هم نسبتاً چشمگیر است!

فابریس گریندا: بله، خوب بود.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: بنابراین حتی با آن میلیون، شما سعی می کنید کمک مالی کنید و هیچ کس تلفن را بر نمی دارد. وای!

Fabrice Grinda: بدون VC. میدانم. من 1.4 میلیون را جمع آوری کردم، اما 1.4 میلیون را با افزایش 5 تا 10 هزار جمع آوری کردم. هر کسی را که ملاقات کنم، مانند این استارت آپ شگفت انگیز بوده ام، لطفا سرمایه گذاری کنید.

و من 1.4 میلیون جمع آوری کردم، اما به معنای واقعی کلمه در 10، بزرگترین چکی که گرفتم 10 هزار بود. و در برخی موارد، دوستان و خانواده‌ام تمام شد که می‌توانستم التماس کنم و پول بخرم، به همین دلیل بود که بارها حقوق و دستمزد را از دست دادم. و البته هر بار که به کارمندان می گوییم، نمی فهمم چه مشکلی پیش آمده است. بانک ها سیم کشی لیست حقوق و دستمزد را در این ماه به درستی پردازش نکردند. البته من پول نداشتم. به همین دلیل پردازش نشد. سپس یک نفر را پیدا می کردم که به من 5 هزار تومان بدهد، سپس پوف، حقوق بگیرم!

الخاندرو گارسیا-آمایا: عجیب است که باید بانک ها را چک کنید. اوه خدای من، این وحشی است. من آن را دوست دارم. من عاشق شنیدن آن سفر هستم. بسیاری از ما بنیانگذاران آن را گذرانده‌ایم یا در حال گذراندن آن هستیم.

بنابراین، این واقعاً مفید است که بتوانید آن را بشنوید.

فابریس گریندا: به هر حال، مهم ترین روز سفر دادگاه من، تا به امروز، 15 اوت 2003 است. روزی که جریان نقدی مثبت شدیم، نه EBITDA مثبت، جریان نقدی مثبت شد. ما قبلاً سه یا چهار ماه EBITDA مثبت بودیم زیرا در آن زمان بر سرنوشت خود مسلط بودیم.

ما می‌دانستیم که قرار نیست بمیریم، و من توانستم صد هزار بدهی کارت اعتباری‌ام و همه چیزهایی را که پرداخت نکرده‌ام، و حقوق و دستمزد معوقه‌ام و غیره را پس بدهم. تا به امروز این مهم ترین تاریخ زندگی من بود.

الخاندرو گارسیا-آمایا: این سه سال بود. سه سال از آن، چیزی شبیه به آن.

فابریس گریندا: دو سال و دو ماه

الخاندرو گارسیا-آمایا: وای! این باور نکردنی است. حتی بیشتر از آنچه در سال چهارم ذکر کردید، در حال حاضر 200 میلیون تولید کرده اید. شما به پایان رسیدید، خوب، من همیشه دوست دارم این سوال را از هر یک از بنیانگذاران خاص یونیکورن در این نمایش بپرسم. یادتان هست اولین فروشتان چه بود؟ برای چه کسی بود و چگونه به آن رسیدید؟

چگونه آن مشتری اول را امضا کردید؟ من می دانم که با Zingy، شما به شرکت می فروختید.

فابریس گریندا: در نهایت. آره بنابراین، من می خواستم شرکت را بفروشم. من می خواستم پلتفرم محتوای موبایل را برای اپراتورها اجرا کنم. اما در سال 2001 در ایالات متحده، دوران تاریکی بود. نبود، پیامک نبود.

شما نمی توانید پیام متنی را در یک اپراتور ارسال کنید، چه رسد به اپراتور متقابل. آنها فکر نمی کردند به این محتوا نیاز داشته باشند، حتی اگر در اروپا و آسیا بسیار زیاد بود. و من نبودم، آنها هم تماس های تلفنی من را نمی گرفتند. بنابراین، من به عنوان اثبات مفهوم، مستقیماً برای مصرف کننده راه اندازی کردم. من حتی مجبور شدم راهم را به شبکه های تحویل و دروازه های AT&T و Cingular و غیره هک کنم تا بتوانم ارائه کنم.

من با آنها قرارداد نداشتم. من فقط دوست دارم راهی برای ارائه از طریق دروازه های آنها که باز بود پیدا کنم. شروع به فروش کردم و از طریق کارت اعتباری شارژ کردم. و من مشتری را مجبور به انتخاب شبکه و تلفن خود کردم. این شبیه قدیمی ترین روش ارائه آن بود.

و به همین دلیل است که من واقعاً در ابتدا مقیاس نکردم. اما نکته این بود که در همه کنفرانس ها نشان داده شد، CTIA بودن. با اثبات قدرت ماندگاری خود، مدام درب حامل ها را می زدم. در نهایت MSN در آن زمان مانند ناامید برای درآمد بود. بنابراین، من اساساً به آنها رشوه دادم. من به آنها 100 هزار یا 50 هزار دلار دادم تا شریک رسمی آنها شوم که منجر به انتشار یک بیانیه مطبوعاتی شد، که به ما اعتبار می بخشد، حتی اگر واقعاً هیچ درآمدی نداشته باشد. سپس به طور تصادفی، در آن زمان، موتورولا پورتال محتوای NEXcell را اجرا می کرد. آنها به طور تصادفی دست دراز کردند و گفتند، هی، ما شما را از مایکروسافت ویدیو دیدیم. آیا می خواهید در مورد انجام کاری با ما بحث کنید؟

بنابراین، ما شروع به اجرای آن برای آنها کردیم. و سپس NEXcell به من رسید و گفت، هی، خوب، می‌دانی، این خیلی خوب کار می‌کند. آیا می توانیم مستقیماً این کار را انجام دهیم؟ و سپس اولین قرارداد واقعی در زندگی من اسپرینت است. اما من دو سال و نیم است که درها را می کوبم، و این کم کم با قدرت ماندن و حضور نشان می دهد که ما این فلش را در راه اندازی پانل نیستیم. زمانی که قرارداد را امضا کرد، همه می خواستند آن را انجام دهند.

بنابراین، پس از آن تبدیل شد، می دانید، همه آنها لمینگ هستند. بنابراین هنگامی که اسپرینت آن را انجام داد، موفقیت آمیز بود. ما از همه از AT&T گرفته تا singular و Verizon تماس گرفتیم، و بعد از مرگ برای درآمد به کار زیاد تبدیل شدیم، به خصوص بدون پول برای ایجاد ارتباط و مشارکت با همه این افراد.

و همچنین، آنها من را مانند سه نفر فرستادند، می دانید، اینها شرکت های بزرگ هستند. آنها مانند RFP های 300 صفحه ای برای من ارسال کردند. من خودم RFP ها را پر کردم. من فقط قول دادم همه کارها را انجام دهم. من فقط گفتم، بله، ما همه چیز را انجام خواهیم داد.

وقتی قرارداد را امضا کردیم، مشخصا تحویل ندادم. و در بیستم از چیزی که قول داده بودم، اما مهم نبود. آن موقع بود که باردار بودند و چاره ای نداشتند. بنابراین، من روی هسته تمرکز کردم. من مثل این هستم، می دانید چیست؟ من همه این چیزهای دیگر را قول داده بودم، اما می دانید. بیایید این کار را انجام دهیم تا ادامه دهیم. و بعداً روی بقیه کار خواهیم کرد.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: و آنها با آن ادامه دادند! و آنها کاملا مطمئن هستند.

فابریس گریندا: و آنها به آن ادامه دادند و دیگر دیر شده است. ما در حال کدنویسی بودیم و زنده بودیم و فوق العاده خوب کار کرد.

الخاندرو گارسیا-آمایا: زمانی که مستقیماً به سمت مصرف کننده می رفتید، با وجود اینکه مقیاس پذیر نبود، دوره زمانی چقدر بود؟ و چه نوع اعداد یا چه نوع شاخص‌های کلیدی را بررسی می‌کردید که به شما اجازه می‌دهد بگویید، می‌دانید که ما واقعاً در حال چیزی هستیم. من این را می دانم، مثلاً باید به این درها بکوبیم. ما باید این کار را ادامه دهیم. مثلاً، نور درخشان برای شما در آنجا چه بود؟

فابریس گریندا: شماره ما نبود. اعداد ما کم و بی ربط بود. این واقعیت بود که در ژاپن، این یک دسته چند میلیارد دلاری و سودآور بود.

در کره، یک دسته چند میلیارد دلاری و سودآور بود. در اروپا، بازیکنان متعددی وجود داشتند که مانند صدها میلیون فروش بودند و سودآور بودند. و بنابراین، اگر انسان ها در سطح جهانی بسیار شبیه به هم باشند، اگر چیزی در جایی کار کند، در جای دیگری کار خواهد کرد زیرا در هسته ما، ما می خواهیم با هم ارتباط برقرار کنیم. ما می خواهیم معاشرت کنیم.

ما می خواهیم یک حس هدف داشته باشیم. ما می خواهیم سرگرم شویم. و اگر چیزی در جایی کار می کند، در جای دیگر کار می کند. حالا اینطور می شود، باید وفق دهید که یک کپی کربنی نیست، اما اساساً ایده ها تقریباً مشابه هستند. و این همان چیزی است که در بقیه جهان بسیار خوب کار می کند.

من فکر می کنم، در ایالات متحده کار خواهد کرد. فقط بحث زمان است. و باید زمانی که بازار با همه بلوک‌های سازنده در محل باز می‌شود، آنجا باشم. حالا اگر دو سال بیشتر طول می‌کشید، احتمالاً مرده بودم. بنابراین خوشبختانه، قبل از تمام شدن منی کامل، پول نقد و غیره اتفاق می افتد.

الخاندرو گارسیا-آمایا: همانطور که شما در حال ثبت نام در این شرکت ها بودید، بنابراین اسپرینت و تمام شرکت های دیگر که به راه افتادند، زیرا از نظر تیم و استعداد، لحظه ای وجود داشت که شما گفتید، ما باید افرادی را با تجربه در سطح سازمانی برای فروش بیاوریم. ، بنابراین شما قبلاً آن را داشتید.

فابریس گریندا: نه. به هر حال نمی‌توانستم فروشنده‌ها را بخرم.

در واقع مسئله اصلی این است که ما می خواهیم، ​​در مقطعی دیگر نتوانستم. بعد از اینکه من قرارداد اسپرینت را امضا کردم و بقیه را امضا کردیم. من تا زمانی که اسپرینت به ما پرداخت پول نقد نداشتم. بنابراین، ما اسپرینت را امضا کردیم، ما در 1 آوریل 2003 به صورت زنده رفتیم، اما آنها سه ماهه به اضافه 45 پرداخت کردند، چک در 15 اوت 2003 رسید، اما وقتی آنها زنده شدند، بقیه می خواستند امضا کنند.

اما من از اول آوریل تا 15 آگوست حقوق کارمندانم را پرداخت نکردم. بنابراین از 27 نفر به هفت نفر رسیدیم. چون می‌دانید، وقتی به مردم دستمزد نمی‌دهید، به دلایلی سر کار حاضر نمی‌شوند. من آن را درک نمی کنم. و به این ترتیب، ناگهان، ما به شدت تحت فشار قرار گرفتیم و همه می‌خواستند با ما قرارداد ببندند و ما هم داشتیم، هیچ کارمند دیگری نداشتیم.

بنابراین، من تازه شروع به کدنویسی می کنم. من مدیر پروژه بودم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: موفقیت مشتری.

فابریس گریندا: خوشبختانه، ما شاهد هسته، CTO و تیم اصلی دفتر پشتیبان بودیم که می‌توانستند به ادغام کمک کنند. اما، بله، ما به صورت زنده رفتیم و در نهایت سودآور شدیم و سپس مقیاس را افزایش دادیم.

و من یک سال بعد شرکت را به مبلغ 80 میلیون نقد فروختم.

بنابراین، این بار برای پول نقد، نه سهام. و من بیش از نیمی از آن را فروختم، اما آن روز مهم ترین روز زندگی من نبود. زیرا در آن نقطه، ما در یک کشتی موشکی بودیم. ما رفتیم، می دانید، همانطور که گفتم، پنج میلیون درآمد 50-200 کردیم، چپ و راست افراد را استخدام می کنیم. ما دیوانه وار بزرگ می شویم خیلی سرم شلوغ بود

پاداش من برای فروش شرکت این بود که فکر می کنم یک ایکس باکس، یک تلویزیون و یک راکت تنیس خریدم. و من می‌دانم، من هنوز چندین سال دیگر در آپارتمان استودیویی خود زندگی می‌کردم، زیرا سرم خیلی شلوغ بود. و می دانید، به هر حال من این کار را برای پول انجام ندادم. مانند، من فکر می کردم این کار جالبی برای انجام و ساخت است.

با وجود اینکه رسالت فروش آهنگ های زنگ و محتویات موبایل را دوست نداشتم و مأموریت دیگری می خواستم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: وقتی صحبت از درس های آموخته شده با Zingi می شود، من دوست دارم در مورد مقیاس بندی نیز یاد بگیرم. رشد سریع، آوردن استعداد و اطمینان از اینکه همه در یک صفحه هستند. آیا درس خاصی وجود دارد، مشکلات خاصی وجود دارد؟ هر چیزی که می توانید برای بنیانگذارانی که در حال گذراندن آن هستند به اشتراک بگذارید، درست است؟

آنها مناسب بازار محصول را یافتند. اکنون آنها هستند، آنها در یک کلیپ بسیار سریع رشد می کنند. و چه چیزهایی هستند که آنها باید مراقب آنها باشند یا سؤالاتی که باید از خود بپرسند؟

فابریس گریندا: خبر خوب برای ما تیم اصلی ماست، می‌دانید، مدیر ارشد فناوری، من و غیره، ما در جای خود هستیم و واقعاً قراردادهای موجود را اجرا می‌کنیم.

بنابراین، واقعاً نیازی به استخدام ارشد جدید اساسی نداشت. فکر می‌کنم تنها چیزی که تغییر می‌دهم این است که بدون توجه به استعداد کسی، که از آن زمان به‌عنوان یک سیاست بدون احمق اجرا کردم. صرف نظر از توانایی ضریب هوشی شما در ارائه هر چیزی، اگر برای دیگران آدم خوبی نیستید و با مردم خوب رفتار نمی کنید، اینجا جایی ندارید.

خیلی طول کشید تا متوجه این موضوع شدم. اما غیر از این، نه واقعا. من اشتباهات استخدامی را در شرکت اول مرتکب شدم زیرا VCهایم مرا تحت فشار قرار می دادند که مانند افرادی با موهای خاکستری و با تجربه استخدام کنم. و آنها فقط یک فرهنگ مناسب برای شرکت نبودند. مانند استارت‌آپ‌های فناوری، بهتر است تصمیم اشتباه بگیرید اما از آن درس بگیرید و در محوریت قرار بگیرید. سپس دوست دارید برای به دست آوردن اجماع برای یافتن پاسخ کامل، که هرگز وجود ندارد، تلاش کنید.

و بنابراین، افراد با فرهنگ شما ممکن است بسیار منطقی باشند.

آلخاندرو گارسیا آمایا: شما اشاره کردید که در نهایت با پیشنهاد نقدی 80 میلیونی فروخته شدید. چیست، آیا دروسی وجود دارد؟ به یاد دارم که شنیدم درباره سرمایه گذاری که در یک بانک سرمایه گذاری آورده اید صحبت کردید و اینکه واقعاً برای انجام این کار بسیار مفید بود.

می توانید کمی بیشتر در مورد آن به اشتراک بگذارید؟

فابریس گریندا: بله. بنابراین، من به دریافت پیشنهادات خرید ادامه دادم. ما می خواهیم شما برای 8 میلیون، 10 میلیون، 12 میلیون سودآور باشید. و بعد گفته ام که نمی فروشم. و سپس این خریدار وارد شد، 40 پیشنهاد داد. و من می گویم، خوب، اکنون متوجه شده ام که چقدر پول است.

و زندگی در حال تغییر است. و من مالک نیمی از شرکت هستم و بارها به صفر نزدیک شده ام. من می خواهم، بیایید حتما آن را در نظر بگیریم. من یک بانکدار را برای اجرای یک حراج استخدام کردم و آنها به 10 خریدار بالقوه مختلف نگاه کردند و قیمت را افزایش دادند، اما صادقانه بگویم، فقط به این دلیل که حراجی را از 40 به 80 می دهند.

بنابراین، این مفید بود. این شماره یک است. و شماره دو، به همان اندازه مهم است که در طول مذاکره در مورد قرارداد خرید سهام، و غیره، آنها می توانند نقش پلیس بد را بازی کنند. زیرا بدیهی است که اگر خریدار بخواهید رابطه خوبی با خریدار داشته باشید، مدتی آنجا خواهید بود. قراره تو رو حبس کنن

و 18 ماه آنجا ماندم. بنابراین، شما نمی توانید کسی باشید که در مورد جزئیات کوچک خود در قرارداد فروش مذاکره می کند. و بنابراین، تقسیم کار طبیعی بانکداران است، پلیس بد، شما پلیس خوب هستید. یعنی به آنها می گویم ببین، من می خواهم با شما کار کنم، اما بانکدارانم به من می گویند آنچه شما ارائه می دهید در بازار است.

و این احمقانه است اگر آن را بپذیریم. من فقط نمی خواهم در مقابل آنها احمق به نظر برسم، اما چیزی به من بدهید که بتوانم با آن کار کنم که منطقی به نظر می رسد. بدیهی است که من هستم که در واقع به آنها می گویم که چه می خواهم. بنابراین، من هستم که رانندگی می‌کنم، از منظر اپتیک، به نظر می‌رسد که شما مرد خوب سازش‌کننده‌ای هستید و بانکداران افراد شروری هستند که به شدت در حال مذاکره هستند.

و بنابراین، با آن پلیس خوب روال بدی. بسیار موثر است. بنابراین، بانکدارانی که من استخدام کردم ارزش هر پنی را داشتند. آنها نقش پلیس بد را بازی می کنند. قیمت را دو برابر کردند. ما آنچه را که نیاز داشتیم بدست آوردیم و شگفت انگیز بود.

الخاندرو گارسیا-آمایا: من آن را دوست دارم! بیایید به آخرین مورد از سه سرمایه گذاری بزرگ در اینجا برویم. OLX. برای این سرمایه گذاری سوم، شنیدم که شما در ابتدا می خواهید Craigslist را بهبود ببخشید، اما این کار به نتیجه نرسید.

بنابراین، شما OLX را ایجاد کردید. شما تصمیم گرفتید آن را در صد کشور با سرمایه گذاری 50 هزار در هر کشور راه اندازی کنید. این ایده از کجا آمد؟ این بازار فروش، دقیقاً همان چیزی که ذکر کردم، همه این کشورها برای هر کدام یک برش اختصاص می دهند و می بینند که چه چیزی می چسبد. چگونه این اتفاق افتاد؟

فابریس گریندا: بنابراین، من بازارها را دوست داشتم. من در کالج طراحی بازار خواندم. اولین استارت آپی که دریافت کردم، که یک eBay اروپاست و به ساخت یک eBay در آمریکای لاتین کمک کردم که در آن بازارها وجود داشته باشد. من طبیعت سبک اسیدی را دوست دارم، برنده بیشتر از طبیعت می گیرد، این واقعیت که آنها نقدینگی و در غیر این صورت بازارهای مبهم به ارمغان می آورند. این چیزی است که من واقعاً می خواستم بسازم.

بنابراین اگر محدودیت منابع نداشتم، Zingy را نمی ساختم. من قبلاً چیزی شبیه به OLX می ساختم. در واقع من مالک دامنه OLX هستم. من سال 98 خریدم. بنابراین، این چیزی است که من قصد خرید آن را داشته ام. و برای مدت طولانی بسازید.

و از نظر گذشته، من باید برای شروع یک سایت طبقه بندی شده می ساختم، نه یک سایت حراج، اما شاید مردم آن را تامین نمی کردند زیرا به مدل کسب و کار اعتقاد نداشتند.

تا بعدا وجود نداشت. بنابراین، در سال 2005، می‌دانستم که می‌خواهم از Zingy خارج شوم، در شرکتی بود که قرار بود بسازم. و از افرادی که آن را به آنها فروختم دوست نداشتم. آنها یک شرکت ژاپنی بودند. ما سوءتفاهمات فرهنگی گسترده ای داشتیم. من این فرصت را داشتم که Shazam را به قیمت یک میلیون دلار بخرم.

و آنها گفتند: نه. منظورم این است که ما می توانستیم کارهای زیادی انجام دهیم. و من می گویم، ببین، آنها تمام سود من را می گیرند، آنها را به ژاپن می فرستند. من می گویم، ببین، اگر کسی مثل من را می خواهی، این است که برو یک شرکت میلیاردی بساز. بگذار دنیا را فتح کنم اگر نه، شما به من نیاز ندارید، می دانید. مثلاً، این فقط برای به حداکثر رساندن سود است، می دانید، اجازه دهید من بروم کار خودم را انجام دهم.

بنابراین، پس از 18 ماه، من رفتم. و Craigslist قبلاً از نظر نقدینگی شروع به تبدیل شدن به یک پدیده فرهنگی در ایالات متحده کرده است، اما من احساس کردم که آنها به جامعه آسیب می‌رسانند زیرا محتوا را تعدیل نمی‌کردند، آنها یک رابط کاربری UX قدیمی داشتند. بنابراین، من به کریگ و جیم رفتم و می خواهم ببینم، این کار را رایگان انجام خواهم داد.

مانند، نه به این دلیل که می‌خواهم از این کار درآمد کسب کنم، بلکه به این دلیل که فکر می‌کنم شما با داشتن هرزنامه، کلاهبرداری، این فحشا، قاتلان و غیره به بشریت کمک نمی‌کنید. مثل اینکه ما می‌توانیم اینجا کار خیلی بهتری انجام دهیم، اما شما نقدینگی دارید. بنابراین، بیایید از آن بهره ببریم. و آنها گفتند نه، بنابراین من سعی می کنم آنها را بخرم.

آنها هم گفتند نه. بنابراین، من می خواهم، خوب، بیایید آن را بسازیم. حالا به طور مستقیم به سوال شما پاسخ دهیم. چرا سعی کنید در صد کشور راه اندازی کنید. هنگامی که شخصی دارای اثرات شبکه در بازار است، شکستن آن بسیار سخت است. و در حال حاضر بازیکنان مشترکی در ایالات متحده مانند Craigslist یا در فرانسه وجود دارند که دارای اثرات شبکه هستند. و در این کشورها ده ها میلیون هزینه می برد و آن نوع سرمایه هنوز در دسترس نبود. حالا، VCهایی که در آخرین شرکتم بودجه من را تامین نکرده بودند، ناگهان خودشان را به سمت من پرتاب کردند، زیرا من در آخرین شرکت بسیار موفق بودم. بنابراین، اکنون من سرمایه دارم. با 10 میلیون می روم راه اندازی. اما من احساس نمی کردم که برای رفتن و دوست داشتن سر در Craigslist کافی نیست.

و من متوجه شدم که در این مشاغل جانبی بازار مقدار خاصی از آرامش وجود دارد که چه چیزی در چه زمانی، کجا و غیره شروع می شود. و من می دانستم که چگونه عرضه کنم. وقتی یک بازار می‌سازید، معمولاً عرضه را شروع می‌کنید، زیرا فروشندگان انگیزه مالی برای حضور در پلتفرم دارند.

شما می توانید به آنها بروید، به آنها بگویید، هی، نگاه کنید. من در حال حاضر خریدار ندارم، اما آزاد هستم. بنابراین، حضور در اینجا برای شما هزینه ای ندارد. چرا لیست نمی کنید؟ و مردم معمولا مایل به لیست کردن هستند. بنابراین، من این کار را انجام دادم، می دانید، و دسته های اصلی مانند، فروش کالا، املاک و مستغلات، خودروها، در صد کشور.

باز هم 50 هزار آن روز، به طور کلی رقابت بسیار کمتری وجود داشت. بسیاری از کشورها هیچ بازیکن مشترکی نداشتند. من می‌توانستم یک بازاریابی دم بلند در گوگل را به قیمت یک پنی یک دلار بخرم، مخصوصاً در این کشورهای ثانویه و همه محتوا منجر به سئو می‌شود. هر فهرست یک آگهی است که می تواند نمایه شود.

بنابراین، ما راه‌اندازی کردیم، مطمئن نیستم که این کار را در جای دیگری دیده‌ام یا نه، اما نمی‌دانم. من قبلاً دیده بودم که سرندیپیتی در بازارها اتفاق افتاده است. و به این ترتیب، ما پرتاب شدیم، و واقعاً از چهار مکان به پرواز درآمد. بنابراین، روی این چهار کشور تمرکز کنید، همه کشورهای دیگر را تعطیل کنید و سپس از سود آن استفاده کنید.

بنابراین، واقعاً واقعاً در پرتغال و پاکستان کار کرد. اما بدیهی است که اینها بازارهای بزرگی نیستند. به نوعی در برزیل و هند به خوبی کار کرد. بنابراین، ما مانند، هی، این، این جایی است که ما می خواهیم تمرکز کنیم. بنابراین، ما روی این چهار مورد تمرکز کردیم، زمانی که در برزیل بسیار موفق و سودآور شدیم، سپس از سود حاصل از آن استفاده می‌کنیم و سپس به کشورهای دیگر گسترش می‌دهیم و در نهایت به 350 میلیون واحد در ماه در 30 کشور با بیش از 10000 دستگاه رسیدیم. کارمندان،

الخاندرو گارسیا-آمایا: عزیزم! دوست دارم دنبال این همه کشور رفتی. آیا مفید بود که به دلیل این مقیاس، وضوح بیشتری در مورد آنچه که اعداد نشان می‌دهند داشتید، درست است؟ مانند، شما می توانید به وضوح تفاوت در مصرف برزیل و همه چیز را ببینید. در حالی که اگر ممکن بود در کشورهای کمتری این کار را انجام می دادید، ممکن بود به آن نرسیده باشید یا این چیزی نبود.

فابریس گریندا: بله، اما باید به خاطر داشته باشید که من قبلاً دو سایت حراج ساخته بودم، درست است؟ مرکادولیبر و اوکلند. می دانستم بازاری که کالا را به عنوان نقدینگی می فروشد، اگر احتمال فروش شما در حدود است، اگر چیزی را فهرست کنید، حدود 20، 25 درصد است. آن وقت است که شروع به جذب نقدینگی می کنید. و بله، من یک تست AB در تمام این 100 کشور داشتم.

و برخی به وضوح به عنوان غالب ظاهر می شوند، اما من می دانستم که به دنبال چه معیارهایی هستم. خالص فهرست جدید سرانه به ازای هر هزار نفر در کشور. من یک KPI یا AKR بسیار واضح از آنچه به دنبالش بودم داشتم. و بله، داشتن این کشورهای مختلف به مقایسه بین آنها کمک کرد. سپس، همانطور که گفتم، منظورم این است که ما از صد به پایین به چهار رسیدیم و سپس دوباره گسترش دادیم، در نهایت زمانی که اینها را به 30 بردیم، جایی که OLX امروزی است.

الخاندرو گارسیا-آمایا: وقتی نوبت به ساختن یک بازار می‌رسد، اگر بازارها نقطه‌ی شیرین شما باشند، چه درس‌های حیاتی برای جذب مشتری وجود دارد؟ و شما به چند مورد اشاره کردید، اما اگر بتوانیم کمی عمیق تر به آن برویم.

فابریس گریندا: بنابراین، من معمولا عرضه را شروع کردم زیرا عرضه در پلتفرم انگیزه مالی دارد، اما شما به شدت عرضه خود را مدیریت می کنید.

و بزرگترین اشتباهی که بنیانگذاران می توانند در بازارها مرتکب شوند این است که عرضه بی نهایت در پلتفرم قرار دهند. و مشکل این است که اگر این کار را انجام دهید این است که هیچ خریداری برای آن وجود ندارد. بنابراین، فروشندگان درگیر نیستند. آنها می روند و شاید حتی اگر خریدار وجود داشته باشد، پاسخ ندهند چون قبلا نامزد نکرده اند.

و بنابراین، شما فروشندگان بسیار منتخب با کیفیت بالا را پیدا می کنید. شما مطمئن می شوید که آنها خوشحال و با انگیزه هستند. سپس برای آنها تقاضا پیدا می کنید. و هنگامی که نقدینگی در آن سطح دارید، می تواند ملی باشد. میتونه کد پستی باشه هر چه. مهم نیست چی باشه هنگامی که نقدینگی دارید، باز هم کمی بیشتر از آن چیزی که آنها را وارد می کنید عرضه می کنید و به طور موازی به مقیاس بندی ادامه می دهید، مطمئن شوید که معیارهای نقدینگی، نقدینگی را در کل حفظ می کنید و هم فروشندگان و هم خریداران شما راضی هستند.

و این زمانی است که در نهایت شما شروع به دیدن اثرات شبکه می کنید. وقتی می بینید پول نقد شما کاهش می یابد، واقعاً مشاغل شما چنین تأثیرات کاری را دارند، درست است؟ بنابراین، همانطور که مقیاس می کنید. بسیاری از شرکت‌ها می‌بینند که هزینه‌های خریدشان افزایش می‌یابد، پس آنها کسب‌وکارهایی با اثر شبکه نیستند. آنها همچنان توسط هر کانال خرید پولی یا تیم فروش که استفاده می کنند هدایت می شوند.

کسب‌وکارهای اثر شبکه واقعاً با مقیاس، در واقع شروع به دیدن CAC‌های کمتر و پایین‌تر می‌کنید. در روزهای اولیه، در واقع، CAC های شما می تواند بسیار بالا باشد زیرا در حال تزریق نقدینگی به بازار هستید. و این اشکالی ندارد تا زمانی که یک ردیابی کاملاً واضح در مورد اینکه آیا نقدینگی دارید یا نه و کارها کار می کنند، نگه دارید.

الخاندرو گارسیا-آمایا: این خیلی جالب است که شما با عرضه در مقابل تقاضا شروع می کنید. واکنش اولیه من، و من بازاری انجام نداده‌ام، اما واکنش اولیه من این است که مطمئن شوم شما واقعاً کسی را دارید که واقعاً برای خرید این کالا اهمیت دارد، و در مقابل ارائه چیزی، اما در مورد شما، شما می‌گویید مطمئن شوید که کیفیت در عرضه وجود دارد و پس از آن باید تقاضا را جذب کند.

فابریس گریندا: به دست آوردن تقاضا سخت تر است. بیایید از آنجا شروع کنیم. و مردم گزینه های زیادی برای خرید چیزی دارند. و بنابراین، دریافت تقاضا گران است و تا زمانی که چیزی برای آنها نداشته باشید، به سراغ شما نخواهید آمد. و بنابراین، دریافت آنها چندان مفید نیست. همانطور که گفتم، دلیل اینکه عرضه را شروع کردم این است که آسان یا آسان است، درست است؟

اگر دلال املاک هستید و به آنها بگویید: “هی، بیایید همه چیز شما را داشته باشیم، می توانید املاک خود را به صورت رایگان در اینجا قرار دهید. آنها آن را انجام خواهند داد. یا اگر ماشین دارید، من از فروش ماشین استفاده می‌کنم، مثلا هی، ماشین‌هایتان را رایگان اینجا بگذاریم. آنها آن را انجام خواهند داد. آره بنابراین، من از آنجا شروع می‌کنم زیرا در واقع چیزی است که می‌توانم به دست بیاورم که مقدار مشخصی ارزش دارد که می‌توانم آن‌ها را برای خریداران متقاعد کنم تا تبدیل کنند.

بنابراین، من از سمت آسان شروع کردم و سپس به سمت سخت می روم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: آیا بخش خاصی وجود داشت که در ابتدا روی آن تمرکز کنید؟ و آن بخش چه بود و چگونه تصمیم گرفتید که بخش بعدی را انتخاب کنید؟

فابریس گریندا: بله. بنابراین بسیاری از کشورهایی که ما در آنها بودیم، سیستم های پرداخت کارآمدی نداشتند و مکانیسم تحویل کارآمدی نداشتند. اداره پست وجود ندارد و بنابراین، طبقه بندی ها در این نوع کشورها قدرتمندتر هستند زیرا آمازون وجود ندارد. هیچ eBay وجود ندارد. هیچ جایگزینی وجود ندارد و به سختی فکر کردم روی چه دسته ای تمرکز کنیم. و ما شروع کردیم به کالاهای مستعمل، به خصوص چیزهایی مانند لوازم الکترونیکی، تلفن های همراه، زیرا کالاهای مستعمل، مردم چندین بار در ماه معامله می کنند، درست است؟

بنابراین، می‌دانستم که دسته‌های بسیار ارزشمند خودروها و املاک و مستغلات هستند، اما خودروها و افراد املاک هر 5-10 سال یک بار معامله می‌کنند. و بنابراین، به ترافیک ارگانیک مکرر منجر نمی شود. اما در کالاهای دست دوم، اگر در حال خرید و فروش بازی های ویدیویی و تلفن های همراه و قطعات کامپیوتر و غیره هستید، در واقع کاربران خود را جذب می کنید.

و بنابراین، این به ما امکان داد که ارزان ترین شکل ترافیک را داشته باشیم. و بنابراین در نهایت، ما ترافیک ارگانیک داشتیم. اکثریت قریب به اتفاق ترافیک ما به طور متوسط، دو بار در ماه برای انجام تراکنش‌ها، ارگانیک است. و سپس می توانید از این ترافیک برای بردن اتومبیل و املاک استفاده کنید. و بنابراین، استفاده از کالاهای مستعمل، که یک مقوله با عود زیاد است، پس از آن تمدید وجوه و ارزش بالا توسط دسته‌های با عود کم، بیشترین معنا را داشت.

و این تفاوت بزرگی با رقبای ما بود و اساساً به ما اجازه داد تا رقابت را اضافه کنیم زیرا هزینه های جذب مشتری ما کمتر بود. می دانید، ما یک نفر را به قیمت بسیار ارزان خریداری می کنیم تا بیاید و هر چیز دیگری. یک بازی ویدیویی را به قیمت 10 یا 5 دلار بخرید. و در نهایت آنها یک ماشین می خریدند.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: ساختار شما چگونه بود، مثلاً زمانی که به برزیل یا هند نقل مکان کردید و گفتید تمام تمرکز، همه انرژی و همه منابع به این سمت می رود. چگونه تیم را تشکیل دادید؟ و آنها به بازار داخل می روند، زیرا آنها بسیار متفاوت هستند. می دانید، مکان های بسیار متفاوتی وجود دارد، اما شاید آنها مانند آنچه شما گفتید نباشند، درست است؟

فابریس گریندا: آنها نیستند، دسته بندی های اصلی در هند و برزیل کدامند؟ آنها همان ماشین ها، املاک، تلفن های همراه، بازی های ویدیویی، قطعات کامپیوتر، مبلمان هستند. منظور من این است که. آنها در همه جا همان دسته هستند که نیازهای یکسانی دارند. همان نگرانی ها در مورد جلوگیری از کلاهبرداری و هرزنامه و فیشینگ و فحشا و مواردی از این قبیل. و همین نوع فروشندگان، درست است؟ مانند اینکه برای دریافت لیست به دلالان خودرو و دلالان املاک یا آژانس ها مراجعه می کنیم.

و بنابراین، رویکرد یکسان بود. و در واقع، برای طولانی ترین زمان، ما در هیچ یک از آن کشورها کسی را روی زمین نداشتیم. من تمام عملیات را در بوئنوس آیرس متمرکز کردم. از آنجایی که Deremate در بوینس آیرس ساخته شد، بنابراین زمانی که Deremate را ترک می کردم، کل تیم را در اختیار گرفتم و این موضوع یکسان بود.

و بنابراین، اساساً من دقیقاً همان استراتژی را دنبال کردم، من سایت حراج خود را از نظر شروع عرضه، متمرکز کردن پلت فرم فناوری دنبال کردم. و از آنجایی که بوینس آیرس یک شهر جهانی است که در آن مردمی از سراسر جهان حضور دارند، ما تیم مراقبت از مشتریان را برای روسیه، برزیل، هند و غیره در بوئنوس آیرس داشتیم.

در نهایت ما عملیات محلی را افتتاح کردیم، اما برای طولانی ترین زمان، همه ما در بوئنوس آیرس متمرکز بودیم. مقوله‌های مشابه و مشخصاً دسته‌بندی‌های کمی متفاوت و بدیهی است که شما نیاز به تفاوت جغرافیایی این کشورها داشتید. اما به طرز خنده‌داری، بله، همه چیز متمرکز است و واقعاً خیلی خوب کار می‌کرد.

الخاندرو گارسیا-آمایا: این باورنکردنی است. و من می‌خواستم فقط کمی وقت بگذارم و عمیق‌تر در بازار کاوش کنم. بنابراین، برای به اشتراک گذاری آن متشکرم. بیشتر به این دلیل که وقتی ما به‌عنوان شریک موسس در FG Labs به سرعت به سمت نقش شما پیش می‌رویم، زمانی که بیش از 1100 شرکت، از جمله بازیگران اصلی مانند علی‌بابا و کوپانگ، با داشتن بیش از 900 سرمایه‌گذاری فعال، سرمایه‌گذاری کرده‌اید، همه اینها، پایان‌نامه سرمایه‌گذاری شما با بازارها سقوط می‌کند. ، درست؟ آیا هنوز هم این همان جایی نیست که شما روی آن تاکید می کنید، یا این یکی از چیزهاست و موارد دیگر؟

فابریس گریندا: خب، اول از همه، من یک VC تصادفی هستم. بنابراین، من هرگز تصمیم نگرفتم که VC باشم. اتفاقاً زمانی که همه این شرکت ها را اداره می کردم، برای مصرف کنندگان و مردم بسیار قابل مشاهده بودم.

و بنابراین سایر بنیانگذاران گفتند، هی، می توانید سرمایه گذاری کنید؟ و من طولانی و سخت فکر کردم، آیا تا زمانی که مدیرعامل هستم، سرمایه گذار باشم؟ آیا این یک حواس پرتی از وظایف اصلی من است؟ اما من می خواهم ببینم اگر بتوانم درس های آموخته شده را برای دیگران بیان کنم. این مرا بنیانگذار بهتری می کند. اگر بتوانم انگشتانم را روی نبض بازار نگه دارم، بنیانگذار بهتری برایم خواهد بود.

بنابراین، به شرطی که راهی برای سرمایه گذاری خیلی سریع پیدا کنم. یک ساعت بیشتر طول نمی کشد تا تصمیم بگیرم سرمایه گذاری کنم یا نه، اشکالی ندارد. بنابراین، تا سال 2013، زمانی که OLX را فروختم، 175 سرمایه گذاری انجام دادم، مثل اینکه ده ها خروج واقعاً خوب عمل می کردند. بنابراین، من می دانم، می دانید چیست؟ با شریکم خوزه، که Deremate را با من تأسیس کرد، می خواهم یک دفتر خانوادگی ایجاد کنیم، به سرمایه گذاری ادامه دهیم.

و سپس مردم شروع کردند به گفتن، هی، ما دوست داریم با شما سرمایه گذاری کنیم. و بنابراین، ما اولین صندوق VC را در سال 2016 ایجاد کردیم. اما صادقانه بگویم، کاری که ما انجام می دهیم مقیاس ماجراجویی سرمایه گذاری فرشته است. ما مثل فرشته ها رفتار می کنیم. من هنوز روی یک جلسه دو ساعته سرمایه گذاری می کنم. ما تصمیم می گیریم که سرمایه گذاری کنیم یا نه، و غیره.

در حال حاضر، دلیل اینکه بازار است، البته، من در 25 سال گذشته تمرکز و ساخت و سرمایه گذاری در بازار را داشته ام. و من در واقع حتی طراحی بازار را در کالج خواندم. و من هنوز هم مشاغلی با اثر شبکه را دوست دارم که بزرگ بنویسند. بنابراین، تعریف من از بازار نسبتاً گسترده است. می دانید که یک واسطه بین یک خریدار، یک فروشنده یا چیزی است. بنابراین، اگر شرکت فین‌تک که سرمایه وام می‌دهد معمولاً یک بازار است، زیرا برای مثال، سرمایه ارائه‌دهنده و سرمایه خریدار وجود دارد.

بنابراین، این یک تعریف گسترده است. و این روزها بیشتر در حال انجام بازارهای B2B هستیم. نان و کره ماست. دلیل اینکه تنها تمرکز بر روی آن نیست این است که ما یک فلسفه داریم که اگر شما درست توسط ما انجام دهید، ما سرمایه گذاری خواهیم کرد، مهم نیست که بار دوم چه کاری انجام دهید، از شما حمایت خواهیم کرد. و در این مرحله، ما از 2000 بنیانگذار، 300 خروجی، که 150 مورد از آنها پول درآورده ایم، حمایت کرده ایم.

ما در 150 پول از دست دادیم، سپس با 150 پول درآوردیم. این حدود 300 بنیانگذار است. بنابراین، این 300 بنیانگذار برمی گردند و می گویند، هی، من یک شرکت جدید می سازم، صرف نظر از اینکه آنها چه کار می کنند. از ما چک می گیرند.

الخاندرو گارسیا-آمایا: این مقدار خروجی باورنکردنی است. این نسبت دیوانه کننده است.

فابریس گریندا: اوه بله. و همچنین، مقدار قابل قبولی از موفقیت، درست است؟ کسب درآمد در نیمی از معاملاتی که در آنها سرمایه گذاری کرده ایم. بنابراین، ما با دنبال‌کنندگان به‌گونه‌ای رفتار می‌کنیم که گویی یک سرمایه‌گذار موجود نیستیم. بنابراین، ما همیشه دنبال و را دنبال نمی کنیم، و اغلب در راه صعود می فروشیم. ما برندگان خود را می فروشیم. این مانند استراتژی ضد VC است. وقتی احساس می کنیم چیزی بیش از حد ارزش گذاری شده است، همچنان موقعیت خود را خواهیم داشت.

و بنابراین، در سال 2021، زمانی که همه دیوانه می شدند. یک پست وبلاگ نوشتم با عنوان به حباب همه چیز خوش آمدید، جایی که توضیح دادم چرا فکر می‌کنم هر طبقه دارایی از املاک، اوراق قرضه گرفته تا سهام عمومی، کریپتوها، SPACها تا NFTها و خصوصی‌ها، به‌ویژه رانندگان در مراحل پایانی، ارزش دارند و چرا مردم باید تا آنجا که می‌توانند بفروشند.

اکنون، البته، این یک بازار خصوصی است، بنابراین شما، ما فقط کسری از آنچه را که می‌خواستیم فروختیم، اما با این وجود، مقدار زیادی خروجی داشتیم زیرا لحظه‌ای بود که VC‌های دیگر شما را به صورت ثانویه می‌خریدند. ما معمولاً 50 درصد از موقعیت خود و بسیاری از شرکت ها را در دورهای بالا می فروشیم.

به هر حال، بنیانگذاران برای آن خوشحال خواهند شد. آن‌ها از ما می‌خواهند که بفروشیم، زیرا نمی‌خواستند با سهام اولیه جدید که در شرکت می‌آید، رقیق شوند. توسط این 300 بنیانگذار. بگذارید برای شما مثالی بزنم. ما از بنیان‌گذاری به نام برت ادکاک حمایت کردیم که شرکتی به نام Vettery ساخت.

بازار کار بود. ما آن را به قیمت صد میلیون به اودکو فروختیم. ما خیلی سریع حدود 8.5 پول اضافی به دست آوردیم. و سپس تصمیم گرفت که یک شرکت تاکسی پرنده برقی بسازد. تاکسی خودپرواز به نام آرچر. بنابراین، ما حتی یک تماس هم نگرفتیم. ما مثل این هستیم که چک ما اینجاست. انجام دادیم، مذاکره نکردیم.

و سپس آن را فروخت یا عمومی کرد یا هر چیز دیگری. و بعد تصمیم گرفت یک ربات انسان نما بسازد، شرکت برق، ربات های برقی که انسان نما هستند برای جایگزینی انسان ها و چیدن انبارهای بسته بندی، ما هم برایش چک فرستادیم. همچنین، شما می دانید که واقعاً تماسی لازم نیست. بنابراین، از آنجایی که در حال حاضر 300 نفر از این بنیانگذاران در حال فعالیت هستند، این بخش به طور فزاینده ای به بخش بزرگی از پورتفولیو تبدیل می شود.

با این اوصاف، ما هنوز هم بازار را انجام می‌دهیم، زیرا کسب‌وکارهای اثر شبکه زیبا هستند، درست است؟ همانطور که گفتم، هزینه‌های جذب مشتری کاهش می‌یابد، زیرا برنده‌شان بیشتر سرمایه‌شان را کارآمد می‌برد. بله، وقتی نقدینگی دارید، برای برنده شدن آن سرمایه زیادی لازم نیست.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: وقتی استارت‌آپ‌هایی را برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌کنید، چه معیارهایی را در اولویت قرار می‌دهید؟

فابریس گریندا: بله، بنابراین ما چهار معیار داریم که بسیار صریح هستند و ما به هر چهار معیار نیاز داریم که سرمایه گذاری کنیم. بنابراین، برخی از VCها به شما خواهند گفت، من فقط روی بنیانگذاران فوق العاده سرمایه گذاری می کنم و تمام. این تنها معیار است. این برای ما صادق نیست. ما بنیانگذاران خارق‌العاده‌ای می‌خواهیم که برای ما تعریف می‌شود، اما من آن را توضیح می‌دهم.

بنابراین، من یک تیم شگفت انگیز، یک جلسه تجاری خوب، زمان خوب و شرایط معامله منصفانه اقتصاد واحد می خواهم. در واقع هیچ چیز ارزان نیست، اما منصفانه است و با تز ما در مورد اینکه جهان به کجا می رود و اینکه جهان را به مکان بهتری تبدیل می کند، مطابقت دارد که یا به برابری فرصت ها یا تغییرات آب و هوایی یا بحران رفاه ذهنی و جسمی می پردازد.

و بنابراین اجازه دهید من دوبار کلیک کنم و همه برای آن. تیم شماره یک، ما افرادی را می‌خواهیم که فوق‌العاده فصیح باشند، زیرا افرادی که بسیار فصیح هستند یا در موقعیت بهتری برای جذب سرمایه هستند تا تیم‌های بهتری را جذب کنند، BD بهتر، روابط عمومی بهتر و غیره را انجام دهند و می‌دانند چگونه اجرا کنند. و روشی که من در یک تماس یک ساعته از آن صحبت می‌کنم، اگر آنها بدانند چگونه باید اجرا کنند، روشی است که آنها شماره دو را توصیف می‌کنند، که این همان جذابیت کسب‌وکارها است و من عمیقاً به اقتصاد اتحادیه اهمیت می‌دهم.

حالا ما بیشتر دانه و A هستیم، آن هم برای نان و کره. اما ما مقداری پیش کاشت را انجام خواهیم داد. حتی از قبل، من می‌خواهم بنیانگذار بتواند بیان کند که به نظر شما هزینه‌های جذب مشتری بر اساس تجزیه و تحلیل صفحه فرود، چگالی، تجزیه و تحلیل کلمات کلیدی، نرخ تبدیل از ثبت‌نام‌های صفحه فرود به آنچه که فکر می‌کند خریدها براساس آن خواهد بود، چگونه است. در مورد اینکه میانگین صنعت چقدر است.

و او بهتر می تواند بیان کند که ساختار حاشیه کسب و کارهایی مانند این AOV چیست. و من انتظار دارم که آنها یک AOV مطابق با صنعت به من بدهند. و این ساختار حاشیه آنهاست. و حتی، و اقتصاد واحدی که من به دنبال آن هستم، یکی از مواردی است که در آن CAC کامل بارگذاری شده خود را بر اساس حاشیه سهم دو بار پس از شش ماه و سه خروجی پس از 18 ماه جبران می‌کنید.

و چه کسی می داند LTB به CAC شما چیست زیرا A، شما بیش از 18 ماه است که زنده نیستید و B، می دانید، در حالت ایده آل شما ریزش منفی دارید. و بنابراین در نهایت، 10 به 1، 20 به 1، هر چه باشد. و اگر آنجا نیستید، می‌خواهم بدانم چرا می‌خواهید با مقیاس به آنجا برسید، بدون اینکه به همه ستاره‌های جهان چندگانه با هم نیاز داشته باشید.

شماره سه، من می خواهم شرایط را منصفانه بیان کنم. ما در سال در 200 شرکت سرمایه گذاری می کنیم. بنابراین، ما می دانیم که ارزش گذاری میانه کجاست. و ما می خواهیم در چیزی سرمایه گذاری کنیم که منصفانه باشد. و بنابراین در حال حاضر، می دانید، مانند یک دانه است. اگر بازاری هستید که در آن 150 هزار در GMV یا شاید 30 هزار درآمد خالص انجام می دهید، و در حال افزایش سه در 10 پیش فروش هستید. پیش از تخم گذاری، شاید در حال افزایش یک به پنج هستید. و یک دور A، شما پنج، 600 هزار در GMV یا شاید صد، 100 تا 150 هزار در درآمد خالص یا MRR انجام می دهید و در 23 سالگی هفت را افزایش می دهید.

و میانگین بالاتر است. و البته، اگر برای بار دوم موسس هستید، ممکن است ارزش گذاری بالاتر باشد. اما این جایی است که واقعاً امروز بازار است. و B در حال حاضر، شما دو و نیم میلیون در GMV در ماه انجام می دهید که نرخ برداشت 15 درصد بود، یا شاید 500، 600، 700 K و MRR.

و شما در حال افزایش 15 و 50 قبل از. اگر از آن دور هستید ممکن است مقداری از قیمت را رد کنیم و اشکالی ندارد. خوب، اگر در ارزیابی رشد کردید، شاید دور بعدی را دوباره بررسی کنیم. و شماره چهار، همانطور که گفتم، تزهای بسیار روشن در مورد آینده کار، آینده غذا، آینده املاک، آینده خودرو، آینده تحرک.

ما چیزهایی می خواهیم که مطابق با آینده باشد. و ما نیاز داریم که هر چهار معیار در مجموع درست باشند. حتی یک تیم شگفت انگیز، اگر بقیه را دوست نداشته باشیم، آن را انجام نمی دهیم.

الخاندرو گارسیا-آمایا: من آن را دوست دارم. خوب، از شما برای این شکست متشکرم. فوق العاده شفاف وقتی صحبت به میان می‌آید، یادم می‌آید که شنیدید و این خواهد بود، 2 سؤال دیگر وجود دارد. این یکی از آنهاست. و من بسیار قدردان وقت شما هستم.

شما اشاره کردید، ما در مورد آینده صحبت می کنیم. و سرمایه‌گذاری‌های شما اکنون کجاست، چه سرمایه‌گذاری‌هایی شما را بسیار هیجان زده می‌کند. من شنیدم که شما در مورد خدمات B2B و بهبود در تعدادی از صنایع صحبت می کنید، واقعاً چگونه کارها انجام می شود؟

آیا می توانید کمی به آن بپردازید؟ شما در حال بحث هستید که در بخش تولید چگونه بود؟

فابریس گریندا: بله. بنابراین، من می گویم بازارهای B2B در حال حاضر نان و کره هستند. پنج سایت فرعی وجود دارد، اما اجازه دهید یک قدم به عقب برگردم. بنابراین، اگر به زندگی مصرف کننده خود نگاه کنید، تجربه شگفت انگیزی خواهید داشت. آمازون، می‌توانید هر چیزی را سفارش دهید و یک یا دو روز یا DoorDash برای غذا یا Uber برای اتومبیل یا Airbnb یا booking.com دریافت کنید. و 25 درصد از خریدهای آنلاین شما اساساً به عنوان مصرف کننده دیجیتالی شده است. اما اگر شما یک تجارت هستید. شما هنوز در دوران تاریکی هستید با نفوذ زیر 1 درصد در بیشتر دسته ها.

بنابراین تصور کنید می خواهید پتروشیمی بخرید. هیچ کاتالوگ آنلاینی وجود ندارد هیچ اتصالی به کارخانه برای مشاهده در دسترس بودن وجود ندارد. هیچ قیمتی وجود ندارد هیچ سفارش آنلاینی وجود ندارد هیچ پرداخت آنلاینی وجود ندارد ردیابی سفارش شما وجود دارد. هیچ بیمه ای وجود ندارد و هیچ تامین مالی وجود ندارد و همه اینها می توانند شرکت های مختلفی باشند.

و این باید در هر عمودی اصلی اتفاق بیفتد. بنابراین، شماره یک، دیجیتالی کردن زنجیره تامین ورودی B2B. بنابراین، پتروشیمی، این Knowde است. یا فولاد، مثل متالوپ یا ریباس است. یا سنگریزه و شرکتی به نام شوتفلیکس و هر دسته ورودی اصلی را ساخته است. شماره دو، دیجیتالی کردن SMB ها. هرکسی که این دسته را دوست دارد، می دانید. شما یک پیتزا فروشی راه اندازی کردید زیرا دوست دارید پیتزا بپزید و با مشتریان خود چت کنید.

شما یک پیتزا فروشی راه اندازی نکردید زیرا دوست دارید، من از ساختن یک وب سایت، درج نظرات با Google و Yelp، مذاکره با تامین کنندگان، انجام معامله با Uber و DoorDash، گرفتن POS، انجام حسابداری هیجان زده هستم. نه! و بنابراین، ما در شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که همه کارها را انجام می‌دهند. بنابراین، به نوعی در آینده کار و فعال سازی SMB برای آنها سقوط می کند.

بنابراین، ما در Slice برای پیتزا فروشی سرمایه گذار هستیم. سنت برای خشکشویی و Odeko برای کافی شاپ ها. و چیپر در کلمبیا برای بودگا، و Fresha برای آرایشگاه ها، می دانید. و برخی از اینها در مقیاس واقعی، یعنی Fresha، فکر می کنم 70000 آرایشگاه، میلیاردها حجم پرداختی از طریق پلتفرم انجام می شود. این واقعاً زندگی این صاحبان SMB را متحول می کند.

شماره سه، انتقال زنجیره های تامین از چین به کشورهای دوست، به ویژه هند. بنابراین، من فکر می‌کنم که پایه‌گذاری فرانسوی، تز اصلی در این بادهای عظیم دنباله‌دار باشد، اما اگر شما هستید، و این نوع در دسته دوم نیز قرار می‌گیرد، اگر یک تولیدکننده کوچک در هند هستید، صاحب یک کارخانه هستید، همه شما می خواهید انجام دهید تولید است، کاری که شما نمی خواهید انجام دهید وارد کردن RFQ، انجام نمونه سازی، انجام اموری مانند صادرات و گمرک و صورتحساب و دریافت پول توسط این شرکت های بزرگ در اروپا یا ایالات متحده است و بنابراین، ما سرمایه گذار هستیم. در بازارهای پوشاک، سرامیک، فرش، کتانی، و غیره، که به این تولیدکنندگان SMB در هند کمک می کند تا به غرب بفروشند. اما برای خریداران، این امر اساسی است، زیرا آنها همچنین در حال انتقال زنجیره تامین خود به خارج از چین هستند، که صرف نظر از این یک خطر بزرگ ژئوپلیتیکی است.

شماره چهار. بازارهای کار که همه این موارد را پشتیبانی می کنند. بنابراین، ما سرمایه گذاران WorkRise هستیم، که یک بازار کار برای کارگران خدمات نفتی یا افرادی است که تاسیسات خورشیدی و غیره انجام می دهند. و ما در Trusted Health، که پرستاران هستند، سرمایه گذار هستیم. صدها میلیون GMV در Job&Talent سرمایه گذار بودند که یک بازار یقه آبی در اسپانیا و جنوب اروپا است.

و من حدس می زنم شماره پنج. لایه زیرساختی برای پشتیبانی از همه این بازارهای B2B. بنابراین، ما در Flexport که یک حمل و نقل دیجیتال است، سرمایه گذار هستیم. ShipBob، که پلتفرم انتخاب، بسته‌بندی، تحویل و بسیاری از موارد دیگر مانند شرکت‌های پرداخت مانند Rapyd یا Stripe است که از این نوع شرکت‌ها پشتیبانی می‌کنند.

و بنابراین واقعاً این نان و کره امروز است، اما ما در نهایت به انجام کارهای سرگرم کننده و جالب زیادی رسیدیم، زیرا مانند شبکه داخل وریدی که داریم، اما همچنین به جایی که کنجکاوی ما را می برد.

الخاندرو گارسیا-آمایا: می دانم که شما دو بار در سال به این موضوع اشاره کردید که با تعدادی از افراد ملاقات می کنید و در مورد آینده و صنایع مختلفی که شما را هیجان زده می کند صحبت می کنید.

آیا محتوایی از آن وجود دارد که به اشتراک می گذارید، چه از طریق وبلاگ شخصی شما باشد یا مانند یک کاغذ سفید در مورد چیزی، هر چیزی که دوست دارید و دوست دارید مردم به آن بروند و بررسی کنند.

فابریس گریندا: بنابراین، بله، بنابراین ما دو بار در سال این کنفرانس‌ها را برگزار می‌کنیم که در آن من LP، شرکای VC و بنیانگذاران دیگر را می‌آورم تا درباره آینده بشریت صحبت کنند، آنچه وجود ندارد، باید وجود داشته باشد، چگونه جهان را بهتر کنیم. محل.

هیچ چیز واضحی از آن بیرون نمی آید جز اینکه ما ایده هایی را ارائه می کنیم و سپس به دنبال بنیانگذارانی می گردیم که یا آنها را بسازیم یا روی آنها سرمایه گذاری کنیم. باشه. بنابراین، بخشی از چیزهایی می شود که ما در یکی دو سال آینده در آنها می سازیم یا سرمایه گذاری می کنیم. اما بله، من در وبلاگم زیاد می نویسم. در مورد روندها، پایان نامه ها، جایی که در آن هستیم، به کجا می رویم، و من در مورد همه چیز و هر چیزی مانند، اقتصاد کلان، رمزنگاری، هر آنچه به ذهنم می رسد، می نویسم، اما معمولاً دارد، یا یک پوشش بسیار بزرگ از جایی که ما وجود دارد وجود دارد. در هوش مصنوعی هستند، وضعیت کارآفرینی چگونه است؟ و بنابراین، این راهی برای من برای ساختار دادن به افکارم و ایجاد گفتگو با جامعه در کل است.

آلخاندرو گارسیا-آمایا: ما مطمئن می شویم که وقتی صحبت های خود را به اشتراک می گذاریم، پیوند وبلاگ شخصی شما را نیز در آنجا داشته باشیم. هر چیزی که ما پوشش ندادیم و شما دوست دارید چیز دیگری را که دوست دارید با جامعه به اشتراک بگذارید.

فابریس گریندا: بله، حدس می‌زنم تحلیل من این است که عمیقاً نسبت به جایی که هستیم خوشبین هستم. و ما هنوز در ابتدای انقلاب فناوری هستیم. ما در شرف دیجیتالی کردن کل دنیای BDB هستیم. این روندی است که 10، 20 سال طول می کشد. این به شدت کاهش دهنده تورم است. از آنجایی که تورم زدایی است، فراگیر است و قدرت خرید و کیفیت زندگی مردم را در آستانه یک انقلاب عظیم در فناوری آب و هوا افزایش می دهد، جایی که اکنون شاهد هستیم که قدرت کاهش تورم فناوری از طریق باتری ها و انرژی خورشیدی بسیار ارزان تر از هر چیز دیگری است. که ما به طور کامل به یک سیستم بدون کربن تبدیل یا تولید انرژی خواهیم کرد تا جایی که گمان می‌کنم هزینه نهایی برق ظرف 30، 20، 40 سال صفر خواهد بود، که در واقع انقلاب دیگری را به دنبال خواهد داشت. و ما قادر خواهیم بود، مانند، محصولات کشاورزی را در بیابان پرورش دهیم، آب نمک را نمک زدایی کنیم.

منظورم این است که چیزهای مثبت زیادی در راه است، اوه، که اگر یک گام به عقب بردارید که روندها بسیار خوشبینانه هستند و خود هوش مصنوعی احتمالاً به یک انقلاب بهره‌وری عظیم منجر می‌شود که زندگی ما را به سمت بهتر تغییر می‌دهد. اکنون، ما در راس چرخه های تبلیغاتی هستیم، بنابراین احتمالاً در چند سال آینده ناامید خواهد شد و مدتی طول می کشد تا در دولت و شرکت های بزرگ گنجانده شود، جایی که واقعاً بر بهره وری تأثیر خواهد گذاشت، اما در 10 سال آینده 20 سال، احتمالاً به طور کامل زندگی ما را به سمت بهتر شدن تغییر خواهد داد. و همینطور.

الخاندرو گارسیا-آمایا: من هم فوق العاده هیجان زده هستم.

فابریس گریندا: بله، من خیلی هیجان زده هستم. ما در آستانه ساختن دنیای فردای بهتری هستیم که دنیای برابری فرصت‌های فراوان خواهد بود و از نظر محیطی پایدار خواهد بود. بنابراین، من هیجان زده هستم که بخشی از کمک به ساختن این جهان هستم و شما نیز باید باشید.

الخاندرو گارسیا-آمایا: بله. خب خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید متشکرم، فابریس. از باقی روز لذت ببر! متشکرم.

فابریس گریندا: متشکرم. مراقب باش.

الخاندرو گارسیا-آمایا: مراقب باشید.

مصاحبه Spotlight اعضای 3i

من اخیراً در پادکست 3i Members Founder Spotlight معرفی شدم، جایی که با اریک روزن صحبت کردم و فلسفه خود را در مورد سرمایه گذاری فرشته به اشتراک گذاشتم، نکاتی را برای بنیانگذاران آینده ارائه دادم و در مورد بینش خود در مورد ارزهای دیجیتال، بازارها و موارد دیگر بحث کردم.

3i Members یک شبکه عضویت برای سرمایه‌گذاران خصوصی است که فرصت‌ها را به دست می‌آورند، تخصص را به اشتراک می‌گذارند و ارزشی برای یکدیگر ایجاد می‌کنند که بسیار فراتر از قرارداد است.

علاوه بر ویدیوی یوتیوب فوق، می‌توانید به پادکست در iTunes و Spotify نیز گوش دهید.

iTunes:

اسپاتیفای:

در اینجا متنی از گفتگو برای لذت خواندن شما آورده شده است.

موسس کانون توجه: درس هایی از فرشته شماره 1 سرمایه گذار فوربس، فابریس گریندا

اریک روزن: سلام. نام من اریک روزن است. به پادکست مشترک 3i و Rosen Report و Founder Series خوش آمدید. امروز مفتخرم که مهمانمان فابریس گریندا هستم. خوش اومدی فابریس امروز چطوری؟

فابریس گریندا: حالم خیلی خوب است. از اینکه من را دارید متشکرم

اریک روزن: عالیه ما بسیار هیجان زده ایم که شما اینجا هستید. بنابراین، شما حرفه ای شگفت انگیز داشته اید و فوربس در واقع شما را سرمایه گذار شماره یک فرشته در جهان نامیده است. چگونه به آنجا رسیدید؟

فابریس گریندا: می‌توانم بگویم این اتفاق افتاد زیرا هرگز قصد نداشتم یک سرمایه‌گذار فرشته باشم. من یک بنیانگذار فناوری بودم و به دلیل اینکه در بین مردم بسیار قابل مشاهده بودم، بنیانگذاران دیگری آمدند و از من خواستند که روی آنها سرمایه گذاری کنم و طولانی و سخت فکر کردم که آیا باید این کار را انجام دهم. و من شروع به انجام آن کردم و خود به خود زندگی را گرفت.

اریک روزن: خب، چه چیزی شما را به یک چهره عمومی تبدیل کرد؟ شرکتی که تأسیس کردید چه بود؟ و چگونه این اتفاق افتاد؟

فابریس گریندا: بنابراین در سال 1998، زمانی که 23 ساله بودم، یک eBay معادل اروپا ساختم و سعی می کردم اینترنت را به اروپا بیاورم. و من حدس می زنم داستان فوق العاده قانع کننده بود. می‌دانی، آن مرد فرانسوی در پرینستون، بالاتر از کلاس من به ایالات متحده رفته بود. اینترنت و طناب را یاد گرفت و آن را به اروپا آورد.

و بنابراین، می‌دانید، روی جلد مجله‌ای با جلدی معادل مانند هر چیزی، فوربس، فورچون، و غیره، و شاید بسیار عمومی بود. و بنابراین سایر بنیانگذاران شروع به پرسیدن کردند که آیا می توانم با آنها سرمایه گذاری کنم. و ببینید، من واقعاً برای مدت طولانی تردید داشتم، زیرا می‌دانم، آیا سرمایه‌گذاری روی افراد دیگر انحراف از وظیفه‌ام به‌عنوان یک مؤسس است؟

در نهایت، تصمیم گرفتم که اگر بتوانم درس های آموخته شده را برای دیگران بیان کنم، باعث می شود بنیانگذار بهتری باشم. و اگر می‌توانستم بنیان‌گذاران دیگر را ملاقات کنم و انگشتانم را روی نبض بازار نگه دارم، بنیان‌گذار بهتری خواهم بود، به‌ویژه راه‌اندازی یک سایت چند دسته‌ای، با درک آنچه در هر دسته اتفاق می‌افتد. و بنابراین من شروع به انجام آن کردم.

و می دانید، دلیل اینکه من اینقدر پرکار شدم این است که فکر می کنم مشکلات زیادی در دنیا برای حل کردن وجود دارد و می خواهم همه آنها را حل کنم. و بنابراین، می دانید، وقتی به چیزی مانند تغییر آب و هوا فکر می کنید، این یک مشکل نیست، هزاران مشکل فرعی کوچک است. و من می‌خواهم از همه افرادی حمایت کنم که سعی می‌کنند هر یک از آنها را جداگانه مورد خطاب قرار دهند.

اریک روزن: بنابراین، برای اینکه پرکارترین سرمایه گذار فرشته باشید، چند سرمایه گذاری فرشته انجام داده اید؟

فابریس گریندا: من تا به امروز 1100 سرمایه گذاری فرشته انجام داده ام و حدود 300 معامله در هفته می بینم.

اریک روزن: 300 معامله در هفته. وای!

فابریس گریندا: بله. و این روزها سالانه 200-300 سرمایه گذاری انجام می دهم.

اریک روزن: عزیزم، این فوق العاده است. و موفق ترین سرمایه گذاری فرشته ای که انجام داده اید چه بوده است؟

فابریس گریندا: خب، این یک سرمایه گذار اولیه در علی بابا بود. من در ابتدای بازی Delivery Hero بودم که مانند دریچه ای از اروپا و آسیای جنوب شرقی است. من در Uber، Airbnb، Flexport، Slice سرمایه گذاری کردم. منظورم اینه که اسمشو بزار تخصص من بازارها و مشاغل با اثر شبکه است. و این روزها کمتر شناخته شده اند زیرا بیشتر B2B هستند. اما در روزهای اول همه مصرف کنندگانی که به آنها اشاره کردم با آن روبرو بودند.

اریک روزن: و آیا همیشه دور فرشته است؟ آیا این همان دانه است؟ آیا A، B، C است؟ شما به طور کلی در مورد آنها به کجا می آیید؟

فابریس گریندا: من آگنوستیک صحنه هستم. اما بیشتر کارهایی که انجام می‌دهم، نان و کره‌ام، می‌توانم بگویم که یک دانه است و A. من به ندرت پیش‌دانه انجام می‌دهم زیرا روی رقبا سرمایه‌گذاری نمی‌کنم، و نمی‌خواهم من را از حضور در میدان خارج کنم. یک دسته قبل از اینکه من همه بازیکنان مختلف را دیده ام و ببینم برنده اضطراری چیست.

و من گاهی اوقات B را به بعد انجام می دهم زیرا گاهی اوقات طول می کشد تا بازیکن برنده ظاهر شود، اما دانه و A واقعاً با نان و کره است، اما حدود 70٪ دانه و A، 20٪ B به بعد، 10٪ پیش دانه است. و سپس ما همچنین 55٪ ایالات متحده و کانادا، 25٪ اروپای غربی، و 10٪ برزیل و هند، و 10٪ بقیه جهان، و واقعاً بقیه جهان هستیم، مانند هند، فیلیپین، شیلی، نیجریه، هر چه باشد.

اریک روزن: وای. بنابراین، برای بررسی 300 معامله در هفته، 11 یا 1200 سرمایه گذاری در یک سال انجام دهید. تیم شما در FJ Labs چقدر است؟

فابریس گریندا: یعنی 200 تا 300 سرمایه گذاری در سال. تیم سرمایه گذاری 11 نفر است. تیم کامل اکنون 33 نفر است، با توجه به بک آفیس عظیم. و بنابراین، به نوعی از رویکردی که واقعاً یک رویکرد زمانی دفتر خانواده سرمایه‌گذاری فرشته بود، به یک شرکت سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز تبدیل شده است، با این تفاوت که ما مانند سرمایه‌گذاران فرشته رفتار می‌کنیم.

من گفتم، کاری که ما انجام می‌دهیم، سرمایه‌گذاری فرشته در مقیاس خطرپذیر است، زیرا در طول یک هفته دو جلسه یک ساعته برگزار می‌کنیم و تصمیم می‌گیریم که سرمایه‌گذاری کنیم یا نه. بنابراین، ما صندلی های هیئت مدیره را نمی گیریم. ما رهبری نمی کنیم، قیمت گذاری نمی کنیم. ما واقعاً بنیانگذار هستیم، بنیانگذاران سابق یا بنیانگذار دوست، سریعاً با شفافیت کامل تصمیم بگیرید و ما آماده کمک به شما هستیم.

اریک روزن: وای! این یک چرخش بسیار سریع است. بنابراین، اگر به این سرعت می‌چرخید، باید فرمولی با چیزهایی داشته باشید که باید داشته باشید یا نمی‌توانید داشته باشید. بنابراین، سه یا چهار ویژگی اصلی که برای سرمایه گذاری نیاز دارید چیست؟ و چه چیزهایی غیر شروع کننده هستند، اگر این کار را انجام دهند یا این کار را نکنند، که بیرون هستند؟

فابریس گریندا: بنابراین، من چهار چیز می خواهم و همه آنها لازم است. بنابراین، یکی، من باید بنیانگذاران را دوست داشته باشم. دو، من باید از تجارت خوشم بیاید. سه، من نیاز دارم مانند شرایط معامله و چهار، باید پایان نامه و مشکلی را که آنها حل می کنند دوست داشته باشم. و آنچه که ما برای هر یک از آنها به دنبال آن هستیم، به شرح زیر است. بنابراین، من بنیان‌گذارانی را می‌خواهم که هم سخنورانی بینا، خارق‌العاده و شیوا باشند، اما بتوانند اجرا کنند.

بنابراین، تلاقی نمودار رویداد افرادی که بسیار شیوا و رویایی هستند، اما می توانند اجرا کنند، در واقع بسیار کوچک است. اما شما به هر دو نیاز دارید زیرا کسی که می تواند. این بسیار شیوا است، می‌تواند با ارزش‌گذاری بالاتر پول جمع کند، افراد بهتری را جذب کند، روابط عمومی بیشتری داشته باشد، معاملات BD بهتری دریافت کند.

اما اگر مهارت های اجرایی را ندارید، ممکن است در نهایت به ترانوس برسید. و اگر کسی را دارید که می داند چگونه اجرا کند، اما نمی تواند صحبت کند، نمی تواند رشد کند و ممکن است یک تجارت کوچک و سودآور ایجاد کند. شماره دو. و من به هر چهارتا اهمیت میدم. من به زمان و اقتصاد واحد و حتی قبل از راه‌اندازی اهمیت می‌دهم، حتی فردی که از قبل شروع به کار می‌کند باید بتواند بیان کند که اقتصاد واحد برآورد شده بر اساس انجام تجزیه و تحلیل صفحه فرود، برآورد هزینه‌های جذب مشتری بر اساس CPC و نرخ تبدیل به خرید

آنها باید میانگین ارزش سفارش صنعت را بدانند. و حاشیه سهم و آنها بهتر است انتظار داشته باشند که با میانگین‌های صنعت مطابقت داشته باشند و مردم نمی‌دانند که، می‌دانید، برای من نشان دهنده این واقعیت است که آنها احتمالاً نمی‌توانند آن را اجرا کنند. شماره سه، شرایط معامله باید منصفانه باشد، نه اینکه هیچ چیز در فناوری ارزان نباشد. اما آیا این عادلانه است، با توجه به دور، تیم کشش و گزینه ای که آنها انجام می دهند، و ما معاملات زیادی را می بینیم، ما واقعاً می دانیم که میانگین دور C، دور A، دور B چیست، و غیره، این است. و شماره چهار، می دانید، ما هدفمند بودیم. اول از همه، ما می خواهیم نابرابری فرصت ها، تغییرات آب و هوایی و بحران رفاه روحی و جسمی را حل کنیم.

و در هر یک از اینها، ما تزهای روشنی در مورد آینده کار، آینده غذا، آینده املاک و مستغلات داریم. آیا شما در راستای این پایان نامه هستید؟ و آیا مشکلی را حل می کنید که ما به آن اهمیت می دهیم؟ و ما می خواهیم که هر چهار مورد صادق باشند. و سپس بر اساس تشخیص الگو، زیرا البته، در این مرحله، ما در 1100 شرکت سرمایه گذاری کرده ایم. ما شرکت‌های زیادی را دیده‌ایم، و حدود 1 درصد از شرکت‌هایی که می‌بینیم قادر به تصمیم‌گیری سریع بودند، سرمایه‌گذاری کردیم.

اریک روزن: وای. و بنابراین، شما چهار ویژگی را به ما گفتید که به نوعی باید داشته باشند. اگر یکی دو مورد را که اگر دیدید شبیه آن هستید، من بلافاصله بیرون می روم، بدیهی است که اگر از مؤسس آن خوشتان نمی آید، اما جدا از آن می گویم، آیا شرایط یا چیزهایی وجود دارد که فقط بدون شروع برای شما؟

فابریس گریندا: همه آنها به نوعی به این موضوع مرتبط هستند، درست است؟ مانند، بنابراین اگر شما مدل کسب و کار خود را نمی دانید، شاید برخی از این شرکت ها. بنابراین، نگاه کنید، نرخ بقای پنج ساله یک استارتاپ حدود 5٪ است. اما اگر در زمان راه اندازی مدل کسب و کار خود را نمی شناسید، احتمالاً 0.1٪ است. و بنابراین، ما در حال حاضر مانند یک 500 S صحبت می کنیم.

آره و کسب و کارهای بزرگی وجود دارند که بدون مدل کسب و کار شروع شده اند. گوگل و فیس‌بوک نمونه‌هایی از آن هستند، اما این نوع کارهایی نیست که من انجام می‌دهم، زیرا من، بدون اینکه سعی کنم مانی بال بازی کنم، دارم پاوربال بازی می‌کنم. من اکثر شرکت هایم را برای کسب درآمد بردم. و اتفاقاً، بزرگترین کارآمدترین سرمایه‌گذار فرشته جهان بودن بسیار آسان است، موفق‌ترین فرشته جهان بودن، یعنی شما در واقع خروج دارید و ما 300 خروج داشته‌ایم. ما به مدت 24 تا 25 سال در 39٪ IR ترکیب شده ایم. این خیلی سخت تر است که بهترین باشید تا راه های خروجی داشته باشید. و در نیمی از سرمایه گذاری هایی که انجام داده ایم، پول به دست آورده ایم.

اریک روزن: وای.

فابریس گریندا: صادقانه بگویم، به دلیل این چهار اکتشافی. بنابراین، ما واقعاً می خواهیم که شما یک مدل کسب و کار داشته باشید.

ما واقعاً از شما می‌خواهیم که روی سوخت و اقتصاد واحد خود تمرکز کنید، چیزی که هیچ‌کس در سال 2021 به آن اهمیتی نداد. اما در نهایت، در سال 2023، به عنوان عادی شد. و ما به ارزش گذاری اهمیت می دهیم. برخی از VC ها هستند که مانند، خوب، این شرکت برنده این رده است. مهم نیست با چه قیمتی آن را دریافت می کنید. مهم است که آن را دریافت کنید

و ما احساس نمی کنیم که این درست است. اگر ساعت پنج وارد شوید و 50 بفروشید، خوب خواهید بود. اما اگر با 50 وارد شوید و 50 بفروشید، پول خود را پس خواهید گرفت. و اگر آنها کمتر از آن بفروشند، شما این کار را نمی کنید. و دلیل اینکه ما در بیش از نیمی از سرمایه‌گذاری‌هایمان پول به دست آورده‌ایم، زیرا در قیمت نظم و انضباط داشته‌ایم.

اریک روزن: خب، می‌توانم این را به شما بگویم، من قطعاً با پرکارترین سرمایه‌گذار فرشته در تمام دوران اشتباه نمی‌شوم. من از PA خود حدود 30 درآمد کسب کرده ام و می توانم به شما بگویم که در بیش از نیمی از سرمایه گذاری هایم ضرر کرده ام. بنابراین، به نظر می رسد که من باید پولم را به شما بدهم. بنابراین، من می خواهم این سوال را به دو صورت مطرح کنم. اول، بزرگترین اشتباهات سرمایه گذاری که دیگران مرتکب می شوند چیست؟ و دو، بزرگترین اشتباهاتی که استارت آپ ها مرتکب می شوند، می دانید، چیست؟

فابریس گریندا: خب، انواع مختلف اشتباهات. من فکر می کنم آنچه که من به عنوان یک بنیانگذار دوست نداشتم، وقتی با سرمایه گذاران صحبت می کردم، رک و پوست کنده می خواندم، فقط عدم شفافیت است، مردم به من پاسخ نمی دهند.

مردم به وقت من احترام نمی گذارند، در تماس ها دیر حاضر می شوند. و صادقانه بگویم که من با یک VC یا یک فرشته تماس برقرار می کنم. فکر کنم خیلی خوب پیش بره و سپس آنها به جای اینکه مرا شبح کنند مستقیماً می روند، فقط به من بدهند، اگر نمی خواهید سرمایه گذاری کنید، خوب است. فقط به من بگویید چرا نه، اگر لازم باشد آن را تغییر دهم و آن را انجام دهم، چه چیزی را باید تغییر دهم.

اکنون این بیشتر رفتاری است با فرشتگان از این نظر که اعتبار شما را نسبت به بنیانگذاران ایجاد کنید و فقط خلاقیت خود را ایجاد کنید. آنها هر دو اشتباه حذف و اشتباه هستند، درست است؟ مثلاً، شرکت‌هایی هستند که احتمالاً باید در آنها سرمایه‌گذاری کنید، اما سرمایه‌گذاری نمی‌کنید. و همه ما آنها را به دلایل مختلف ساخته ایم.

و سپس شرکت هایی هستند که احتمالاً نباید در آنها سرمایه گذاری کنید و در آنها سرمایه گذاری می کنید و چه چیزی شما را به بیراهه می کشاند. نگاه کنید، ما به یک بافتنی تمیز می چسبیم، درست است؟ وقتی فردی بسیار باهوش و موفق هستید، تمایل دارید باور کنید، همه چیز را می دانید و می توانید هر کاری را انجام دهید. و واقعیت این است که اینطور نیست.

و به نظر می رسد که ما بسیار پربار هستیم، اما واقعیت این است که ما یک تخصص داریم. من، طراحی بازار را در کالج خوانده ام. من در حال ساختن بازار بوده ام. بزرگترین بازاری که من ساختم شرکتی به نام OLX است. 11000 کارمند در 30 کشور دارد. این سایت موفق ترین سایت طبقه بندی شده در جهان است.

این همان چیزی است که Craigslist باید با استفاده از تلفن همراه اول، پرداخت‌ها و ارسال یکپارچه، محتوای پیش تعدیل‌شده، مناسب زنان، بدون کلاهبرداری، بدون هرزنامه و بازار پیشرو در تمام بازارهای نوظهور مانند برزیل، لاتین، اوکراین باشد، باید باشد. روسیه، اروپای شرقی و غیره. و در نتیجه، از آنجایی که من بازارها را راه اندازی کرده ام، بر ساخت و سرمایه گذاری در بازارها و کسب و کارهای اثر شبکه تمرکز می کنم.

من نمی روم و بیوتکنولوژی و فناوری سبز و سخت افزار و غیره انجام نمی دهم. بنابراین، من فکر می کنم بسیاری از افراد با موفقیت خودشان به بیراهه کشیده می شوند و کارهایی را انجام می دهند که تخصص ندارند.

اریک روزن: بله، دوست دارم این را بگویم، می‌دانید، من یک صندوق سرمایه‌گذاری میلیارد دلاری را راه‌اندازی کردم و با دانستن اینکه شما در چه کاری مهارت دارید، دستور خزش را دادم.

و من فکر می‌کنم اتفاقی که در دوره‌های زمانی رخ می‌دهد که سرخوشانه است و یافتن چیزها دشوار است، شما شروع به بیراهه رفتن و تلاش برای انجام کاری می‌کنید که یک شایستگی اصلی نیست. و من می گویم 99 از صد بار به گریه ختم می شود. و بنابراین، می دانید، زمانی که من در صندوق خود بودم، آنچه را انجام دادیم و نکردیم.

میدونی ببین کجاها ما متخصص نبودیم بنابراین، من فکر می کنم که این یک نکته واقعاً بسیار خوب است.

فابریس گریندا: بله. یعنی شما در زندگی به آن نگاه می کنید، درست است؟ مانند جراحان مغز و اعصاب بسیار موفق یا هر جراح قلب دیگری. و از آنجایی که آنها در کاری که انجام می‌دهند بسیار خوب هستند، می‌گویند، اوه، من سرمایه‌گذاری فوق‌العاده‌ای خواهم داشت و سپس تمام پس‌انداز خود را از دست می‌دهند.

و بنابراین، بدانید که در چه چیزی مهارت دارید. و این شما را در همه چیز خوب نمی کند. تسلط وجود دارد حال برای پاسخ به سوال دوم این است که بزرگترین اشتباهات بنیانگذاران چیست؟ بنابراین، چیزی که بیش از همه شرکت‌ها را در بین سه چهار شرکت برتر می‌کشد، پیدا نکردن مناسب بازار محصول است، اما این یک اشتباه نیست.

شماره دو، یک اشتباه بسیار بزرگتر این است که با هم بنیانگذاران خود مبارزه کنید. اگر این کار را انجام دهید، اگر نتوانید موافقت کنید، شرکت را از بین می برد. حال، جالب اینجاست که شرکت‌هایی که به طور متوسط ​​هم بنیان‌گذار هستند، بهتر از شرکت‌هایی که هم بنیان‌گذار نیستند، کار می‌کنند، اما وقتی هم‌بنیان‌گذاران دعوا می‌کنند، شرکت‌ها را می‌کشد. دو یا سه عدد درستی است، نه بیشتر، نه کمتر.

و شماره سه، در واقع جمع آوری پول بیش از حد با قیمت بسیار بالا. ارزش گذاری منصفانه ای برای شرکت شما وجود دارد، اما لحظاتی وجود دارد که یک شرکت داغ و کف می کند. و البته، اگر شما یک بنیانگذار هستید و کسی به شما می گوید، هی، من 50 در 150 پیش، 200 پست، 25% رقیق سازی سرمایه گذاری می کنم. قانع‌کننده‌تر به نظر می‌رسد که من هر 10 را در پیش سرمایه‌گذاری می‌کنم، اما اگر شرکت شما واقعاً ارزش 10-30 پیش، 40 پست، رقیق شدن یکسان را در یک مورد داشته باشد، شما 50 را افزایش می‌دهید، در مورد دیگر 40 را افزایش می‌دهید.

و شما مانند یک دقیقه صبر کنید. چرا من 50 را نمی گیرم؟ مسئله این است که اگر در ارزیابی خود رشد نکنید، شرکت شما را می کشد. زیرا اگر باید یک دور پایین انجام دهید، مقررات ضد رقیق سازی وجود دارد که دور قبلی را مجدداً قیمت گذاری می کند. و اغلب شرکت را می کشد. بنابراین، این اشتباه بزرگی است که بسیاری از مردم در سال 2021 مرتکب شدند، جایی که اکنون باید یا دورهای پایین یا ساختار یافته را انجام دهند. و شاید مثالی که از منظر ارزش گذاری زدم شدید باشد. اما اگر ارزش گذاری را افزایش ندهید، یک معامله بزرگ و بزرگ است. بنابراین، شما واقعاً باید به میزان صحیح سرمایه مورد نیاز خود فکر کنید، زیرا در پایان روز، به هر حال، ارزش گذاری که در آن افزایش می دهید یک معیار بیهوده است.

ارزش گذاری که اهمیت دارد، ارزش گذاری است که در نهایت از آن خارج می شوید. و باید خود را برای موفقیت آماده کنید.

اریک روزن: شما متخصص هستید و من قطعاً، به وضوح، سابقه سرمایه گذاری من به نظر نمی رسد که 39 درصد ترکیبی برای 30 سال باشد. بنابراین، اما تنها چیزی که من در هیئت مدیره استارت‌آپ‌ها می‌گویم، موضوع ثابتی که به‌عنوان یکی از اشتباهات بزرگ می‌بینم این است که پول کافی جمع‌آوری نمی‌کنند، زیرا فکر نمی‌کنند، من روی هیئت مدیره شرکتی مانند، اوه، ما فقط به X نیاز داریم.

من می روم، این برای شما شش ماه طول می کشد. شما نمی توانید این کار را انجام دهید. شما به 10 X نیاز دارید. لایک کنید، بنابراین فکر می‌کنم که بسیاری از بنیان‌گذاران فکر می‌کنند که این کار را به سرعت و با پول کم انجام می‌دهند و در نهایت هزینه بیشتری می‌گیرد. بنابراین، فکر کردم جالب بود. میفهمم چرا حرفاتو گفتی، بالا بردن بیش از حد و ضد رقیق کردن برای دورهای پایین و همه چیز.

فابریس گریندا: افزایش زیادی ندارد، واقعاً قیمت آن را خیلی بالا می برد.

تا زمانی که آن را خرج نکنید، می توانید مقدار زیادی را افزایش دهید. مشکل این است که وقتی مردم زیاد جمع می کنند، آن را خرج می کنند. همانطور که ما به همه بنیانگذاران خود فشار می آوریم که حداقل 18 ماه تا دو سال پول نقد جمع آوری کنند و برای آنها در بیشتر موارد، من نمی بینم که آنها از آن انحراف داشته باشند، به خصوص امروز. منظورم این است که، اما صادقانه بگویم، حتی در سال 2021 همه دو سال پول نقد جمع کردند. بنابراین، من آن را به عنوان یک مشکل خیلی بزرگ نمی بینم. من فکر می‌کنم افرادی که تلاش می‌کنند مقدار زیادی را با قیمت بسیار بالا افزایش دهند و بعد از اینکه بازار نه می‌گوید، به دندان‌هایشان لگد نزند، به خصوص امروز مشکل بسیار بزرگ‌تری است.

اریک روزن: باشه. بنابراین، می‌خواهم این بخش را به پایان برسانم، اما در مورد آخرین سؤال، و آن این است که وقتی سرمایه‌گذاری می‌کنید، چهار مورد ضروری خود را به ما دادید، آیا به ساختار مالکیت بنیانگذاران نگاه می‌کنید، چقدر آنها خود دارد و آیا درصدی از دو یا سه بنیانگذار آن وجود دارد و اکنون مرحله اولیه است، آیا می دانید به عنوان یک سرمایه گذار نمی خواهم آنها خیلی کم داشته باشند زیرا نمی خواهم آنها رقیق شوند، می دانید ، به هیچ. و سپس آنها مشوق نمی شوند.

بنابراین، آیا شماره ای وجود دارد که به دنبال آنها باشید؟

فابریس گریندا: بله. منظورم این است که ساخت میز کلاهک اهمیت زیادی دارد. بنیانگذاران، به خصوص در بذر، باید به طور جمعی، هر چه باشد، 70 تا 80 درصد از شرکت را در اختیار داشته باشند. می‌دانید، احتمالاً پیش‌دانه‌ها را یکی در چهار یا پنج قبل پرورش داده‌اند. بنابراین، این سرمایه گذاران فرشته حدود 20٪ دارند، شاید تا پایان کار چند مشاور به اضافه کارمندان داشته باشند. بله، آنها باید 60 تا 70 درصد شرکت را در آن مرحله داشته باشند. و اگر به هر دلیلی به نظر نمی رسد. و شخص دیگری 50 درصد از شرکت که، می دانید، پس از آن ما به دلیل ساخت و ساز میز درپوش سرمایه گذاری نمی کنیم. ما بنیانگذار نبودیم به درستی مشوق می شدیم.

اکنون شکاف بین بنیانگذاران تا حدودی کمتر مطرح است. فرض کنید شما سه ساله در استخر 100 درصدی خود هستید، اگر مدیر عامل 50 درصد، مدیر ارشد اجرایی 30 درصد و مدیر ارشد فناوری 20 درصد باشد، شوکه کننده نخواهد بود. و سپس بستگی دارد، درست است؟ اگر در حال ساخت یک شرکت هوش مصنوعی هستید، CTO بسیار بیشتر است. اگر در حال ساختن یک بازار چند وجهی هستید، شاید CTO 10 یا 15 باشد، اما گاهی اوقات آنها به طور مساوی تقسیم می شوند. این موضوع در واقع تا حدودی گم شده است.

اریک روزن: باشه. بابت توضیح دادن آن ممنونم. بنابراین، دردسرهای زیادی در بازارهای کریپتو متحمل شده است و من و شما قبلاً بحث‌های کریپتو داشته‌ایم. امروز در مورد آنها چه فکر می کنید؟ برندگان نهایی چه کسانی هستند؟ و آیا به نظر می‌رسد که اگر روی بیت‌کوین سرمایه‌گذاری کنید، با توجه به پول دیوانه‌کننده و تورم و نگرانی‌ها، در پنج سال آینده پیروز خواهید شد.

فابریس گریندا: من به بیت کوین علاقه خاصی ندارم فقط به این دلیل که شبیه طلای دیجیتال است. واقعا مورد استفاده نداره من دارایی هایی را دوست دارم که جریان های نقدی ایجاد می کنند، درست است؟ مانند من، دارایی هایی که ارزش فعلی جریان های نقدی آتی را تنزیل می کند. این چیزی است که می توانم سرم را دور آن بپیچم. بنابراین، من خیلی بیشتر به برنامه های کاربردی در بلاک چین اتریوم علاقه مند هستم، زیرا اگر می خواهید اتریوم هر AWS باشد، اما غیرمتمرکز است که مردم برنامه ها را بر اساس آن می سازند. و یک دسته کامل از محصولات واقعاً جالب از دنیای DeFi وجود دارد، مانند Uniswap of the world یا AAVE و Maker DAO برای همه انواع مختلف برنامه‌ها یا Render.

Render یک محصول واقعاً جالب است که در آن پردازنده‌های گرافیکی غیرمتمرکز است و به افراد اجازه می‌دهد به جای خرید مزارع سرورهای عظیم مانند کارت‌های گرافیک NVIDIA، هوش مصنوعی یا برنامه‌های گرافیکی فشرده را اجرا کنند. و بنابراین، چیزهایی مانند آن واقعا جالب هستند. برای من احساس می‌کنم که داریم به گوشه‌ای برمی‌گردیم، یعنی اکنون که ETF‌های بیت‌کوین در حال تایید یا تایید شدن هستند و به بازار می‌آیند، شرایط نقدینگی بهبود یافته است و برخی از مازادها، مانند مردم نگران تامین مالی هستند. ممکن است منفجر شود، آن اتصال ممکن است کلاهبرداری باشد یا به ظاهر از بین برود. من شک دارم که اوضاع بهتر به نظر برسد. قطعا در 25. من هنوز در مورد 24 مطمئن نیستم زیرا در مورد ماکرو بسیار نگران هستم. اما موارد استفاده واضح وجود دارد. در واقع، من در حال ساخت یک سکه پایدار با بازده در کریپتو هستم تا سعی کنم جایگزین USDC و USDT کنم. بنابراین، من همچنان نسبت به این دسته خوش بین هستم.

و به هر حال، درست است، هم در حوزه کریپتو و هم در وب، همه نزولی بوده اند، زیرا مردم تمایل به چرخه ای بودن دارند. این بهترین لحظات برای سرمایه گذاری است. اکنون. همه پوزرها از بین رفته اند. افرادی که برای پول سریع در آن بودند. اگر افرادی که معتقد واقعی هستند و اکنون تمرکز اقتصادی اتحادیه دارند. آنها مطمئن می شوند که سرمایه زیادی نمی سوزانند.

آنها با سرمایه ای که جمع می کنند معقول هستند. آنها سرمایه را برای دو، سه سال و و، و به روشی معقول حفظ می کنند. رقابت کمتری وجود دارد و بله، مضرب های ورودی کمتر هستند و مضرب های خروجی احتمالا کمتر خواهند بود. اما اگر در این دسته برنده شوید، بهترین سرمایه گذاری ها را برنده خواهید شد.

اما دهه 2010 در سال های 2008، 2009، 2010، 2011 ساخته شد. منظورم این است که Uber، Airbnb، Instagram، WhatsApp، همه در آن دوره‌های زمانی ساخته و سرمایه‌گذاری شده‌اند. برای من جالب ترین سرمایه گذاری های دهه 2020 در 22، 23، 24 انجام شده است. و این هم در کریپتو و هم در نوشته های بزرگ وب صادق است.

اریک روزن: این شگفت انگیز است. من، یادم می آید داستانی را خواندم که می خواهم بگویم سال 2009 یا 10 بود.

بنیانگذار Airbnb تلاش کرد برای 10 درصد از شرکت 150000 دلار جمع آوری کند. و او همه این یادداشت ها را داشت، مثل اینکه این یک ایده وحشتناک است. او تمام این ایمیل‌ها را از VCهای اصلی داشت که اساساً به آنها می‌گفتند شن و ماسه بکوبند. بنابراین، می‌دانید، من فکر می‌کنم با خرید 150,000 دلاری، خیلی خوب عمل می‌کردید. این به وضوح یکی بود که من ندیدم.

بنابراین، در مورد همان موضوع، قراردادهای هوشمند، چه زمانی شاهد شیوع بیشتر آنها خواهیم بود؟ و وقتی خانه ای می خرید، می دانید، تمام این داستان های کابوس وار در مورد افرادی وجود دارد که عنوان خانه شما را می دزدند یا زمانی که شما در حال خرید هر چیزی با ارزش، ماشین، هنر، خانه، قایق هستید. چه زمانی شاهد گسترش قراردادهای هوشمند به بازار خواهیم بود؟

فابریس گریندا: بله. بنابراین، شما در مورد قراردادهای هوشمند در زمینه دارایی های دنیای واقعی صحبت می کنید، که من فکر می کنم در واقع یک روند بزرگ است و در حال آمدن است، اما من فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد، به خصوص برای این نوع دارایی ها که صادقانه بگویم، عنوان برای یک خانه در ایالات متحده بسیار خوب است.

و روندی وجود دارد که به خوبی کار می کند. من گمان می کنم که این بیشتر برای امور مالی سنتی است. و بنابراین، مورد استفاده ای که ما در حال حاضر در حال ساخت آن هستیم، برای مثال، ایجاد یک سکه پایدار است که توسط اسناد خزانه داری ایالات متحده پشتیبانی می شود. و بنابراین، وقتی دلار آمریکا، USDC را برای من ارسال کردید، من در واقع می‌روم و اسکناس‌های T را می‌خرم و سپس STUSE را به شما می‌دهم، که نمایانگر آن اسکناس‌های T است، که سپس می‌توانید در DeFi با آن تعامل کنید.

و بنابراین، من فکر می کنم این چیزها قانع کننده تر خواهند بود زیرا تسویه حساب سریع تر است. هزینه ها ارزان تر است. منظورم این است که به دنیای مالی سنتی فکر کنید که در آن اگر می خواهید سهام را بفروشید، از طریق یک متولی به یک کارگزار در یک بانک می رود. دو روز یا سه روز طول می کشد تا تسویه شود. اصلا منطقی نیست که نتوانید آن را مستقیماً برای من ارسال کنید.

و بنابراین، من گمان می‌کنم که دارایی در دنیای واقعی، می‌دانید، پذیرش قرارداد هوشمند از طریق دارایی‌های سنتی ابتدا با اسکناس‌های T، سپس با اوراق قرضه و در نهایت احتمالاً با سهام و دیگران انجام می‌شود. و من فکر می کنم همه چیز بعداً پیش خواهد آمد. و سالی که این شروع به رایج شدن خواهد کرد، در 24 شروع خواهد شد. در 25 سال به بعد رایج‌تر خواهد بود، اما شروع صورت‌حساب‌های T، که صادقانه بگویم، مورد استفاده اصلی هستند.

اریک روزن: شگفت انگیز. نظر شما از شوق هوش مصنوعی چیست، بنیانگذار OpenAI که هیچ سهمی را تقویت نمی کند.

فابریس گریندا: دیوانگی های زیادی وجود داشته است، درست است؟ شوق گوشی های هوشمند، برای مدتی سه شوق وجود داشت.

آنها آنجا بودند. شوق اعداد اجتماعی، شوق موتورهای جستجو. مثل همیشه، من گمان می‌کنم که چرخه‌های تبلیغاتی وجود دارد که در کوتاه‌مدت تأثیرگذاری آن‌ها را بیش از حد برآورد می‌کنیم. و با این حال، در دراز مدت، ما تأثیر آنها در سطح اجتماعی را دست کم می گیریم. و در حال حاضر، ما احتمالاً از اوج چرخه تبلیغات که در آن همه سرمایه گذاری می کردند، گذشته ایم.

منظورم این است که، حتی با وجود اینکه نوشتارهای بزرگ فناوری در رکود بود، هوش مصنوعی مانند جایی بود که سرمایه در حال سرازیر شدن بود. اگر کلمه هوش مصنوعی را در استارتاپ خود داشتید، می توانستید تاییدیه های دیوانه کننده ای دریافت کنید. من فکر می‌کنم بسیاری از این‌ها با اشک تمام می‌شوند، زیرا مردم در شرکت‌های هوش مصنوعی غیرمتمایز بدون خندق، بدون مدل تجاری سرمایه‌گذاری کردند، من قیمت‌هایی را نگفتم که برای جامعه‌ای که در آن می‌سازند فوق‌العاده خواهد بود. با ارزش

آنچه من از آن می‌دانم، بیشتر این شرکت‌ها هستند که از منظر تجاری ساخته شده‌اند یا احتمالاً هنوز فوق‌العاده قانع‌کننده نیستند. و من می گویم که آنها به سرمایه گذاری های بزرگ منتهی خواهند شد، اما کم کم بهره وری را در اقتصاد بهبود خواهند بخشید. ما شاهد انقلاب بهره وری خواهیم بود.

منظورم این است که ما آن را در استارت‌آپ‌های خود می‌بینیم، که البته، اولین پذیرندگان هوش مصنوعی هستند، جایی که از آن برای کمک به برنامه‌ریزی، مراقبت از مشتری و غیره استفاده می‌کنند. و در نهایت، به شرکت های بزرگتر نفوذ خواهد کرد. اما تا چه زمانی یک شرکت بیمه بزرگ از آن برای رسیدگی به برخی از دعاوی پزشکی استفاده خواهد کرد؟ می دانید، یک دهه دیگر است، درست است؟

ما باید با آن توهم و غیره مقابله کنیم. وقتی این اتفاق بیفتد، منجر به یک انقلاب بهره‌وری واقعی می‌شود، اما زمان زیادی طول می‌کشد. بنابراین، این واقعی است، در حال وقوع است، بیش از حد تبلیغات شده است. احتمالاً دره ناامیدی و غیره وجود خواهد داشت. و در نهایت، این امر تحول آفرین خواهد بود، اما هر چه باشد، 5 تا 10 سال طول می کشد تا به آنجا برسیم.

و من فقط در صورتی روی آن سرمایه گذاری خواهم کرد که در یک برنامه کاربردی عمودی که داده های متمایز دارد و کاری انجام می دهد، با ارزیابی های معقول وارد شوید، می دانید، اگر از OpenAI به عنوان پشتیبان خود استفاده می کنید، و به شما یک منبع باز می دهید. ، تمام داده های شما، هیچ خندقی ندارید. یک نفر می رود و شما را می کشد، احتمالا OpenAI.

بنابراین، من اصلاً این کار را انجام نمی دهم. از نظر مالکیت، چه سهام، و غیره، به نظر می رسد راه های مختلف برای تامین مالی این چیزها و ساختارهای سقفی که شما می توانید از آنها استفاده کنید، می توانید منبع باز کنید. شما نیازی به منبع باز ندارید. منظورم این است که مدل های کسب و کار متفاوتی وجود دارد، درست است؟ مثلاً به این فکر کنید که با لینوکس چه اتفاقی افتاد و سپس شرکت ها بر روی لینوکس ساخته شدند. بنابراین، این یک انتخاب از نظر نحوه ایجاد جامعه و جذب توسعه دهندگان است. اما شما می توانید مدل کسب و کار را در بالا بسازید.

همچنین، اگر به اندازه کافی ثروتمند هستید و لزوماً برایتان مهم نیست، مثل این هستید که من این کار را برای پول انجام نمی دهم. من این کار را برای بهتر کردن دنیا انجام می دهم. و من فکر می کنم که سیستم سیاسی از نظر ساختاری قادر به پرداختن به چالش های زمان ما نیست که معمولاً فراتر از مرزها هستند، تغییرات آب و هوایی، برابری فرصت ها، و غیره. به همین دلیل است که من از قدرت کاهش تورم فناوری و توانایی آن برای بهبود تجربیات کاربر برای رفع این مشکلات استفاده می کنم.

دلیل اینکه من آن را به صورت سودآور انجام می دهم این است که مقیاس پذیر و پایدار است و شما در واقع یک معیار دارید و مطمئن می شوید که کار درست را انجام می دهید. اما می دانید، من نیازی به کار ندارم. من می توانستم 20 سال پیش بازنشسته شوم.

اریک روزن: خوب، این یک پاسخ عالی است. شما در مورد کیفیت جریان معامله صحبت کردید. امروز خیلی بهتر است، و شما گفتید که معاملات خوب در سال 2008، 9، 10 انجام شده است، و این موارد در این بخش 22، 23، 24 خواهد بود. آیا می‌توانید چند مورد از معاملاتی را که در یکی دو سال گذشته انجام داده‌اید و بیشترین هیجان را در مورد آنها انجام داده‌اید و فکر می‌کنید بیشترین مسیر صعودی را داشته‌اند، به من بگویید؟

فابریس گریندا: بله. من با پایان نامه شروع می کنم.

بنابراین، اگر اینطور نیستیم، اگر مانند بقیه در چند سال گذشته روی هوش مصنوعی سرمایه گذاری نکرده ایم، زمان سرمایه گذاری روی هوش مصنوعی پنج سال پیش بوده است. کاری که ما در عوض انجام می‌دهیم، فکر کردن، دیجیتالی کردن دنیای تجارت است. بنابراین، اگر به این تجربه‌های کاربری دیوانه‌کننده، شگفت‌انگیز و زیبا که در دنیای مصرف‌کننده، آمازون، DoorDash، Uber، Airbnb و دنیای تجارت دارید فکر می‌کنید، هیچ‌کدام از آن‌ها را ندارید، درست است؟

اگر می خواهید پتروشیمی بخرید، هیچ سایتی وجود ندارد که بتوانید ببینید چه چیزهایی موجود است، ظرفیت تولید چقدر است، قیمت آن چقدر است و سپس پرداخت را پیگیری کنید، هزینه آن را پرداخت کنید، بیمه بگیرید، تحویل را پیگیری کنید و غیره. و بنابراین، ما بوده ایم، ما پنج پایان نامه در بازارهای B2B داریم. یکی نوشته بزرگ است که کشف ورودی‌ها، پتروشیمی‌ها، فولاد، شن و غیره را به صورت آنلاین با شفافیت کامل ارائه می‌کند.

و به هر حال، وقتی توضیح دادم مانند قرار دادن کاتالوگ، قرار دادن قیمت، دریافت اتصال ظرفیت تولید، ادغام ERP، پرداخت‌ها، منظورم این است که اینها می‌توانند شرکت‌های مختلفی باشند. و بنابراین، ما در Knowde، که یک بازار پتروشیمی است، سرمایه گذار هستیم. Schüttflix، که یک بازار اروپایی برای سنگریزه است، یا Metaloop، که بازاری برای سرقت در اروپا نیز هست.

شماره دو، فعال سازی B2B، درست است؟ تصور کنید صاحب یک کسب و کار کوچک هستید. شما یک لوئیجی هستید و دارید پیتزا فروشی خود را می سازید. شما هرگز وارد این موارد نشدید زیرا می خواهید یک وب سایت ایجاد کنید و به نظرات در Yelp پاسخ دهید و با حسابداری سر و کار داشته باشید و با اوبر مذاکره کنید و تلفن را بردارید و یک منبع تحویل ایجاد کنید.

شما دوست دارید پیتزا بپزید، دوست دارید با مشتریان خود صحبت کنید و اکنون باید همه این کارها را انجام دهید تا بتوانید با دومینو رقابت کنید. و بنابراین، پایان نامه ما هم کمک به SMB ها برای رقابت با زنجیره های بزرگ است و هم کمک به آنها در انجام کارهایی که دوست دارند و انجام هر کار دیگری برای آنها. بنابراین، ما سرمایه‌گذاران شرکتی به نام Slice هستیم، که اساساً به پیتزافروشی‌ها کمک می‌کند تا تمام کارهایی را که دوست ندارند انجام دهند، تلفن را بردارند، وب‌سایت ایجاد کنند، به آنها یک POS ارائه دهند، و غیره.

ما همین کار را در رده کافه ها با شرکتی به نام اودکو انجام می دهیم. که به صاحبان کافی شاپ کمک می کند، آنها فقط می خواهند باریستا باشند. آنها نمی خواهند مانند مدیریت موجودی با آنها برخورد کنند. و بنابراین، آنچه در مورد Odeko شگفت‌انگیز است این است که آنها قدرت خرید صدها میلیون دلاری دارند، بنابراین قیمت قهوه بهتری دارند.

آنها کلید کافی شاپ را دارند. بنابراین، آنها شب می روند، موجودی شما را دوباره پر می کنند، شما را اذیت نمی کنند و قیمت بهتری به شما می دهند. بنابراین NPS بسیار بالا است. همین کار را برای Fresha برای آرایشگاه ها انجام می دهیم. ما همین کار را با Jobox برای قفل ساز انجام می دهیم. منظورم این است، و لیست ادامه می‌دهد تا این کار را انجام دهد، زیرا bodega به آنها کمک می‌کند منبع، و غیره.

شماره سه. همانطور که می دانید، بسیاری از شرکت ها به صورت هوشمندانه زنجیره تامین را به خارج از چین منتقل می کنند. بنابراین شیپورینگ فرانسوی یک روند بزرگ است. و بنابراین، ما به شرکت‌هایی کمک می‌کنیم یا در حال سرمایه‌گذاری در شرکت‌هایی هستیم که زنجیره‌های تامین را از چین به هند منتقل می‌کنند تا سپس به غرب صادر کنند. و مجدداً، در فعال سازی SMB نیز قرار می گیرد، زیرا اینها عمدتاً صاحبان کارخانه های مادر و پاپ در هند هستند که کاری که آنها می خواهند انجام دهند تولید است. آنها می خواهند به RFQ پاسخ دهند و با پرداخت ها و ردیابی، کشف مشتریان و ایجاد نمونه های اولیه و غیره سر و کار داشته باشند. بنابراین، این بازارها این کار را برای آنها انجام می دهند. و بنابراین، ما در یک ZYOD، یک بازار پوشاک سرمایه گذار هستیم. دوکان، بازار فرش و کتانی و Xim Kart که بازار سرامیک است.

و شما به این دسته فکر می کنید، ما روی آن سرمایه گذاری می کنیم. شماره چهار، ما برای حمایت از این امر در بازارهای کار سرمایه گذار هستیم. بنابراین، Trusted Health، بازار پرستاران که صدها میلیون رزرو و پرستار مسافری یا Rig Up انجام می‌دهد، اکنون Workrise نامیده می‌شود که به کارگران خدمات نفتی کمک می‌کند تا بر روی سکوهای نفتی کار کنند، یا Jobandtalent که به کارگران یقه آبی در Uber، آمازون کمک می‌کند. در اروپا. منظورم این است که لیست ادامه دارد. و در نهایت، ما سرمایه گذاران شرکت هایی هستیم که از همه ما حمایت می کنند. بنابراین، برای انجام این کار، به حمل‌ونقل جهانی نیاز دارید، شرکت‌هایی مانند Flexport که یک شرکت حمل‌ونقل آنلاین بین‌المللی شگفت‌انگیز است یا ShipBob، که به خرده‌فروشان آفلاین کمک می‌کند تا با انجام برداشت و بسته‌بندی، حمل و نقل و شاید حتی تحویل همان روز با آمازون رقابت کنند.

و لیست ادامه دارد. من به شما شرکت های زیادی می دهم. بسیاری از این شرکت‌ها در حال حاضر شرکت‌های میلیارد دلاری هستند، حتی اگر کسی نام آنها را نشنیده باشد، و آنها کاملاً آن را در هم می‌کوبند. و من هیجان زده هستم که ببینم وقتی نفوذ دیجیتال در B2B از 1 درصد که امروز است به 20 درصد می رسد، اینها 10، 20 شرکت به اضافه میلیارد دلار خواهند شد.

بنابراین، بسیار بسیار هیجان انگیز است. خیلی آرومه. خسته کننده است، اما شگفت انگیز است.

اریک روزن: بنابراین، شما فکر می‌کنید که یک B2B این است که جن به آنجا می‌رود؟

فابریس گریندا: کاملاً.

اریک روزن: باشه. بنابراین، شاید تقریباً 10 سال پیش مقاله ای در نیویورک تایمز وجود داشت که در مورد اینکه شما تمام دارایی های خود را رها کرده اید صحبت می کرد و به 50 مورد رسید. و من می خواهم بگویم، اگر درست یادم باشد.

فکر می کنم یک جفت جوراب در آن مقاله دو مورد بود.

فابریس گریندا: نه، یک جفت جوراب یک مورد بود.

اریک روزن: چه، یک جفت جوراب یک مورد بود؟

فابریس گریندا: بله، بله.

اریک روزن: باشه. چگونه به آنجا رسیدید؟ چقدر طول کشید؟ دوست دارم یک روز دوام بیاورم. پس چگونه این اتفاق افتاد؟

فابریس گریندا: نه، چهار سال طول کشید.

اریک روزن: اوه خدای من.

فابریس گریندا: بنابراین هر چیزی که در اختیار من است در ادامه من جا می‌افتد، چون البته نمی‌خواهم، نمی‌خواستم چیزی را بررسی کنم.

کیف تنیس من، چون البته هنوز باید تنیس و پادل بازی کنم و کوله پشتی که کامپیوتر و کیندلم را دارم.

منطق آن دوگانه بود. یکی این که هرچه بزرگتر می شویم، متوجه شدم که کیفیت دوستی های من در چارچوب است. به این معنا که وقتی بچه هستید و در دانشگاه هستید، دنیا را از نو می سازید، دوستانتان را 24 ساعته می بینید، در مورد آینده و به طور ناگهانی آدم ها خیال پردازی می کنید. با کار، با همسر، با بچه ها، با شوهر مشغول شوید و به جای اینکه آنها را هر هفته ببینید، هر 6 هفته یک بار شروع به دیدن آنها می کنید و وقتی آنها را ملاقات می کنید، دیگر نیست، بیایید دنیا را دوباره بسازیم!

این یک به روز رسانی بیوگرافی در شش هفته گذشته است، از آخرین باری که شما را دیدم، این همان چیزی است که در محل کار اتفاق افتاده است، بچه های من، و غیره. و اشکالی ندارد، اما این دلیل نمی شود که از ابتدا با هم دوست شویم. و بنابراین، تصمیم گرفتم، می دانید چیست؟ من تازه شرکتم را فروختم آن در سال 2013 بود. من OLX را فروختم و اکنون انعطاف پذیری و آزادی سرمایه گذاری در آن دوستی ها را دارم.

من می خواهم دو چیز به A. به اصول اول برگردد. اگر آپارتمان دارید، به آنجا بروید. اگر در شهری زندگی می کنید، به آنجا می روید. اگر چیزی نداشته باشم، هر روز می توانم از خودم بپرسم، کجا می خواهم باشم؟ من می خواهم چه کار کنم؟ چه کسی را می خواهم ببینم؟

و بعد با نداشتن هیچ تعهدی، با توجه به اینکه در 20 سال گذشته 100 ساعت در هفته، 7 روز در هفته کار کرده ام، می توانم سعی کنم بروم و روابط درستی با دوستان و خانواده ام برقرار کنم.

و بنابراین، من چند روش را امتحان کردم. من برای کاناپه های دوستانم ابتدا به کاناپه سرفینگ رفتم. که در واقع یک استراتژی برنده نبود، زیرا در نهایت وارد کردن خودم در زندگی آنها، زمانی که خودشان هنوز مشغول بچه ها و کار بودند، و غیره، کارساز نبود. بنابراین، من مقدار زیادی از آن مدل را تکرار کردم. بنابراین، در عرض شش ماه، من تصمیم گرفتم، خوب، که کار نمی کند.

من در Airbnb زندگی می کردم. بنابراین در واقع، من در Airbnb در نیویورک زندگی می کردم که شگفت انگیز بود. اینها بودند، این همه میلیاردر که مثل این 20-50 میلیون آپارتمان خالی داشتند. و بنابراین، من می توانستم در هر محله ای برای یک ماه باشم. و این مکان های زیبا و میزبان رویدادهای شگفت انگیز، و غیره.

و به این ترتیب Airbnb زنده و زیبا در سراسر جهان توزیع شد. من کاملاً دوست داشتم و راهی برای احیای دوباره دوستانم پیدا کردم، نه با زندگی در کاناپه‌هایشان، بلکه در واقع گرد هم آوردن آنها در مکان‌هایی که رفتن به آنجا در تعطیلات مدرسه برای آنها آسان بود، جایی که فعالیت‌هایی برای بچه‌هایشان وجود داشت.

و بنابراین، من این کار را در حوالی روز تولدم در ماه اوت و هر کریسمس و سال نو انجام دادم تا جایی که اکنون هر سال 50-60 نفر را به محل خود در ترک و برای کریسمس خانواده و خانواده بزرگم پرواز می کنم. بنابراین، نام خانوادگی من گریندا است، ما خودمان را Grindaverse می نامیم. و فوق العاده سرگرم کننده است و راه شگفت انگیزی برای برقراری ارتباط مجدد با دوستان و خانواده بوده است.

دلیل پایان یافتن زندگی سبک اسیدی من دو چیز است. ابتدا، نیویورک قوانین ضد Airbnb را تصویب کرد. و به این ترتیب، تمام این موجودی در سال 2015 ناپدید شد، تمام موجودی گران قیمت. و سپس شماره دو، من اخیراً شروع به بچه دار شدن کردم و اکنون یک پسر دو ساله دارم. من یک دختر دارم که در بهمن ماه به دنیا می آید و یک توله سگ پنج ماهه دارم.

و آن سه چیز نور اسیدی نیستند. بگذارید به شما بگویم که من می توانم 50 مورد داشته باشم، اما فکر می کنم پسرم شخصاً 5000 مورد دارد و دیگر با زندگی سبک اسیدی سازگار نیست.

اریک روزن: خب، این یک داستان عالی است. نمی‌دانستم، می‌دانی، چرا این کار را کردی و شنیدن آن فوق‌العاده است. به همین ترتیب، من زود بازنشسته شدم، پدرم در پنج سالگی فوت کرد و من چیزی از پدرم به خاطر ندارم و می‌خواستم به بچه‌هایم چیزی بدهم که هرگز نداشته‌ام، که من و پدر حاضر بودم. هفت یا هشت سال گذشته با آنها بوده ام، می دانید، تمام وقت، که عالی بوده است.

الان من در مرحله دیگری هستم، آنها 17 و 16 ساله هستند. بابا مثل چند سال پیش باحال نیست، بنابراین باید بروم کار دیگری برای انجام دادن پیدا کنم.

بنابراین، می دانید، شما زندگی جالبی با سرگرمی های زیادی به غیر از تنیس دارید، که آنها را برجسته کرده اید. وقتی روی کاناپه‌های دوستتان کاناپه‌سواری نمی‌کنید، چند کار را دوست دارید انجام دهید؟

من بادبادک سواری می کنم، هلی اسکی می کنم، پادل بازی می کنم، که مشتقات تنیس است که در کشورهای اسپانیایی اسپانیایی بزرگ است. و من سفرهای ماجراجویی انجام می دهم. به عنوان مثال، اوایل امسال، من به سمت قطب جنوب رفتم، می‌دانید که با کشیدن سیل صد پوندی و دمای منفی 50، 2 هفته کاملاً قطع شده است.

فابریس گریندا: و، و من کارهایی از این قبیل انجام داده‌ام، جایی که از کاستاریکا با پای پیاده عبور کرده‌ام، و از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام دوچرخه‌سواری کرده‌ام فقط با چادر و کیسه خوابم.

اریک روزن: باشه. از دست دادی من هیچ کدام از این دو را انجام نمی دهم. این اتفاق نمی افتد.

فابریس گریندا: من خیلی از این کارها را انجام می دهم. و بعد، و سرگرمی های غیر ورزشی، سالی 50 تا صد کتاب می خوانم. من در مورد هر چیزی که به ذهنم می‌رسد، از گرایش‌های کلان گرفته تا فناوری، بررسی کتاب‌ها و هر چیز دیگری، وبلاگ می‌نویسم. من عاشق نوشتن هستم. و بله، اساساً همین است. سپس من سعی می کنم یک پدر باحال باشم، زیرا برای یک بچه دو ساله، شما هنوز خیلی باحال هستید.

اریک روزن: بله. خوب از آن لذت ببرید تا زمانی که طول بکشد، فابریس! چون اجازه دهید فقط به شما بگویم که خنکی برای همیشه دوام نمی آورد. 17 است. شما اینطور نیستید که قرار نیست آنقدر باحال باشید. بنابراین، عالی بوده است. اجازه دهید آن را با بخش مورد علاقه شما از عضویت در 3i به پایان برسانیم.

فابریس گریندا: جامعه، من با افراد شگفت انگیزی ملاقات کرده ام. مثل اینکه در مسابقات پوکری بازی می کنیم که من میزبان آنها هستم یا در آن شرکت می کنم. در واقع، ما سرمایه گذاران زیادی در صندوق من از 3i داریم و فرصت های شگفت انگیزی را می بینیم. بنابراین، آن را سرگرم کننده است. من مارک و آنچه او ساخته است را دوست دارم. من او را برای همیشه دوست داشتم و می شناسم. و من بسیار خوشحالم که بخشی از 3i هستم.

اریک روزن: خب، ما خیلی خوشحالیم که شما را داریم. این گفتگو بسیار روشنگر بوده است.

من می دانم همه کسانی که فرصت تماشای دارند، چیزهای زیادی از آنها یاد خواهیم گرفت. بنابراین، از اینکه با ما وقت گذاشتید، متشکریم. و من مشتاقانه منتظر دیدار دوباره شما هستم.

فابریس گریندا: از اینکه من را دارید متشکرم.

اریک روزن: متشکرم.

>