من با Antal Runnebom از LionTree نشستم. من دیدگاه خود را به فرصتهای پیرامون بازارهای عمودی خاص ارائه کردم. فرآیندی که توسط FJ Labs صدها استارت آپی را که ما در آنها سرمایه گذاری کرده ایم انتخاب می کند. چرا روباتهای انساننما و سرمایهگذاران مبتنی بر هوش مصنوعی سریعتر از آن چیزی که هر یک از ما تصور میکنیم وارد میشوند. و چشماندازی برای اینکه چگونه فراوانی انرژی در آینده ما را قادر میسازد «انرژی را هدر دهیم» و چیز جالب بعدی را اختراع کنیم.
اگر ترجیح می دهید، می توانید قسمت را در پخش کننده پادکست جاسازی شده گوش دهید.
علاوه بر ویدیوی یوتیوب بالا و پخش کننده پادکست جاسازی شده، می توانید به پادکست در iTunes و Spotify نیز گوش دهید.
رونوشت
آنتال
به KindredCast خوش آمدید. من Antal Runneboom هستم. به مناسبت دویستمین پادکست خود، به دنیای سرمایه گذاری در مراحل اولیه، با تمرکز بر بازارها، نرم افزارها و سایر فناوری های آینده نگر می پردازیم. ما امروز خوشحالیم که با فابریس گریندا، شریک موسس FJ Labs، یک صندوق مخاطرهآمیز آگنوستیک که دفتر مرکزی آن در شهر نیویورک است، صحبت میکنیم.
فابریس یک کارآفرین سریالی و ابر فرشته است. در سال 2006، او OLX، یک مختل کننده بازار طبقه بندی دیجیتال جهانی را تأسیس کرد که متعاقباً به Naspers فروخته شد و تا سال 2014 در آنجا ماند.
آنتال
از آن زمان، او مأموریتی برای متحول کردن بازار و اکوسیستم فناوری از طریق آزمایشگاههای FJ، که در آن سرمایهگذاری در بیش از 1100 استارتآپ در سطح جهان را رهبری کرده است، بوده است. برخی از سرمایه گذاری های Fabrice شامل Alibaba، Airbnb، FanDuel، Palantir، Beepi، Vinted، Quince، و Figure AI و غیره می باشد.
آنتال
امروز میخواهیم سفر کارآفرینی فابریس، فلسفه سرمایهگذاری او در آزمایشگاههای FJ و افکارش در مورد آینده بازارها، استارتآپهای هوش مصنوعی و B2B را با بینشهایی درباره شرکتهای سبد سهام کلیدیاش بررسی کنیم. فابریس، خوشحالم که امروز در KindredCast حضور دارید.
آنتال
بیایید با پیشینه شما شروع کنیم. اولین بار چه چیزی شما را به ایالات متحده و بخش فناوری آورد؟
پارچه
بنابراین من در نیس در جنوب فرانسه بزرگ شدم. و در سال 1984، در سن 10 سالگی، اولین کامپیوترم را گرفتم. و این عشق در اولین کلیک بود. و از آن لحظه به بعد، می دانستم که من و کامپیوترها قرار است برای همیشه با هم باشیم. و مسئله این است که برای من واضح نبود که در آن زمان باید به ایالات متحده بروم، اما به وضوح در فرانسه در دهه 1980 عاشق کامپیوتر، من N از 1 بودم. من یک فرازمینی بودم. Minitel وجود داشت، چند چیز در فناوری وجود داشت، اما واقعاً پیشرفت فناوری نبود. و من از چند نمره رد شدم. سر کلاسم بودم من در تمام المپیادها برنده بودم. و من کامپیوترهایم را می ساختم، برنامه نویسی می کردم، BBS می ساختم، و شروع می کردم به این فکر کنم که برای دانشگاه چه کار کنم.
و من رفتم و در بهترین مدرسه فرانسوی که لنار بود مصاحبه کردم. و من رفتم تا با استاد اصلی آنجا صحبت کنم. و او می گفت: “پس وقتی فارغ التحصیل شدی می خواهی چه کار کنی؟” من می گویم “خب، من می خواهم راه الگوهای خود بیل گیتس و استیو جابز را دنبال کنم.” و او می گوید: “چی؟ شما به آرمان های انقلاب سوسیالیستی فرانسه خیانت می کنید؟” و من فکر کردم که او شوخی می کند و من از خنده منفجر شدم. و البته او نبود. و من می گویم، “خوب، شاید من به ایالات متحده تعلق دارم، رویای آمریکایی اینجا آمده ام.” و بنابراین برای کالج ها درخواست داد. منظورم این است که آن روز سخت بود، زیرا هیچ چیز آنلاین نبود. مجبور شدم بروم آنها را ببینم، برنامه ها را انتخاب کنم. من حتی نمی دانستم که شما می توانید برای SAT مطالعه کنید. اما به پرینستون رفت و بقیه تاریخ است.
آنتال
حیرت آور. و بنابراین، یک چیزی که در مورد شما جالب است این است که قبل از OLX، که احتمالاً شناخته شده ترین تجارتی است که شما تأسیس کردید، قبلاً دو شرکت را راه اندازی کرده بودید و آنها را فروخته بودید. کمی در مورد شکل گیری و پایه های سفر کارآفرینی خود که در نهایت منجر به تاسیس OLX و سپس فروش مجدد آن به Naspers شد، به ما بگویید.
پارچه
بنابراین به پرینستون رفتم و کلاسم را تمام کردم. بیشتر اقتصاد خواندم زیرا برای من نحوه کار دنیا را توضیح می داد. پس از فارغ التحصیلی، گفتم: “خوب، من می خواهم یک بنیانگذار فناوری شوم و یک حباب در راه است، اما من یک جوان 21 ساله خجالتی، درونگرا هستم، بیا به مک کینزی برویم.” مدرسه بازرگانی است جز اینکه به شما پول می دهند. و از آنجا، من می خواهم مهارت های ارتباط شفاهی و نوشتاری، مهارت های سخنرانی در جمع را بیاموزم، و این از من تاجر بهتری برای زمانی که می خواهم شرکتم را بسازم، بسازم. دو سال بعد، احساس کردم آنچه را که باید یاد بگیرم، یاد گرفتهام. من 23 ساله بودم، سال 98 بود. من می گویم، “باشه، بیایید بریم شرکت های فناوری بسازیم.” اکنون مسئله این است که محدودیت های آن زمان بسیار متفاوت بود. اگر می خواهید در سال 98 یک شرکت فناوری بسازید، باید مرکز داده خود را بسازید. برای روشن کردن چراغ ها به میلیون ها دلار نیاز دارید. و به عنوان یک جوان 23 ساله پیچیدگی هایی ایجاد کرد.
و بنابراین، همانطور که فکر کردم، چه چیزی می خواهم بسازم؟ خب، من در شکل گیری یک اقتصاددان بودم. من طراحی بازار خواندم. من عاشق مدل eBay شده بودم. احساس کردم سبک اسیدی است، برنده ترین و بسیار مقیاس پذیر است. و من می گویم، “ببین، این پیچیدگی خاص خود را در تطبیق عرضه و تقاضا و رفع مشکل مرغ و تخم مرغ دارد. اما این مشکلی است که من کاملاً برای حل آن مناسب هستم.” بنابراین تصمیم گرفتم این ایده را بپذیرم، آن را به اروپا بیاورم و به آمریکای لاتین نیز بیاورم. و این آغاز کار بود.
آنتال
به عنوان یک شرکت، ما زمان زیادی را در طبقه بندی های دیجیتال و بازارها می گذرانیم و این دسته بندی ها به طرز فوق العاده ای تکامل یافته اند. شما ظهور بازارهای دارای نرم افزار را داشته اید، ما به دنیای مدل های بازار عامل محور هوش مصنوعی می رویم. اما در آن زمان در سال 2005، 2006، زمانی که برای اولین بار شروع به بررسی بازار برای انجام کارهای بعدی کردید، اساساً تعداد زیادی شرکت روزنامه داشتید که در حال ساخت پورتال های دیجیتال بودند و سعی می کردند آگهی های طبقه بندی شده را به صورت آنلاین بفروشند. و سپس شما ظهور کریگ لیست را در اینجا در ایالات متحده داشتید، اما در آن زمان یک میدان کاملاً باز بود. و بنابراین، ما را به آن لحظه اصلی بازگردانید و چه چیزی باعث شد، در آن لحظه فرصت را چگونه دیدید؟
پارچه
اجازه دهید به آنچه در دو شرکت قبلی رخ داد برگردم زیرا این همان چیزی بود که منجر به OLX شد. بنابراین اولین شرکتی که در eBay اروپا قرار دارد، فروش من از صفر به 10 میلیون در ماه رسید و در چهار یا پنج کشور پیشرو بود. در نهایت متأسفانه پاها را از آرواره های پیروزی بگیر. به عنوان شرکتی که ما را خرید، سهام آنها 99.98٪ QXL Ricardo سقوط کرد. و با اینکه از صفر به قهرمان رفته بود، اما دوباره به صفر برگشت. بنابراین، در سال 2001 من اینطور گفتم: “من می خواهم یک بنیانگذار فناوری باشم.” و دومین شرکتی که ساختم شرکتی نبود که محصولاتش را دوست داشته باشم. مثل این بود، “خوب، من باید شرکتی بسازم که خیلی سریع سودآور باشد زیرا سرمایه ای در دسترس نیست. و به همین دلیل یک شرکت آهنگ زنگ ساختم. بنابراین Zingy در عرض چهار سال از صفر به 200 میلیون درآمد رسید. این یک موفقیت بزرگ بود، فوق العاده سودآور بود، اما من تمایل خاصی به آن نداشتم.”
و به این ترتیب، من شرکت را در سال 2004 فروختم، ما در سال 2004 50 میلیون درآمد به مبلغ 80 میلیون نقدی داشتیم. من از دفعه قبل درس خود را آموخته بودم، پول نقد بهتر از سهام. در واقع بانکداران استخدام شده، که یک فرآیند را اجرا کردند، قیمت را دو برابر کردند، شگفت انگیز بود. اما میدانستم که میخواهم به عشق واقعیام به ساختن بازار بازگردم. و کریگزلیست به سن بلوغ رسید. بنابراین در سال 2005، از آنجایی که میدانستم قرار است زینگی را ترک کنم، به سراغ کریگ و جیم باکمستر که مدیرعامل بود، رفتم و میگویم: «هی-
آنتال
هر دو هنوز آنجا هستند.
پارچه
و امروز هم آنجا هستند. در واقع، سایت آنقدرها تغییر نکرده است. بنابراین به سراغ آنها رفتم و گفتم: “ببینید، کاری که شما انجام می دهید ارائه خدمات عمومی شگفت انگیزی به بشریت با داشتن این سایت رایگان است که به خریداران و فروشندگان و محصولاتی که در حال یافتن شغل هستند اجازه می دهد تا همسان شوند. شگفت انگیز است، اما صادقانه بگویم، می تواند بسیار بهتر باشد. شما در واقع می توانید تمام محتوا را زیر نظر داشته باشید و مطمئن شوید که هیچ چیز کلاهبرداری، هرزنامه، هرزنامه وجود ندارد. مطمئن شوید که ما بالاترین کیفیت ممکن را ایجاد می کنیم و من متوجه شدم که شما ممکن است آن را به صورت رایگان انجام دهم. گفتند نه. بعد گفتم باشه ازت میخرم. و من پیشنهاد دادم، و این پیش از آن است که به خوبی درآمدزایی شده است. گفتم صدها میلیون، فکر می کنم شاید حتی میلیاردها دلار. و کار با یک شرکت سهام خصوصی دیگر، آنها نیز پاسخ منفی داده اند.
بنابراین، من می گویم، “می دانید چیست؟ خوب است. بهترین رقیبان برای داشتن افرادی هستند که نمی خواهند رقابت کنند و واقعاً برایشان مهم نیست.” و آنها می گفتند: “ببین، اگر کاری عالی انجام می دهی، فوق العاده است.” بنابراین تصمیم گرفتم به دنبال Craigslist بروم و یک سایت طبقه بندی شده بهتر برای پذیرایی از زنان بسازم، که در نهایت تصمیم گیرنده اصلی در همه خریدهای خانگی هستند و با تعدیل همه محتوا، امن ترین فضای ممکن را ایجاد کرد. و به این ترتیب تمام VCهایی که می خواستند پس از سودآوری ما در آخرین شرکت به من کمک مالی کنند جمع آوری کرد. و من آنها را رد کردم زیرا البته ما سودآور بودیم و آنها در همان ابتدا حاضر به تامین مالی من نبودند. پس از آن در حال سقوط بر روی خود را به من بودجه. بنابراین من یک چک اصلی 10 میلیون دلاری دریافت کردم که در سال 2006 در یک پاورپوینت از General Catalyst، Bessemer، Founders Fund فوقالعاده بود. و من اینطور گفتم: “باشه، بیا برویم و این را بسازیم.”
بنابراین، OLX را بسازید. در صد کشور راه اندازی شد. وقتی یک بازار میسازید، میخواهید با مراجعه به فروشندگان شروع کنید، زیرا فروشندگان انگیزه مالی برای حضور در آنجا دارند. بنابراین من به همه آن افراد گفتم: “ببینید، ما هنوز نقدینگی نداریم، اما آزادیم. چرا نه؟ و ببینید چه اتفاقی میافتد.” و بنابراین من به دلالان خودرو، دلالان املاک، به ویژه در کشورهای بدون MLS، به سراغ افرادی رفتم که موجودی را در جای دیگری فهرست می کردند. و سپس سئو و خرید SEM دم بلند انجام می دهم. بنابراین ما 50 هزار دلار در صد کشور هزینه کردیم که 5 میلیون دلار است. و اتفاقاً واقعاً، واقعاً، واقعاً در چهار مورد کار کرد. بنابراین واقعاً، واقعاً در هند، در برزیل، که البته ارزش اقتصادی عظیمی ایجاد میکند، و واقعاً در پرتغال و پاکستان که اساساً یک شبه به رهبران مسلط تبدیل شدیم، کار کرد.
به دلیل پویایی در این بازارها که می خواهید بیش از حد محلی باشید، می خواهید نقدینگی ایجاد کنید، تصمیم گرفتیم، می دانید چیست؟ واقعاً در ایالات متحده کار نمی کند زیرا برای به دست آوردن مشتری بسیار گران است. Craigslist در حال حاضر نقدینگی دارد. این واقعاً در بیشتر اروپای غربی کار نمی کرد زیرا Schibsted و Adevinta قبلاً آنجا بودند. حتی اگر محصول و تله موش بهتری باشید، نقدینگی بر هر چیز دیگری برتری دارد. بنابراین ما میگوییم: “میدانی چیست؟ ما در مورد جایی که کار میکند دو برابر میکنیم.” پس از پرتاب اسپاگتی روی دیوار، گفت: “بیایید هند، برزیل، پرتغال، پاکستان را انجام دهیم.” بیش از حد در آنجا متمرکز شده است. تبدیل به بازیکنان مسلط در آنجا شد، بسیار بزرگ و سودآور شد. و سپس تصمیم گرفتیم از این سرمایه برای گسترش به 30 کشور دیگر استفاده کنیم.
بنابراین حتی قبل از قرارداد Naspers، ما بیش از صد میلیون بازدیدکننده منحصربهفرد داشتیم که در بیشتر بازارهای نوظهور غالب بودند. و راستش من خیلی خوشحال بودم و همه چیز آماده بود. و من فکر کردم، “بسیار خوب، 10 سال آینده از نظر انجام معاملات CDC کاملاً مشخص است، و ما بر خودروها و املاک و مستغلات تسلط داریم، سپس شاید مشاغل، و ما وارد معامله می شویم. و صد میلیارد شرکت وجود دارد که در آنجا ساخته می شود.”
آنتال
بله، اما خیلی زود قضیه متفاوت شد و شما شرکت را به Naspers فروختید.
پارچه
بنابراین OLX شرکتی است که من می خواستم در تمام عمرم بسازم و اداره کنم. ما در کشورهایی که در آن بودیم بخشی از بافت جامعه بودیم. اکنون، ماهانه 300 میلیون بازدیدکننده منحصر به فرد داریم، مانند 50 میلیون نفر که از طریق سایت امرار معاش می کنند. این به شدت در زندگی مردم تأثیرگذار است، به ویژه در کشورهایی که سیستم های پرداخت و تراست ها و سیستم های حمل و نقل به خوبی کار نمی کنند. چیزی که برای ناراحتی بزرگ من اتفاق می افتد این است که شیبستد، که رقیب تجاری اروپایی است، سرمایه گذاری مشترکی با Telenor انجام داد و آنها با صدها میلیون هزینه تلویزیونی در کشورهای اصلی من، به ویژه برزیل و پرتغال، به من حمله کردند. به طور خاص در برزیل، آنها در سال اول 60 میلیون، سال دوم 80 میلیون، سال 160 میلیون هزینه کردند. بنابراین صدها میلیون دلار.
و ما در این مرحله 28.5 میلیون جمع آوری کرده بودیم. و در حالی که ما مسلط بودیم، نقدینگی داشتیم، کم کم آنها به عقب افتادند. و در مقطعی، هنوز برای ما 60-40 بود، حتی اگر آنها صدها میلیون خرج کرده بودند. و من در سال 2010 به VCهای آمریکایی خود رفتم، و می گویم، “ببین، من خبر بدی دارم. سال گذشته ما بسیار سودآور بودیم و عملکرد فوق العاده ای داشتیم، اما اکنون باید دست از کسب درآمد برداریم، صد میلیون در تلویزیون خرج کنیم و آن را در بازارهای مختلف انجام دهیم.” و اگر این مکالمه در سال 2015 اتفاق می افتاد، شاید با DSC یا Tiger Global یا دیگران، شاید می توانستیم آن را انجام دهیم.
آنتال
شما بودجه را دریافت می کردید.
پارچه
آره اما در سال 2010، وقتی به VCهای آمریکایی رفتم و به آنها گفتم، من به صدها میلیون پول نیاز دارم تا در تلویزیون پاکستان خرج کنم، خیلی خوب پیش نرفت. بنابراین افرادی که من موفق شدم متقاعد کنم که این منطقی است، ناسپس بودند. و Naspers علاقه مند به ورود به بازار طبقه بندی شده بود. و در واقع، آنها شریک کاملی بودند زیرا به همان اندازه که من پرخاشگر بودم، کوس به طور خاص پرخاشگرتر بود. می رفتم پیشش و می گفتم: «صد میلیون نیاز دارم». و او به من برمی گشت، او می گفت: “نه، نه، یعنی شما به 300 میلیون نیاز دارید. ما بزرگتر هستیم، ما قوی تر هستیم. ما سریعتر هستیم. ما در این جنگ پیروز خواهیم شد.” و بنابراین، آنها تقریباً یک میلیارد دلار به من دادند تا با شیبستد وارد جنگ شوم. به علاوه، و این حتی شامل خرید Avito of Dubizzle و غیره نمی شود. ما در نهایت در جنگ پیروز شدیم. 51-49 ادغام شدیم. و بله، همه چیز حل شد.
و این کسبوکارها، زمانی که شما بازیکن غالب هستید، سود فوقالعادهای دارند، منظورم این است که ما در مورد حاشیه سود 75 درصدی EBITDA صحبت میکردیم، و این حتی قبل از معامله و غیره است. بنابراین قرارداد با ناسپس سال 2010، آنها تمام پول را به من دادند. من آن را به مدت سه سال پس از قرارداد اجرا کردم. من را نخریده بودند. این فقط جمع آوری کمک مالی برای پیروزی در جنگ بود. و سپس در سال 2013، من می گویم، “بسیار خوب، ما برنده شدیم. همه چیز خیلی خوب است، اما کسل کننده است که بخشی از یک شرکت بزرگ سهامی عام باشد. من دیگر با محصول بازی نمی کنم. زندگی من ایجاد یک گزارش سالانه، سپس یک گزارش سه ماهه، سپس به روز رسانی بودجه سه ماهه و موارد دیگر است. بیایید به اصول اولیه برگردیم. بیایید به صفر برگردیم.” و به این ترتیب، در سال 2013، به نوعی در اوج عملکرد شرکت، آن را ترک کردم و از آن زمان تاکنون به عملکرد بسیار خوبی ادامه داده است.
آنتال
حیرت آور. و این مشاغل همچنان در بسیاری از بازارهای خود مسلط هستند. در اروپای شرقی بسیار قوی، در برزیل بسیار قوی، در سایر اقتصادها بسیار قوی است.
پارچه
آره در آسیای جنوب شرقی، بله. رهبر در امارات، رهبر در همه جا. تنها نقطه ضعف، سودآورترین جواهر تاج این شرکت، آویتو است که یک میلیارد درآمد دارد، 750 EBITDA، که اساسا توسط پوتین و دوستانش به سرقت رفته است. و این هزینه برای رشد تهاجمی و در هند و پاکستان و غیره بود. بنابراین، شرکتها سپس به سایر بازیکنان فروخته شدند که میتوانستند رشد مستمر را تامین کنند. آنها هنوز هم مسلط هستند و هنوز هم بسیار خوب کار می کنند، اما دیگر همه در چتر OLX نیستند، زیرا متأسفانه گاو نقدی از بین رفت.
آنتال
اجازه دهید قبل از اینکه به چند مورد از این موضوعات عمیق تر بپردازیم، به اختصار به مرحله بعدی سفر شما بپردازم. بنابراین پس از Naspers و OLX، شما روش کار خود را از آنجا تغییر دادید و واقعاً یک مشاور و سرمایهگذار پشت سر بسیاری، بسیاری، کارآفرینان موفق شدید. چه چیزی باعث شد که از سازنده بودن، به اصطلاح، فردی باشید که به سازنده کمک می کند و به آنها کمک می کند؟
پارچه
بنابراین، من استدلال می کنم که هیچ چیز تا این حد تغییر نکرده است. بنابراین در سال 98، زمانی که اولین شرکتم را ساختم، قبلاً یک مدیر عامل اینترنتی قابل مشاهده بودم. و در نتیجه، بنیانگذاران دیگر شروع به نزدیک شدن به من کردند و گفتند: “آیا می توانید در شرکت های ما سرمایه گذاری کنید؟” و به سختی فکر کردم، آیا باید به موازات سازنده بودن، سرمایه گذار هم باشم؟ زیرا منحرف کردن حواس از مأموریت اصلی من در تسلط بر جهان است. من در نهایت تصمیم گرفتم، ببینید، اگر بتوانم دروس آموخته شده را از طریق دیگران بیان کنم، این باعث می شود که بنیانگذار بهتری باشم. من این سایت های افقی چند دسته ای را اجرا می کنم. اگر من واقعاً بتوانم با همه این بنیانگذارانی که در حال اجرا هستند ملاقات کنم و انگشتانم را روی نبض بازار نگه دارم، بنیانگذار بهتری خواهم بود. بنابراین به شرطی که زیاد حواس پرتی نباشد. بنابراین اگر در یک جلسه یک ساعته باشد، من فقط بازار را انجام میدهم، تصمیم میگیرم سرمایهگذاری کنم یا نه، خوب است.
بنابراین تا سال 2013، من قبلاً روی تقریباً 200 استارتاپ سرمایه گذاری کرده بودم. و در واقع، در انظار عمومی، من بیشتر شناخته شده بودم، علیرغم این واقعیت که من یکی از بزرگترین وب سایت های جهان را اداره می کردم، زیرا در ایالات متحده یا اروپای غربی بزرگ نیست، وقتی به هر جایی می رفتم، مردم مرا به عنوان یک سرمایه گذار و یک ابر فرشته می شناختند، نه به عنوان یک بنیانگذار. بنابراین من قبلاً یک بنیانگذار-سرمایه گذار بودم. و مسیری که من برای ساختن آزمایشگاههای افجی انتخاب کردم، در واقع همین مسیر را ادامه دادهام، زیرا خود آزمایشگاههای افجی به نوعی یک استارتآپ است. من به یک صندوق نپیوستم، یک صندوق ایجاد کردم. و ایجاد صندوق هم همین است. شما باید سرمایه جذب کنید، یک تیم استخدام کنید، یک ساختار بسازید، در واقع یک بودجه، و یک مدل تجاری و یک استراتژی داشته باشید. و در آن صندوق، به سرمایه گذاری ادامه دادم و ساخت شرکت ها را ادامه دادم. بنابراین حتی در آنجا، من رئیس اجرایی، یکی از بنیانگذاران چندین شرکت بوده ام و دستانم را مشغول کرده ام. بنابراین من همیشه یک اپراتور-سرمایهگذار بودهام و تا به امروز به عنوان یک سرمایهگذار اپراتور ادامه میدهم.
آنتال
فوق العاده. قطعه ای که من می خواستم در حال حاضر فقط در مورد آن چت کنم، که با مشتریان ما بسیار موضوعی است، ظهور هوش مصنوعی در بازارها است. چگونه این پویایی بین مشتریان نهایی و پلتفرم در این دنیای عامل هوش مصنوعی که در حال ظهور است پیش میرود؟
پارچه
اجازه دهید ابتدا کمی از تکامل بازارها را به شما ارائه دهم و سپس در مورد اینکه چگونه هوش مصنوعی بر آن تأثیر می گذارد صحبت کنم.
آنتال
کامل.
پارچه
Marketplaces اساساً بهعنوان پلتفرمهای فهرست OLX، Craigslist شروع شد، جایی که آنچه را که به دنبال آن هستید فهرست میکنید یا آنچه را که میفروشید فهرست میکنید و شخصی با شما تماس میگیرد. به اینها بازارهای تعهد دوگانه می گویند. Upwork یکی از این موارد است مانند “اوه، من به دنبال استخدام یک برنامه نویس هستم.” 200 نفر درخواست می دهند. برای انتخاب باید کار را انجام دهید. مشابه OLX، اگر چیزی را برای فروش فهرست می کنید، مردم با شما تماس می گیرند. شما فقط به یک نفر می فروشید. یک مکالمه طولانی وجود دارد. و این یک مانع کم برای فهرست است، اما در واقع یک مانع بالا برای معاملات است. خیلی کار است. اتفاق بعدی که افتاد این بود که ما بازارهای معاملاتی داشتیم. بنابراین خریدار میتواند بگوید، “خوب، من میخواهم این کالا را بخرم. و این کار انجام شد. تکامل بعدی، مردم آن را بازارهای مدیریتشده نامیدند، اما اصطلاحات بهتر است، و موثرتر است، به خصوص وقتی صحبت از خدمات باشد، بازارها بازار انتخاب بازار هستند. به این معنی که بازار عرضهکننده را انتخاب میکند و معامله را انجام میدهد.
وقتی وارد اوبر می شوید، فقط می گویید، می خواهم از نقطه A به نقطه B بروم. شما راننده خود را انتخاب نمی کنید. اوبر انتخاب می کند. این انتخاب تامین کننده نیز نیست. اینطور نیست که کار را برای 20 راننده بفرستند و اولین کلیک آن را بگیرد، یک نفر را بفرستند و آن شخص چند دقیقه وقت دارد که آن را ببرد، اگر نبرد، یکی دیگر می گیرد. بنابراین این یک روند بزرگ است که در حال حاضر در برهم زدن Upworks عمودی به عمودی در حال رخ دادن است، جایی که اکنون اگر میخواهید هر چیزی بسازید، پمپ حرارتی خود را جایگزین کنید، یک شرکت به نام Tetra وجود دارد، به جای رفتن به AngelList یا شرکت دیگری که فقط عکسها را میگیرید، آنها در واقع قیمتگذاری را انجام میدهند، آنها پیمانکار را انتخاب میکنند، آنها قیمت را تعیین میکنند، شما تمام شدهاید. بنابراین واقعاً تجربه کاربر را بهبود می بخشد. بنابراین این یک روند بزرگ بوده است.
گرایش بزرگ دیگر این است که خدمات به منظور ایجاد دسته نو در بالای دسته ها اضافه شده است. بنابراین، ما سرمایه گذاران شرکتی به نام Alpaga هستیم که یک بازار B2B برای تجهیزات رستوران است. تجهیزات رستوران، اصولاً مردم منتظر میماندند تا به صفر برسد و آن را تغییر نمیدهند. اما حالا آلپاگا گفت: “خوب، ما این شبکه نصاب ها را ایجاد کرده ایم، شبکه ای از فرستنده ها برای ارسال تجهیزات، و این را به عنوان یک گذر از طریق آن ارائه می دهیم.” و در نتیجه، این دسته در GMV از صفر به میلیون ها رسیده است. و این در بسیاری از مقولهها اتفاق میافتد که هیچ بازاری وجود نداشت. بنابراین، اینها ترندهای بزرگ بوده اند.
حالا، روشی که هوش مصنوعی در این نقش بازی میکند، میتوانم بگویم دوگانه است. یکی، جریان فروشنده و جریان فروش. و سپس در مورد جریان خرید صحبت خواهم کرد. بنابراین، در جریان فروش، هر بازار بزرگی از هوش مصنوعی برای سادهسازی فرآیند ارسال استفاده میکند. بنابراین، روزهای قدیم رفتن به eBay را تصور کنید. شما 20 عکس می گیرید، می نویسید، دسته بندی را انتخاب می کنید، عنوان می نویسید، توضیحات می نویسید، قیمت را انتخاب می کنید و سپس صبورانه منتظر می مانید تا کسی بیاید و آن را بخرد یا بر روی آن پیشنهاد دهد. و این مقدار عادلانه کار است. و در واقع، فرآیند eBay بسیار پیچیدهتر از این است، زیرا آنها از شما میپرسند وزن آن چقدر است، کجا میخواهید آن را ارسال کنید، و غیره. و بسیاری از اینها را باید حدس بزنید.
مدل جدید، و در حال حاضر در حالت عمودی بهتر از افقی است. و اغلب متصدیان مزاحم که دادههایی دارند که میتوانند این کار را انجام دهند، اما در واقع شما چند عکس میگیرید و چون بازار همه دادهها را دارد، نام، مدل، دستهبندی، قیمت و غیره را به شما میگویند. بنابراین من یک سرمایه گذار در بازار کیف های دستی به نام Rebag هستم. البته Rebag همه داده ها را دارد. آنها کتاب کیف های دستی Kelley Blue هستند. آنها شرایط، مدل، و غیره را می دانند. بنابراین شما چند عکس بگیرید، آنها به شما می گویند، “باشه، این یک است،” من متخصص کیف دستی نیستم، اما هر چه باشد، “یک کلی، 10000 دلار می ارزد. این دسته است، این شرایط است.” بنابراین، فهرست را ایجاد می کند، قیمت را به شما می دهد و رونق می گیرد، می توانید در پنج دقیقه بفروشید. و بنابراین، جریان فروش در حال بهبود است. همانطور که پخش کننده TCG قبلاً یک کارت دارد، آنها می توانند از یک کارت معاملاتی عکس بگیرند، فوراً لیست را ایجاد می کند، قیمت را می داند و آن را لیست می کند. شرکتی به نام Col-X وجود دارد که همین کار را در کلکسیون ها انجام می دهد. بنابراین جریان های فروش به طور عمودی به عمودی بهبود می یابند.
در هر دسته ای کار نمی کند. اگر بخواهم آیفون یا کامپیوتر بفروشم، از روی عکس نمی توانید بفهمید که چقدر ظرفیت ذخیره سازی دارد و دقیقاً چه مدلی است و غیره. بنابراین روشی که مردم این کار را انجام می دهند این است که شما مورد را با صدا توصیف می کنید، سپس آن را به OpenAI Whisper می فرستید، آن ها آن را رونویسی می کنند، آن را برچسب گذاری می کنند و سپس فهرست را ایجاد می کنند. بنابراین یک شرکت به نام Herosoft این کار را انجام می دهد.
در سمت خرید، سه جریان خرید در بازارها وجود دارد و هوش مصنوعی تنها یکی از آنها را مختل می کند. و بنابراین، بیشتر سمت خرید بازارها مختل نخواهد شد زیرا نیازی به این کار نیست. بنابراین سه دسته، سه مکانیسم خرید یا بازار در سمت خرید در حال مرور هستند، بنابراین خرید به عنوان یک تجربه است. بنابراین افرادی که به Vinted می روند در واقع نمی دانند به دنبال چه هستند. آنها در واقع دوست دارند 20 صفحه از آیتم ها را مرور کنند زیرا این کار مانند خرید به عنوان سرگرمی است و ممکن است چیزی بخرند یا نخرند. و بنابراین شما هوش مصنوعی نمی خواهید، زیرا هوش مصنوعی چیزی را بهینه نمی کند. شما برای بهینه سازی تلاش نمی کنید. تجربه عبور از صدها مورد، نقطه واقعی تجربه است. بنابراین هوش مصنوعی چیزی را در آنجا تغییر نخواهد داد.
شماره دو، جستجو کنید. شما می دانید که به دنبال چه هستید. و جستوجو کنید، بله، میتوانید آن را بهبود ببخشید، اما در اکثر موارد اگر بدانید به دنبال چه هستید، به آمازون میروید، نام یا مدل را تایپ میکنید، پوف، متوجه میشوید. و باز هم، هوش مصنوعی آن را اساساً تغییر نخواهد داد. با این حال، دسته سوم، خرید را در نظر می گیرد، و اینجا جایی است که Zillow وارد می شود، اگر می خواهید یک ماشین بخرید، اگر می خواهید خانه بخرید، اگر می خواهید تجهیزات اسکی پیشرفته بخرید، مانند Curated، اگر می خواهید به جایی بروید و سفر کنید، مکان را نمی شناسید، چیزی مانند Fora Travel، آنجا من فکر می کنم که نمایندگان و عاملان نقش بسیار مهمی را در تغییر دسته بندی و تسهیل کننده تراکنش ایفا می کنند. بنابراین به همین دلیل است که فکر میکنم شرکتی مانند Curated که از مشاوران انسانی استفاده میکرد به قیمتی نه چندان زیاد فروخته شد زیرا خطر بسیار واقعی اختلال توسط هوش مصنوعی وجود دارد. و بنابراین، من فکر می کنم، به نظر شما، Zillow، خرید املاک یا خرید خودرو، من گمان می کنم که عوامل هوش مصنوعی نقش بسیار مهمی در بهبود تراکنش ها ایفا کنند.
آنتال
و من فکر میکردم که این پلتفرمها به مرور زمان ارزشمندتر میشوند.
پارچه
پس بله و نه، درست است؟ مشخص نیست، گاهی اوقات آنها می آیند و از داده هایی که دارند استفاده می کنند، گاهی اوقات نه. بنابراین، اگر شما یک متصدی اخلالگر هستید، ala Rebag، احتمالاً هنوز یک استارتاپ کوچک هستید. اگر شما eBay یا Zillow هستید، احتمال کمتری دارد. به خصوص که … آیا ترجیح می دهم eBay Motors یا Carvana باشم؟ و کاروانا احتمالاً میتواند در راهنمایی شما، انجام معامله و غیره، بهتر از eBay Motors کار کند. از این منظر خیلی نامشخص است.
آنتال
اغلب بازارها به عنوان کسب و کار کتاب بازی شناخته می شوند، جایی که شما واقعاً در حال بهبودهای خاصی برای هدایت نقدینگی، دو طرف بازار و غیره هستید، سپس در نهایت با برندگانی مواجه می شوید که در طول زمان غالب هستند. بدیهی است که ما در تجارت M&A هستیم و یکی از بزرگترین نظراتی که اغلب مطرح می شود، فقدان هم افزایی در یکپارچگی بازار است. اما اپراتورهایی وجود دارند که از نظر استفاده از کتابهای بازی خوب عمل کردهاند و در هنگام خرید داراییهایی که شاید کمی عقبتر هستند، ارزش ایجاد کنند.
چه درس هایی از M&A بازار آموخته شده است که بیشتر مردم ممکن است آن را نبینند؟ چرا یک Naspers به شدت به مدلهای ایجاد M&A متمایل میشود؟
پارچه
در همان دسته، M&A فوق العاده موثر است، زیرا بازارها واقعاً برنده هستند. برای بسیاری از دستهها، اگر فروشنده هستید، فقط میخواهید در یک مکان فهرست کنید، زیرا فقط یک بار میتوانید معامله کنید، بنابراین فروشندگان بیشتر، خریداران بیشتری میآورند و دستهای ایجاد میکنند که برندهترین بخش را میگیرد. بنابراین اگر در کشوری هستید، به عنوان مثال، یا در هر منطقه عمودی، هر جغرافیایی که در آن دو بازیکن دارید، واقعاً مهم نیست که سهم بازار کجاست… خب، شما آن را در 60/40 یا 50/50 یا 70/30 میخواهید، در واقع بسیار وحشتناک است زیرا نمیتوانید درآمد کسب کنید.
و این واقعاً یک دسته است، بنابراین اگر به اصطلاحات نظری بازی فکر می کنید، استراتژی غالب است، بنابراین اگر شما خرج نکنید و آنها خرج کنند، برنده می شوند. اگر شما خرج کنید، آنها خرج نمی کنند، شما برنده می شوید. بنابراین هر دوی شما خرج میکنید، که در نهایت به یک نتیجه منفی ختم میشوید که هیچکدام از آنها درآمدزایی نمیکنند و پول زیادی را در بازاریابی با حاشیه منفی خرج میکنید. اگر ادغام کنید، یک به علاوه یک برابر با 10 است، همه چیز بهبود می یابد. نقدینگی بهبود می یابد، هزینه های جذب مشتری کاهش می یابد. و بنابراین ما نمونههای زیادی از شرکتهای مشابه با اندازه بزرگ را دیدهایم که ادغام شده و این دسته را تغییر دادهاند.
بنابراین، Mercado Libre، اگر به تاریخچه آن برگردیم، من به تأسیس شرکتی به نام Deremate کمک کردم، که برای مدت طولانی، تا زمانی که IPO شکست خورده، بازیکن غالب بود. و سپس Mercado Libre، هنوز یک سرمایه بود، ما فقط تمام پول را برای عرضه عمومی گذاشتیم و نکردیم، شروع به گرفتن آن کردیم. تا سال 2005، 70 درصد MELI و 30 درصد ما بود و ما یک شرکت سودآور بودیم، و در نتیجه هیچ یک از این شرکت ها خوب عمل نمی کردند. زمانی که این دو شرکت در سال 2005 با هم ادغام شدند، MELI را شکست داد، و این واقعاً یک به علاوه یک برابر با 10 بود. و این بارها و بارها برای ما در OLX ثابت شده است.
اکنون، اگر بازیکنی را در کشور دیگری بخرید، لزوماً اعمال نمیشود، زیرا تا همین اواخر، تراکنشهای برون مرزی نداشتهاید. اگر افرادی را در دستههای دیگری بخرید که نقدینگی متقاطع وجود نداشته باشد، اعمال نمیشود. در حال حاضر، در OLX، کتاب بازی این است که شما برنده تراکنش های CDC خرید و فروش کالا هستید، زیرا مردم چندین بار در ماه معامله می کنند. و سپس از آن برای بردن اتومبیل یا املاکی استفاده می کنید که مردم فقط هر پنج سال یا 10 سال یک بار معامله می کنند. شما می توانید در جهت دیگر بروید –
آنتال
این چرخ طیار است.
پارچه
و این چرخ طیار بود.
پارچه
اما چند روند جالب وجود دارد که احتمالاً قابل ذکر است. در حال حاضر معاملات برون مرزی یک چیز است. بنابراین Vinted که یکی از موفقیتهای بزرگ ما بود و بعداً بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد، آنها فهرستها را بهطور خودکار از طریق هوش مصنوعی ترجمه کردند، در واقع از تأثیر بیشتر هوش مصنوعی صحبت میکنند، مکالمات بین خریداران و فروشندگان بهطور خودکار به زبان مادری آنها از طریق هوش مصنوعی ترجمه میشود، و آنها پرداخت و حمل و نقل برون مرزی را به گونهای یکپارچه کردهاند که میتوانید به هر نقطه از اروپا با قیمتی حدود دو یورو ارسال کنید. و در نتیجه، آنها اولین بازیکن اروپایی را ایجاد کردند که قبلا وجود نداشت. مثل آلمان، انگلستان بود.
آنتال
من می خواستم فقط چند دقیقه را در آزمایشگاه FJ و کاری که شما در آنجا انجام می دهید بگذرانم. شما در بیش از 1100 شرکت سرمایه گذاری کرده اید که تعداد بسیار زیادی شرکت است. بنابراین من مطمئن هستم که همه دوست دارند بدانند چگونه از طریق آن مدیریت می کنید، چگونه برندگان را انتخاب می کنید، چگونه به سرمایه گذاری کامل می پردازید، و همچنین در کجا متمرکز هستید.
پارچه
بنابراین برای کسی که به این حرف گوش میکند غافلگیر نمیشود که من بر بازارها و کسبوکارهای اثر شبکه تمرکز میکنم. من آنها را دوست دارم، آنها سرمایه کارآمد هستند، آنها بیشتر از همه برنده هستند، آنها مقیاس پذیر هستند، و از سرمایه بسیار کمی استفاده می کنند و از چرخ لنگر خطرپذیر پیروی می کنند. مانند یک پیشبذر میلیونی، بذر سه میلیون، A هفت، 10 میلیون، B شما از 15، 20 میلیون، و با آن سطح سرمایه میتوانید شرکتهای بسیار موفق و مؤثری بسازید. و این در مورد بسیاری از شرکتها و دستههای دیگری که نیاز دارند صدق نمیکند، اگر میخواهید چراغها را در یک شرکت تحقیقاتی همجوشی روشن کنید، احتمالاً به صدها میلیون در روز صفر نیاز دارید، و این باعث نمیشود که سرمایهگذاری چندان قابل دوام نباشد.
بنابراین FJ Labs یک صندوق خطرپذیر است، آخرین صندوق 300 میلیون است، صندوق بعدی نیز احتمالاً 300 میلیون است، ما در حال جمع آوری آن هستیم. اما ما مانند سرمایه گذاران فرشته رفتار می کنیم. بنابراین فکر میکنم آنچه را که انجام میدهیم را سرمایهگذاری فرشته در مقیاس خطرپذیر مینامم. بنابراین، کاری که قبلاً انجام میدادم، زمانی که مدیرعامل OLX و سایر شرکتها بودم، به عنوان یک فرشته، امروز هم بهعنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر انجام میدهم. تفاوت در تعداد چک هایی است که می نویسم. اکنون، اینطور نیست که من در حال ساخت نمونه کارها از بالا به پایین برای بهینه سازی بازده هستم، بلکه بیشتر بازتابی از شخصیت من است.
در دنیا مشکلات زیادی وجود دارد و من به بنیانگذاران زیادی نیاز دارم که برای حل این مشکلات تلاش کنند، و اگر با بنیانگذار مورد علاقه خود ملاقات کنم و آنها مشکلی را که دوست دارم حل کنند، سرمایه گذاری می کنم. و به نظر می رسد که این روزها حدود 150 سرمایه گذاری جدید در سال وجود دارد. اکنون، فرآیند، چگونه شرکت هایی را که در آنها سرمایه گذاری می کنم انتخاب کنم؟ بنابراین هر هفته 300 معامله ورودی دریافت می کنیم. بنابراین زیبایی ساختن این بازارها در این مرحله به مدت 27 سال این است که در مورد بازارها یک برند دارم. و بنابراین ما هر هفته 300 معامله توسط VCهای دیگر دریافت می کنیم، و جریان معاملات زیادی را با VCهای دیگر به اشتراک می گذاریم، ما با آنها رقابت نمی کنیم. آنها چک های 10 میلیون دلاری می نویسند، ما چک های 400 هزار دلاری می نویسیم. از بسیاری از بنیانگذارانی که در گذشته از آنها حمایت کردهایم، ما از 2000 بنیانگذار حمایت کردهایم، آنها با شرکت بعدی خود برمیگردند، کارمندان خود را برای ما میفرستند، دوستان خود را برای ما میفرستند، و سپس فقط به دلیل نام تجاری، ورودیها را جذب میکنند. هفته ای 300 معامله دریافت می کنیم، 9 سرمایه گذار در شرکت داریم، معاملات به صورت تصادفی به یکی از 9 سرمایه گذار اختصاص می یابد، آنها را بررسی می کنیم، از حدود 50 نفر از آنها تماس می گیریم، بقیه خیلی خارج از محدوده، خیلی زود یا هر چیز دیگری. ما یک گزارش یک ساعته داریم که در آن چهار چیز را ارزیابی می کنیم: آیا تیم را دوست داریم؟ آیا ما اقتصاد واحد و تجارت را دوست داریم؟ آیا شرایط معامله را دوست داریم و آیا پایان نامه را دوست داریم؟
حالا اجازه دهید هر یک از اینها را کمی با جزئیات بیشتر مرور کنم. پس آیا ما تیم را دوست داریم؟ هر VC در جهان به شما خواهد گفت: “من فقط روی افراد خارق العاده سرمایه گذاری می کنم.” چیزی که نمی تواند مانند “وقتی آن را می بینم، می دانم”. بنابراین، برای ما، تعریفی که از آن میکنیم، بهعنوان فروشندگان رویایی فوقالعاده فصیح است که میدانند چگونه اجرا کنند، و روشی که من آن را در یک تماس یک ساعته ارزیابی میکنم، اگر بدانند چگونه اجرا کنند، روشی است که آنها شماره دو را توصیف میکنند. کسب و کار چقدر خوب است؟ کل اندازه بازار آدرس پذیر چقدر است؟ ساختار حاشیه چیست؟ هزینه جذب مشتری شما چقدر است؟ چگالی کلمات کلیدی شما در صورت خرید چقدر است؟ و هزینه جذب مشتری کاملاً بارگیری شده شما چقدر است؟ چگونه با حاشیه سهم شما در هر تراکنش مقایسه می شود؟ اتفاق شما چیست؟ CAC شما برای LTV بعد از شش ماه، 12 ماه، 18 ماه، دو سال و غیره چیست؟
و حتی قبل از راهاندازی، میخواهم به اندازه کافی تست کرده باشید، حتی با 1000 دلار، که بتوانید آن را بیان کنید. اگر نمی توانید، احتمالاً به این معنی است که شما آنقدر که فکر می کنید درک نمی کنید، کسب و کار را درک نمی کنید. شماره سه، شرایط معامله، و من به قیمت حساس هستم. از آنجایی که ما سرمایه گذاران حجم بالایی هستیم، میانه را در دسته بندی خود از همه چیز می دانیم. بنابراین ما می دانیم که دانه میانه A، B، C و غیره باید کجا باشد و سعی می کنیم نزدیک به میانه سرمایه گذاری کنیم. و میانگین ها بسیار پایین تر از میانگین هستند، زیرا در سال گذشته به دلیل معاملات هوش مصنوعی و ارزهای دیجیتال افزایش یافته است.
و سپس شماره چهار، آیا تز ما را برآورده می کند که جابجایی آینده، املاک و مستغلات، غذا و غیره را کجا می بینیم؟ و من نیاز دارم که هر چهار در مجموع صادق باشند. بنابراین پس از یک تماس یک ساعته، ما گزارش خود را در مورد ارزیابی این چهار مورد داریم، هر سه شنبه در کمیته سرمایه گذاری ما ارائه می شود. ما 40، 50 معامله را بررسی میکنیم، و یکی از چهار شریک، از جمله خود من، هفتهای با پنج، 10 شرکت تماس دوم برقرار میکنیم و سپس هر هفته در سه شرکت سرمایهگذاری میکنیم. بنابراین ما نرخ تبدیل 1% از بالای قیف به پایین قیف داریم که منجر به 150 سرمایه گذاری در سال، 1200 سرمایه گذاری تا به امروز، 350 خروج می شود، و این بسیار خوب عمل کرده است. ما در حال حاضر بیش از 27 سال در 30٪ IRR واقعی هستیم.
آنتال
انجام آن در چنین مقیاسی چشمگیر است. من میخواستم به طور خلاصه یک موضوع سرمایهگذاری را بررسی کنم که در سال گذشته برای آزمایشگاههای FJ بسیار مهم بوده است، که بازارهای B-to-B است. شما نظراتی ارائه کرده اید که نشان می دهد این بازارها به طور موثر پشت سر گذاشته شده اند در حالی که مصرف کننده تمام نوآوری ها را در 15، 20 سال گذشته داشته است. آیا میتوانید به ما بفهمانید که موقعیتهای B-to-B کجا هستند که همه ما باید به دنبال آن باشیم؟
پارچه
بنابراین به زندگی شما به عنوان یک مصرف کننده فکر کنید، این زندگی کاملاً توسط بازارها تغییر کرده است. شما می توانید هر چیزی را در آمازون که بیشتر یک بازار است بخرید و ظرف دو روز به خانه خود برسانید. میتوانید در DoorDash، یک بازار دیگر، غذا سفارش دهید، میتوانید در اینستاکارت، یک بازار دیگر، بروید و مواد غذایی سفارش دهید. میتوانید در Booking یک هتل یا یک مکان در Airbnb رزرو کنید، میتوانید در Uber یک ماشین بگیرید. و همه چیز فوقالعاده راحت است، و با این حال، وقتی به دنیای تجارت میروید، چه شرکتهای بزرگ و چه SMB، همه چیز همچنان ایمیل، قلم و کاغذ است، و رابطه را هدایت میکند.
بنابراین، اگر می خواهید پتروشیمی بخرید، هیچ کاتالوگی از آنچه در دسترس است وجود ندارد. من فقط می گویم به یک لیست نیاز دارم، حتی نمی گویم دکمه خرید وجود دارد، هیچ اتصالی به کارخانه برای درک تاخیرهای تولید و ظرفیت وجود ندارد، سفارش آنلاین وجود ندارد، پرداخت آنلاین وجود ندارد، سفارش ردیابی نیست، و هیچ تامین مالی وجود ندارد. همه اینها باید در هر رده، در هر صنعتی، در هر جغرافیایی اتفاق بیفتد. به همین ترتیب، اگر صاحب یک کسب و کار کوچک هستید، مثلا تصور کنید لوئیجی هستید و پیتزا فروشی کوچک خود را ایجاد کرده اید، چرا آن را ایجاد کردید؟ خوب، شما دوست دارید پیتزا بپزید، دوست دارید با مشتریان گفتگو کنید، و با این حال، شغلی که امروز انجام می دهید چیست؟ شما در حال ایجاد یک وب سایت، پاسخ به نظرات در Google و Yelp و Tripadvisor، شما در حال مذاکره با Google، با Uber و DoorDash، شما در حال مذاکره با OpenTable هستید، شما یک POS دریافت می کنید، شما ناوگان تحویل خود را مدیریت می کنید، شما در حال دریافت لوازم خود هستید.
این شغلی نیست که برای آن ثبت نام کرده اید. و بنابراین، همه اینها نیز باید دیجیتالی شوند. بنابراین شش پایانی که ما روی آنها سرمایهگذاری کردهایم، یکی، دیجیتالی کردن ورودیها و ورودیها بزرگ است. بنابراین، پتروشیمی، فولاد، لیتیوم، ضایعات، و غیره، اما همچنین قطعات ماشین آلات، ماشین آلات سنگین، چیزهایی که به ساخت قطعات دیگر می پردازند. شماره دو، دیجیتالی کردن SMB ها، کمک به لوئیجی های جهان. بنابراین، اسلایس نمونه ای از آن شرکت خواهد بود، که 20000 پیتزا فروشی دیجیتالی شده است، بیش از یک میلیارد GMV. Fresha برای آرایشگاه ها، سنت برای خشکشویی، Momence برای استودیوهای یوگا. باز هم عمودی به عمودی اتفاق می افتد. Chowbus برای رستوران های چینی.
شماره سه، انتقال زنجیره های تامین به خارج از چین، با توجه به جنگ سرد دوم. و بنابراین بیشتر هند، بلکه در مکزیک، حتی در ساحل. بنابراین ما در شرکتهایی مانند Zeot سرمایهگذار هستیم، که یک بازار پوشاک است که به تولیدکننده پوشاک مادر و پاپ در هند کمک میکند تا به زاراهای جهان بفروشد. زیرا مطمئناً آنها نمی دانند که چگونه نمونه سازی انجام دهند، آنها نمی دانند چگونه واقعاً در یک RFQ برنده شوند، آنها نمی دانند چگونه با گمرک و صورتحساب برخورد کنند، بنابراین بازار همه این کارها را برای آنها انجام می دهد.
شماره چهار، بازارهای Libre برای پشتیبانی از همه اینها، بنابراین یک بازار یقه آبی مانند جاوا تلنت در اروپا، یا شرکتی به نام War Cry که خدمات نفتی را برای کارگران در سکوهای نفتی انجام می دهد. قبلاً به آن RigUp می گفتند، فکر می کنم یک میلیارد GSV نیز انجام می دادند. شماره پنج، زیرساخت. بنابراین شرکتهای اتوماسیون، شرکتهای حمل و نقل و بستهبندی آخرین مایل مانند ShipBob، حمل و نقل دیجیتالی مانند Flexport، شرکتهای پرداخت مانند Stripe یا rapid!، شرکتهای روباتیک در واقع تمام برداشت و بستهبندی آخرین مایل را مانند Figer خودکار میکنند.
بنابراین، همه اینها حوزه بزرگ دیگری از سرمایه گذاری و سپس ششم، تجارت مجدد است. بنابراین، شرکتی مانند Ghost که به جای رفتن به Century 21 کمک میکند تا موجودیهای اضافی را منحل کند. اکنون فروشگاههای کوچک خردهفروشی میتوانند 10 هزار لات خریداری کنند، بدون اینکه نیازی به صرف 2 میلیون دلار باشد. و بنابراین، این شش پایان نامه که ده ها تریلیون مقوله را پوشش می دهند، اساساً 1٪ نفوذ دارند. همه چیز باید دیجیتالی شود. این چیزی است که قرار است … موجی که قرار است 10 سال، 20 سال طول بکشد، و ما سعی می کنیم برعکس باشیم. دلیل اینکه ما این کار را انجام میدهیم و واضح است که تحت تأثیر هوش مصنوعی هستیم، از هوش مصنوعی استفاده میکند، در مقابل سرمایهگذاری فقط در شرکتهای هوش مصنوعی، زیرا من احساس میکنم که اینها بسیار ارزشگذاری شدهاند، اختلالات میدانی باقی مانده است، و غیره، منطقیتر است.
آنتال
و تصور میکنم در بازارهای خدمات B-to-B نیز فرصت کمی باقی مانده است.
پارچه
کاملا.
آنتال
بله، قطعا. شما قبلاً به Vinted اشاره کردید، اما شاید برای مخاطبان کمی در مورد اینکه Vinted چیست و چگونه توانسته اند دسته بندی بازارهای طبقه بندی شده اروپایی، به ویژه در مد را مختل کنند، به ما بگویید. آنچه ما از بیرون مشاهده کردهایم، هم نوآوری و هم اقتصادی است که آنها با کاهش تراکنشهای فرامرزی توانستهاند در سمت حملونقل به دست بیاورند، اما همچنین در مدل کسبوکار با تغییر هزینههای فروشنده به این مدل جالب حمایت از خریدار، نوآوری کردهاند. جالب است فقط کمی در مورد اینکه چرا آن چیزها بازی را تغییر داده و در نهایت منجر به چه چیزی می شود، بشنویم، زیرا اکنون این یکی از با ارزش ترین مقیاس های اروپایی در حال حاضر با ارزش 5 میلیارد دلاری است.
پارچه
بنابراین Vinted به عنوان Poshmark برای اروپا شروع به کار کرد، و درست شد. بودجه آن توسط Berta و Inside و غیره تامین شد، به 100 میلیون GMV افزایش یافت، 15،20٪ را از فروشندگان می گرفت. مشکل این است که خط صافی داشت و خیلی خوب کار نمی کرد و آب را زیر پا می گذاشتند. و آنها به شخصی که با من کار می کرد، که اکنون مدیرعامل وینتد، توماس است، مراجعه کردند تا بروم و به آنها کمک کنم. و ما در زمانی که توماس وارد شد، سرمایه گذاری کردیم، و این طرح در واقع بسیار آسان بود، اجرای آن چیزی بود که من به عنوان کتاب بازی طبقه بندی شده 3.0 تعریف کردم.
من در تابستان 2012 نوشتم که کتاب بازی باید کجا باشد و در واقع در وبلاگ من در تابستان 2012 است، خیلی زود. من می گویم، “آینده طبقه بندی ها تراکنشی است، شما قرار است حمل و نقل داخلی را به صورت امانی انجام دهید و خریدار پرداخت خواهد شد.” و تفکر پشت آن این بود که خریدار پول پرداخت کند به شخصی که برای خدمات پرداخت می کند، شخصی است که ارزش را دریافت می کند. بنابراین اگر در یک وانت خانه از فروشنده این کار را انجام دهید، فروشنده هزینه آن را پرداخت می کند زیرا آنها هستند که ارزش را دریافت می کنند. اگر یک سرویس امانی دارید که خریدار میتواند بگوید، “بسیار خوب، کالای مناسبی نبود. من نمیخواهم هزینه آن را پرداخت کنم.” این است که خریدار از مزایای آن بهره مند می شود و برای آنها ارسال می شود و آنها هزینه آن را پرداخت می کنند.
بنابراین شما باید اساساً از شخص دارای ارزش هزینه کنید. ما متوجه شدیم، به ویژه در بازارهای نوظهور، و به نظر می رسد که در اروپای غربی نیز اعمال می شود، فروشندگان به شدت به قیمت حساس بودند. و دقیقه ای که کارمزد فروشنده را حذف کردید، نقدینگی و موجودی به طور چشمگیری افزایش یافت و تمایل به ایجاد اختلال در پلتفرم به طور چشمگیری کاهش یافت. و بنابراین مرحله اول در Vinted به معنای واقعی کلمه بازی OLX را اعمال کرد. آزاد شوید، کمپین های تلویزیونی گسترده انجام دهید و حجم آن منفجر شد. بنابراین تز اول از همه رفتن به طبقه بندی، غیرمعامله اما، به جای گرفتن پورسانت، کاملاً در مد کار می کرد، به ویژه با محصولاتی که در دسته اقلام مد 30، 40 یورویی قرار داشتند، خوب کار کرد.
فاز دو اجرای مقوله معاملاتی بود که در آن کسبوکار ما از خریدار هزینه میگرفت، که یک مدل کسبوکار نوآورانه است، هیچکس تا آن زمان این کار را انجام نداده بود. حدس میزنم این کار را انجام دادهایم[inaudible 00:41:09] در همان زمان، کم و بیش در یک زمان، زیرا باز هم، استراتژی ای را که من در OLX تعریف کردم، به کار می برد، و واقعاً، واقعاً کار می کرد. و واقعاً در فرانسه کار کرد، جایی که جذب ایجاد شده تا 90٪ بود. و بنابراین برداشت موثر ایجاد شده البته، ابتدا از 15% صفر، یا سه با افزایش و تبلیغات، و غیره، و سپس به 10% برگشت.
و همانطور که کار کرد، توماس به نوآوری ادامه داد. او ترجمه خودکار فهرست ها، ترجمه خودکار مکالمات را انجام داد، او این معاملات فرامرزی را با دفاتر پست مذاکره کرد تا بتواند به سراسر اروپا ارسال کند و نقدینگی واقعی ایجاد کند. بنابراین، چه اتفاقی افتاده است، اگر در Leboncoin، که Chrysalis فرانسه است، بودید، این فقط فهرست های فرانسوی است. و وجود نقدینگی در آنجا کمکی به آنها نکرد که به کشورهای دیگر بروند. وینتد در فرانسه آنقدر مسلط بود، آنها میگویند: «هی، چرا ما از این نقدینگی استفاده نمیکنیم تا به اسپانیا، ایتالیا، بریتانیا، آلمان برویم؟»
آنتال
زیرا شما نقدینگی داخلی در سمت عرضه دارید.
پارچه
دقیقا. و بسیار خوب کار کرد، با ادامه کتاب تبلیغات گسترده تلویزیونی، افزایش عرضه و تقاضا، ایجاد نقدینگی، پایینترین ساختار هزینهها، بنابراین بقیه، باستیرزهای جهان 15،20 درصد را میگرفتند، با داشتن کل تیم در لیتوانی و فوقالعاده منضبط بودن در هزینهها، میتوانستند همه را کاهش دهند و سریعتر رشد کنند. و شرکت در حال سقوط است، فرض کنید سال گذشته آنها شش میلیارد در GMV، 600 میلیون درآمد تبلیغاتی، 80 میلیون جریان نقدی رایگان، آنها 400 یا 500 میلیون در بانک دارند، آنها 50 درصد حاشیه سود EBITDA در بریتانیا، 45 درصد در فرانسه دارند.
و برنامه این است که این سطح از موفقیت را برای همه کشورهای دیگری که در آنها هستند، به ارمغان بیاورد. شماره دو، گسترش به لوکس. در یک سال آنها به اندازه امسال بدون هیچ پولی با افزودن احراز هویت اقلام لوکس خرج شده اند. شماره سه، وسایل کلکسیونی و شماره چهار، وسایل الکترونیکی را اضافه کنید. و شاید شماره پنج، در آینده ای دور، شاید به ایالات متحده برود، چه کسی می داند؟ اما قطعا شماره یک، فقط بردن بقیه اروپا در همان سطح بدون رفتن به دسته های جدید، یک شرکت 15 میلیارد دلاری است، برنده شدن در چند دسته دیگر، مانند شرکت لوکس یک شرکت 50 میلیارد دلاری، و سپس شاید 100، و سپس رفتن به ایالات متحده، شاید بیشتر. بنابراین من فکر می کنم این شرکت در حال سقوط است. من حداقل یک سه ایکس می نویسم، شاید 10-X به طور معقولی بالا باشد احتمالاً از اینجا. توماس یک ماشین است. او تا زمانی که برنده نشود متوقف نخواهد شد.
آنتال
بیایید یک لحظه به Quince بپردازیم. این یک بازی لوکس مقرون به صرفه است. کمی در مورد چگونگی رونق این تجارت به ما بگویید و از نظر نوآوری در کتاب راهنما و مدل کسب و کار چه کردید تا این کسب و کار را به یک اخلالگر موفق در آن دسته تبدیل کنید؟
پارچه
برندهای مستقیم به مصرف کننده جدید نیستند. آنها در چند دهه گذشته به بلوغ رسیده اند، اما هیچ یک از آنها واقعاً به خوبی عمل نکردند. شما به Warby Parker نگاه می کنید و به شرکت های مختلف تشک و غیره نگاه می کنید، مسئله این است که آنها هزینه های جذب مشتری نسبتا بالایی دارند. عود زیادی ندارند. آنها موجودی زیادی دارند که باید در ترازنامه قرار دهند و یا به مدت 90 روز در قایق ها باقی می مانند که از آسیا می آیند.
و سید، بنیانگذار Quince، که شگفت انگیز است، بینش های متعددی داشت. او میگوید: “هی، شاید بتوانم این را واقعاً به یک بازار تبدیل کنم. این میتواند یک تجارت بدون موجودی باشد که در آن کارخانههای آسیایی واقعاً هزینههای موجودی را متقبل شوند. شماره دو، برای اینکه واقعاً کارآمدتر شود. بهجای حمل آنها در قایق، ما میرویم و اقلام را با هواپیما ارسال میکنیم. بدیهی است که شما به قیمت بالاتری نیاز دارید. موجودی در هر پنج روز به جای هر 90 روز، که کارایی سرمایه را به طور چشمگیری در ساختار حاشیه بهبود می بخشد.”
و از منظر موقعیتیابی، وقتی به این فکر میکنید که چه کسی واقعاً خوب کار کرده است، مشکل آمازون این است که هر دستهای که آیتمهای بینهایت دارید. مصرف کنندگان اقلام بی نهایت نمی خواهند. اگر 20 عدد خوب داشته باشند، به اندازه کافی خوب است. بنابراین شما میخواهید یک میسی یا بلومینگدیل را با قیمتگذاری مثلاً Costco انتخاب کنید. کیفیت در واقع میسی و بلومینگدیل و سپس زنجیره تامین Shein یا Temu است. و او موفق به ساخت آن شده است. و شرکت در حدود سه، چهار سال است که در حال سقوط بوده است. سال گذشته آنها تقریباً یک میلیارد فروش داشتند. و اگر شما، در بخش جمعیتی مناسب، این جایی است که آنها خرید می کنند. اقلام شگفت انگیز هستند. آنها دسته بندی ها را گسترش داده اند و به عنوان ترمه درجه AAA شروع شده اند.
آنتال
این یک مخاطب جوان و ثروتمند است، درست است؟
پارچه
مخاطب جوان و ثروتمند، اما ترمه ای که برای 60 دلار شگفت انگیز است. و اگر در پنج سال آینده یک شرکت درآمد 10 میلیاردی در آنجا وجود داشته باشد، تعجب نخواهم کرد. و آن شرکت فوق العاده است.
آنتال
حالا بیایید به یک بخش واقعاً هیجان انگیز بپردازیم. همه، امسال در سال 2024 احتمالاً باید شاهد ظهور ربات های انسان نما باشیم. بازیکنان متعددی به دنبال این بازار هستند. و یکی از آنها Figure AI است که در مراحل اولیه سرمایه گذاری قابل توجهی در آن انجام داده اید. این شرکتی است که توسط بسیاری از بازیکنان بزرگ از جمله مایکروسافت، NVIDIA، OpenAI و جف بزوس حمایت میشود، و آنها قبلاً سفارشات بسیار معنیداری داشتهاند.
به نظر می رسد این دسته رباتیک انسان نما در حال رسیدن به این نقطه از همگرایی بهینه است، جایی که هوش مصنوعی مولد و مدل های دیگر که به این روبات ها اجازه می دهد طرف مقابل را درک کنند و همچنین به آنها پاسخ دهند، به نظر می رسد آنها را بسیار کاربردی تر می کند. علاوه بر این، در مکانهایی مانند کارخانهها، به نظر میرسد که آنها آنقدر انعطافپذیر شدهاند که واقعاً کارهای بسیار پیچیده را با دستان خود و غیره و با دید ماشینی انجام دهند. اما من دوست دارم دیدگاه شما را در مورد این بازار بشنوم، اینکه چقدر میتواند بزرگ شود، هوش مصنوعی در چه موقعیتی قرار گرفته است، و حدس میزنم طبق گفته ایلان ماسک، آیا ما در 10 سال آینده فقط چند ربات 10000 دلاری در خانه خود خواهیم داشت؟
پارچه
اگر از من بپرسید چیزی که مردم در انبوه مردم از نظر تأثیری که قرار است داشته باشد و سرعتی که این اتفاق می افتد دست کم می گیرند چیست، من می گویم روبات های انسان نما. و فیگور احتمالاً بازیکن برتر در اینجا است. و بنیانگذار فوق العاده است. یعنی تظاهرات تسلا کمی بود… تقلب می کردند. منظورم این است که آنها ربات های مبتنی بر هوش مصنوعی نبودند. آنها در واقع توسط انسان از راه دور کنترل می شدند.
این رقم یک سال جلوتر از تسلا است، که احتمالاً یک سال جلوتر از سایرین است. بنابراین فیگور در اینجا بازیکن پیشرو است. موسس فوق العاده است. او برای سومین بار موسس است و ما هر بار از او حمایت کردیم. او شروع به ساخت یک بازار کار کرد که از این طریق با او به نام وتری آشنا شدیم. سپس او آرچر، شرکت عوارض برقی را ساخت. الان داره اینو میسازه
بنابراین اکثر مردم ابتدا با این سوال شروع میکنند: “یک دقیقه صبر کنید، چرا به رباتهای انساننما نیاز داریم؟ چرا یک ربات اختصاصی برای هر کاری که نیاز دارید ایجاد نمیکنید؟” اما اگر یک قدم به عقب برگردید، ده ها تریلیون زیرساخت وجود دارد که برای جهان های طراحی شده توسط انسان ایجاد شده است.
آنتال
مشاغل
پارچه
مشاغل و بنابراین، شما دو انتخاب دارید. یا کل زیرساخت ربات ها را دوباره طراحی می کنید یا ربات های انسان نما ایجاد می کنید. در حال حاضر، هر دو به وضوح با هم وجود خواهند داشت. رباتهای بسیار زیادی در خطوط تولید و کارخانههای خودروسازی آماده هستند، و این اشکالی ندارد. اما بسیاری از مشاغل انسان نما یا مشاغلی وجود داشت که توسط روبات های انسان نما انجام می شد. در واقع، بیشتر اینها، و گاهی اوقات مردم تعجب می کنند که آیا این چیز خوبی است یا بد؟ اما در واقع، اگر به تاریخچه اتوماسیون و کارهایی که خودکار می شوند فکر می کنید، کارهایی که صراحتاً انسان ها نباید انجام دهند، قرار نیست این کار را میلیون ها بار انجام دهیم و یک بسته را از نقطه A به نقطه B و غیره منتقل کنیم.
بنابراین در جایی که ما در آن هستیم، شکل 01 نشان میدهد که اساساً میتوانید رباتی داشته باشید که در آن میتوانید آزمون تورینگ را با کیفیت مکالمه قبول کنید. مثل اینکه از آن غذا میخواهید، سیب را به شما میدهد، این تنها چیزی است که در دسترس است، میتواند ظرفها را بشویید، و شما میتوانید یک مکالمه کاملاً روان و قابل فهم داشته باشید که انگار دارید با انسان صحبت میکنید و دنیایی که در آن وجود دارد را درک میکنید. و این بدیهی است که به لطف LLMها است.
شکل 02 در واقع اکنون در چند مکان در حال کار است. آنها در کارخانه ای در BMW هستند که روبات ها 20 ساعت در روز کار می کنند. منظورم این است که این کار پیچیده ای نیست که قطعات ماشین را از یک مکان جدا کنید، آن را در خط مونتاژ به مکان دیگری قرار دهید. اما آنها حدود 250000 دلار ماشینکار را جایگزین میکنند و این یک برنامه لیزینگ است که در آن رباتها را به مدت پنج سال اجاره میدهند. با این حال، نکته کلیدی این است که شکل متوجه شده است که هر یک از این مولفهها را میسازند و میخرند، چگونه آنها را مقیاسبندی کنند، و چگونه آنها را تا جایی که هزینه تقسیم بر 10 شود، اندازهگیری کند. بنابراین، آنها در تلاشند تا این رباتها را، طبق پیشبینی ایلان، در نهایت بسازند… منظورم این است که ما از 10 K در هر خانه یا ربات سالها فاصله داریم. شاید هزینه لیزینگ 20 K در سال نزدیکتر از این باشد.
اما شکل 03، هر زمان که بیاید، نقطه بعدی در دو سال بسیار ارزانتر خواهد بود. و شکل 04 دوباره، دو، سه سال بعد، از نظر تعداد کارهایی که می توانیم انجام دهیم، حتی مقرون به صرفه تر و شایسته تر خواهد بود. و بنابراین، آنها آماده بودند. و این در واقع عمومی است، فکر می کنم براد، مدیر عامل شرکت گفت: “اوه، ما به 100000 سفارش از چند شرکت بزرگ علاقه داریم.” من به خوبی می توانم دنیایی را چند سال بعد تصور کنم که صادقانه بگویم، یک میلیون ربات انسان نما در جهان وجود دارد. اکثراً در کارخانهها، شاید در معدود خانههای گرانقیمت در این پنج سال، 10 سال به آن فرصت دهید، و جتسونها بسیار نزدیکتر میشوند. و بنابراین، این شرکت می تواند جهان را متحول کند. این می تواند یک شرکت تریلیون دلاری باشد، می تواند یک شرکت 10 تریلیون دلاری باشد.
آنتال
پیامدهای عمیقی دارد. منظورم این است که ما شاهدیم که هوش مصنوعی تأثیرات عمیقی بر مشاغل نوع خدمات و مشاغل ماهر داشته است، اما اکنون این به طور بالقوه تهدید دیگری نسبت به یقه آبی بیشتر و مشاغل کارخانه و دیگر انواع مشاغل خدماتی است که بیشتر روز به روز هستند. بنابراین تغییرات بسیار عمیقی در ساختار نیروی کار در سال های آینده وجود دارد، به طور بالقوه، زیرا هزینه های این روبات ها و هوش مصنوعی کاهش می یابد.
پارچه
من زیاد نگران این موضوع نمی شوم. لودیت ها همیشه در اشتباه بوده اند. پس بیایید به 25 سال پیش برگردیم. ما در سال 2000 و در سال 2000 این گفتگو را داشتیم. و من به شما می گویم در سال 2025، چهار دسته شغلی برتر سال 2000 ناپدید خواهند شد. دیگر عابر بانک وجود نخواهد داشت، دیگر آژانس مسافرتی وجود نخواهد داشت. تمام تولیدات خودرو خودکار خواهد شد و 500 میلیارد خرده فروشی آنلاین خواهد شد، مانند تبخیر کامل مشاغل در خرده فروشی محلی. لطفا اکنون شرایط اقتصادی محیط زیست در سال 2025 را شرح دهید.
و اگر این را به شما می گفتم، به من می گفتید: “خدایا، رکود بزرگ، انقلاب نرخ بیکاری 25 درصدی در خیابان ها” و با این حال، ما بیکاری کمتر، بهره وری بالاتر داریم. بنابراین از نظر تاریخی، این مشاغل از بین می روند. تصورش آسان است. تصور ایجاد مشاغل جدید دشوار است، اما از آنجایی که آنها بهره وری انسان را بهبود می بخشند، کیفیت زندگی ما را بهبود می بخشند، باعث کاهش تورم و ارزان تر می شوند و دستمزد ما را بهبود می بخشند. و بنابراین، هرچه فناوری بیشتری داشته باشیم، در واقع A، مشاغل جدیدی ایجاد می شود. اما ب، ما ساعت های کمتری برای پول بیشتر کار می کردیم و کیفیت زندگی ما بهبود می یابد. بنابراین من عمیقاً به دنیای فردا خوشبین هستم،
آنتال
آیا می توانم برای یک دقیقه به سرمایه گذاری مخاطره آمیز برگردم و در مورد موضوع متفاوتی صحبت کنم، که خروجی ها در محیط امروزی است؟
سال گذشته، گزارش 100 یونیکورن برتر جهانی PwC، ارزش بازار بیش از 2 تریلیون استارتآپ خصوصی را محاسبه کرد که بیشتر آنها در بخش فناوری هستند. و تقریباً 1500 تک شاخ وجود داشت، یعنی شرکتهای میلیارد دلاری. در کل این فرآیند به عنوان یک سرمایه گذار خطرپذیر، مسیر نقدینگی بسیار پیچیده تر و طولانی تر شده است. شما می توانید سرمایه گذاری کنید، اما ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا نقدینگی عمومی داشته باشید. در عین حال، بازارهای M&A زنگ زده تر شده اند. نوارهای نظارتی بالاتر، خرید اینستاگرام از فیس بوک، دیگر به این آسانی نیست. و بازارهای IPO همچنان در چالش هستند و این نوار از نظر اندازه قابل قبول برای یک شرکت سهامی عام، رشد قابل قبول، به رشد خود ادامه می دهد. در آن محیط، شما در مورد سرمایه گذاری در سه شرکت صحبت کرده اید، فکر می کنم یک هفته بود، اما چگونه آن را بیرون می آورید، و مسیر خروج از دیدگاه شما و محیط خروج امروز چگونه است؟
پارچه
بله، بنابراین من بین VCها و بازارهای خصوصی که FJ Labs بزرگ و افست مینویسند، تمایز ایجاد میکنم، زیرا ما در موقعیت بسیار ممتازی قرار داریم. بنابراین، برای VCها، به نظر شما، زمستان بود، زمستان خروجی بدون عرضه اولیه اولیه، بدون M&A، و بیشتر به دلایل نظارتی بود. و بدیهی است که محیط نرخ کمکی نمی کرد. من امیدوارم که ما به آب شدن آن نزدیک شویم. من نمی گویم مانند رونق، ما به سال 21 برمی گردیم، مخصوصاً با فضای نرخ فعلی، اما امیدوارم هم از منظر نظارتی و هم از نظر بازار سرمایه، در چند سال آینده شاهد عرضه های اولیه و خروجی های بیشتری نسبت به سال های 23 و 24 باشیم. که به افراد دیگر کمک می کند.
در مورد خاص خودمان چک های کوچک می نویسیم. ما در حال نوشتن 4،500 هزار چک هستیم. ما مالک 1، 2، 3 درصد از این شرکت ها هستیم.
پارچه
و بنابراین، ما در معاملات ثانویه خارج می شویم. اکثریت قریب به اتفاق خروجی های ما در یک دهه اخیر، اما صادقانه بگویم… و خب، اکثریت خروجی های دهه اخیر و اکثریت قریب به اتفاق چند سال اخیر، معاملات ثانویه بوده است. از آنجایی که شرکت ها بسیار بزرگ می شوند، حتی اگر خصوصی هستند، خریداران ثانویه نیز وجود دارند. یک بازار واقعی برای ثانویه های Stripe، برای ثانویه های SpaceX، برای Klarna، ثانویه وجود دارد. و حتی شرکتها زنجیره غذایی را پایین میآورند، مثلاً اگر میخواستم به Quince یا Vinted بفروشم، نمیخواهم، قطعاً میتوانستم. و خریدارانی برای آنها وجود دارد.
و اغلب، بنابراین در کمترین سن، بازارهای ثانویه ای مانند Forge، یا EquityZen، یا SharesPost دارید. در مراحل اولیه، VCهایی که در راه هستند، خریداران ثانویه هستند. و بنابراین، اگر شرکت به طور کامل آن را درهم شکسته باشد و آنها سری B خود را بالا ببرند، و Sequoia، Andreessen و Greylock همگی می خواهند وارد شوند، اما همه آنها 15٪ می خواهند و بنیانگذار هر سه را می خواهد زیرا نمی خواهد آنها برای رقبا سرمایه گذاری کنند، اما او 45٪ رقت نمی خواهد. او 30٪ ابتدایی، 15٪ متوسطه را می گیرد. ممکن است پیش من بیاید و بگوید: «هی، نمیخواهی بخشی از سهام ما را به عنوان لطف بفروشیم؟»
و من می گویم، “ببین، من تو را دوست دارم، اما 10 X، ما 50٪ می فروشیم.” و نقش ما در واقع 50٪ است زیرا گاهی اوقات درختان به ماه رشد می کنند، حتی اگر به ندرت. و اگر به صفر برود، ما خوشحالیم زیرا 10 X را روی 50٪ ساخته ایم، و اگر به بی نهایت برود، ما هنوز 50٪ داریم که خوشحالیم. و بنابراین، ما در راه رسیدن به VC های دیگر می فروشیم و در نهایت اگر بخواهیم این فرصت را داریم که در بازارهای ثانویه بفروشیم. اما من امیدوارم که محیط همچنان بهتر شود و آب شود. برای همه بهتر خواهد بود.
آنتال
و یک موضوع دیگر برای ادامه پادکست اخیری که با رید ریموند در آپولو انجام دادیم، که پیرامون آن درباره دموکراتیک کردن سهام خصوصی و دسترسی به محصولات سهام خصوصی در سطح خرده فروشی صحبت کردیم. کنجکاو هستم، ما امروز در دنیایی هستیم که اکثر سرمایهگذاران عمومی از طریق 401K خود واقعاً فقط در بازار به طور گستردهتر سرمایهگذاری میکنند، که به این معنی است که هفت با شکوه، محرک ثروت آنهاست. اما بیشتر رشد در واقع در بازارهای خصوصی رخ می دهد. منظورم این است که آیا در سال های آینده نیز شاهد دموکراتیزه شدن و دسترسی به بازارهای خصوصی برای سرمایه گذاران خرده کوچکتر هستید؟
پارچه
این یک موضوع نظارتی است، نه یک موضوع تقاضای بازار. شما نمی توانید درخواست عمومی انجام دهید. مردم برای سرمایهگذاری در صندوقها و سرمایهگذاری در استارتآپها باید سرمایهگذاران معتبر باشند، که در واقع به معنای آستانه بسیار بالایی است. ما راه هایی را در اطراف آن دیده ایم. بدیهی است که فرشتهها تلاش میکنند تا معافیتهای مختلفی را برای افراد برای سرمایهگذاری در استارتآپها، بهویژه استارتآپهای دوستانشان یا استارتآپهای خانوادگیشان، و غیره دریافت کنند. و در اروپا، ما شاهد چند مکان بودهایم که مصرفکنندگان خردهفروش توانستهاند اساساً روی فیدرهایی سرمایهگذاری کنند که در صندوقها سرمایهگذاری میکنند.
خیلی امکان داره که این اتفاق بیفته به نوعی، در کریپتو به روشی کاملاً وحشی و غرب وحشی اتفاق میافتد که در آن مردم روی کوینهای میم مسخره سرمایهگذاری میکنند. و بنابراین، من دوست دارم این اتفاق بیفتد، اما همچنین می توانم بفهمم که چگونه… قوانین آسمان آبی به دلایلی در دهه 1930 ایجاد شد. و بنابراین، شما باید این کار را به روشی هوشمندانه انجام دهید، و شاید به مردم اجازه ندهید در شرکتهای فردی سرمایهگذاری کنند، زیرا این دستورالعملی برای شکست در دنیای فناوری است.
منظورم این است که دلیل اینکه ما اینقدر خوب عمل میکنیم این است که سرمایهگذاری از قانون قدرت پیروی میکند، و هر 100 شرکت برتر دهه همه بازدهی را داشته باشند، به دلیل حضور در 1000، 1500 استارتآپ، ما احتمالاً در شرکتهای قانون قدرت خواهیم بود. و صادقانه بگویم، این 10 مورد از 100 استارتاپ برتر است. اگر روی پنج استارت آپ سرمایه گذاری کنید، به احتمال زیاد پول خود را از دست خواهید داد. اگر روی 30 استارت آپ سرمایه گذاری کنید، احتمال اینکه ضرر کنید زیاد است. بنابراین شما واقعاً یک مجموعه متنوع از استارتآپها میخواهید، و من مطمئن نیستم که به افراد اجازه انتخاب و انتخاب را بدهیم… اما به نظر شما، بیشتر ارزش به افراد در بخش خصوصی تعلق میگیرد. شرکت ها در حال عرضه عمومی هستند. زمانی که آنها صدها میلیارد ارزش داشته باشند، از آنجا 100 برابر نمیشوند. من، مایکروسافت با ارزش گذاری 260 میلیون سهامی عام شد. اپل با 1.3 میلیارد سهام عمومی شد.
آنتال
تمام ارزش آفرینی واقعاً در بازارهای عمومی بود-
پارچه
درست.
آنتال
در حالی که اکنون شما دارید –
پارچه
اسپیس ایکس
آنتال
اسپیس ایکس.
پارچه
3،400 میلیارد
آنتال
شما بایت دنس 300 میلیارد و غیره دارید. بنابراین تمام ارزش آفرینی-
پارچه
همه اینها به ما تعلق می گیرد و نه مردم.
آنتال
نگاه کردن به آینده برای یک ثانیه شما در پادکستهای دیگر و مکانهای دیگر در طول سالها در مورد چشمانداز خود برای اینکه جهان در 25 سال آینده، 100 سال آینده به نظر میرسد، صحبت کرده بودید. و برخی از چیزهایی که در آن نظرات قبلی گفته اید، در مورد فراوانی انرژی و نوع بازگشایی هایی است که برای ما به عنوان انسان ایجاد می کند. من دوست دارم شاید فقط آخرین برداشت شما را در سال 2025 از آینده آینده دریافت کنم.
پارچه
اول از همه، زیبایی سرمایهدار بودن به گونهای است که من در آینده دیگران زندگی میکنم، زیرا همه ایدههایی را میبینم که برای من مطرح میشود و در پنج، 10 سال دیگر به بلوغ میرسند، و همچنین منحنیهای هزینه را میبینم و میفهمم که چه زمانی قرار است به قیمتهای متفاوتی برسیم، جایی که واقعاً عملی میشود. بنابراین، اول از همه، با برداشتن یک گام به عقب، فناوری بزرگ نوشته و انقلاب فناوری به طور خارقالعادهای کاهشدهنده تورم بوده است و زندگی ما را به سمت بهتر متحول کرده است. مثل اینکه به 200 سال قبل برگردیم، همه ما کشاورز هستیم. بنابراین، در سال 1825، ما در سطح جهانی تا 29 سال زندگی می کنیم و بالاترین امید به زندگی زیر 40 سال است. و چندین بار در سال گرسنه می شویم.
برو 100 سال پیش، پس الان در سال 1925 هستیم، 53 ساعت در هفته کار می کنیم، بیشتر کارگران کارخانه و کشاورز هستیم، و کیفیت زندگی ما هنوز به نوعی بد است. اگر فقیر هستید، به تعطیلات نمی روید، آب ندارید، ماشین ندارید، قطعا هواپیما واقعا وجود ندارد. و حتی در 40 یا 50 سال گذشته، کیفیت زندگی ما تغییر کرده است. وقتی بچه بودم، به یاد میآورم که پدرم سر مادرم فریاد میزد که او پول زیادی برای تماسهای تلفنی از راه دور خرج میکند و او با نیس به پاریس آشنا شد. و اکنون با این تلفن های هوشمند، ما ارتباطات ویدیویی جهانی رایگان داریم. ما مجموع دانش بشریت را در چنته داریم. ما یک مشاور باهوش فوق العاده داریم که توانسته از هر نظر به ما کمک کند.
بنابراین، شما می توانید یک کشاورز فقیر در هند باشید و به اطلاعات، ارتباطات و احتمالا اطلاعات بیشتری دسترسی دارید که رئیس جمهور ایالات متحده 25 سال پیش در اختیار داشت. و ما آن را بدیهی می دانیم. این زندگی ما را به روش هایی غیرقابل درک به سمت بهتر متحول کرده است. وقتی در سفرهای دیوانهوارم به قطب جنوب بدون برق، غذای آبرسانی شده میروم، برمیگردم و آنها میگویند، میتوانم آن را روشن کنم… مثل آب گرم یا توالت دوش است. منظورم این است که ما بسیار ممتازیم و آن را بدیهی می دانیم. ما نمی دانیم که چقدر ممتازیم.
پس چگونه به آنچه در 25 سال آینده می آید فکر کنم؟ این نیست که بگوییم همه چیز برای بهترین و بهترین دنیای ممکن است. این حالت صورتی نیست. کاملا برعکس. ما مشکلات زیادی داریم. ما تغییرات اقلیمی داریم، نابرابری در فرصتها داریم و بحران سلامت روانی و جسمی داریم. و همه اینها به نوعی[inaudible 01:03:13] از نظر ساختاری قادر به پرداختن به آن نیستند. و در واقع، خبر خوب این است که بنیانگذاران این مشکلات را می بینند و می روند و به آنها حمله می کنند. و بنابراین، من عمیقاً خوشبین هستم زیرا ما در سطل های متعدد فراوانی پیدا می کنیم. بنابراین اول از همه، فراوانی انرژی. در حال حاضر شما قدرت محاسباتی فراوانی دارید. مانند دهه 1970، قدرت محاسباتی بسیار محدود است. شما فقط از آن برای معاملات بسیار با ارزش استفاده می کنید. امروز آنقدر بی نهایت است که شما ابررایانه هایی در جیب خود دارید که هر کاری انجام می دهید.
هزینه برق محدود بوده و محدودیت انرژی بسیار زیاد است. و بنابراین، تا دهه 1990، ما واقعاً همبستگی کاملی بین مصرف انرژی و رشد تولید ناخالص داخلی داشتیم. ما موفق شده ایم بسیار کارآمدتر شویم. و بنابراین، در حال حاضر ما واقعاً موفق شده ایم اقتصاد را بدون افزایش مصرف انرژی خود رشد دهیم. اما آنچه جالب است این است که هزینه انرژی، به دلیل انرژی خورشیدی، به سرعت در حال کاهش است. بنابراین انرژی خورشیدی ارزانترین نوع تولید انرژی است و سالانه ۱۱ درصد کاهش مییابد. تقسیم بر 10 در هر دهه، و تقسیم بر 10 ادامه می یابد. بنابراین تقسیم بر 100 در 20 سال، 1000 در 30 سال و 10000 در 40 سال. و در حال کاهش است. و من می توانم جهانی را 10،20 سال آینده پیش بینی کنم که در آن هزینه نهایی تولید انرژی اساساً صفر باشد. البته خورشیدی در شب یا روزهای ابری کار نمی کند، اما هزینه باتری نیز کاهش یافته است. آنها در 27 سال گذشته بر 42 تقسیم کرده اند، در دهه گذشته بر 10 تقسیم کرده اند. و اکنون باتریهای خورشیدی پلاس به نقطهای رسیدهاند که ارزانتر از سایر تولیدات انرژی هستند. و در نتیجه، شاهد افزایش انبوه نفوذ در بسیاری از بازارهای نوظهور هستیم، جایی که حدود 12 درصد ما در تولید 0.1 درصد انرژی از انرژی خورشیدی بودیم. اکنون 12 درصد در سطح جهانی است، در واقع در بسیاری از نقاط سال به سال در بسیاری از کشورها دو برابر می شود، هم ظرفیت باتری و هم تولید خورشیدی.
و بنابراین، حتی بدون هیچ یارانه ای و بدون دخالت دولت، در عرض 20 سال، من به راحتی می توانم تصور کنم که تقریباً تمام برق توسط خورشید تولید شده و با باتری در سطح جهانی ذخیره می شود. ما ذخایر نامحدودی از مواد معدنی مورد نیاز داریم و در واقع بسیار کارآمدتر است. ما اساساً می خواهیم به دنیایی برویم که در آن تمام انرژی توسط خورشید تولید می شود و عملاً رایگان خواهد بود. تمام خودروها برقی خواهند بود و آلایندگی ندارند. بنابراین، کل سیستم حمل و نقل و تولید انرژی ما بدون انتشار خواهد بود و هزینه های نهایی صفر خواهد بود. بنابراین، ما قادر خواهیم بود یک بار دیگر مصرف انرژی شما را افزایش دهیم و آن را هدر دهیم. زمانی که بتوانید انرژی خود را هدر دهید، می توانید کارهای خارق العاده ای انجام دهید.
زمانی که بتوانید انرژی خود را هدر دهید، می توانید کارهای خارق العاده ای انجام دهید. مردم می گفتند: “اوه، آب شیرین ما تمام می شود.” در واقع این درست نیست. 70 درصد جهان را آب تشکیل می دهد. می توانید آب شیرین را نمک زدایی کنید یا فقط می توانید آب نمک را با برق بی نهایت نمک زدایی کنید. من یک سیستم آب شیرین کن در خانه ام در ترکز و کایکوس دارم. ما روزانه 5000 گالن تولید می کنیم. قبض آب من 10 هزار در ماه است. دستگاه 72 هزار است.
آنتال
عجب
پارچه
منظورم اینه که هفت ماهه پرداخت میشه و البته تابش خورشیدی هست پس من کاملا از شبکه خارج شدم و هزینه نهاییش صفره. و هنگامی که بی نهایت آب شیرین داشته باشید، می توانید محصولات کشاورزی را در بیابان پرورش دهید. شما می توانید محصولات زراعی را از مزارع عمودی پرورش دهید. بنابراین، ناگهان هزینه غذا کاهش می یابد، هزینه آب کاهش می یابد. منظورم این است که شما به یک دستور کار و دنیای فراوانی می رسید، نیازهای اساسی شما تقریباً رایگان می شوند. اکنون، فراتر از این است که با شروع به داشتن چیزهایی مانند روباتهای انساننما که هزینه خدمات و نیروی کار را کاهش میدهند، که در واقع با توجه به اینکه نرخ تولد ما پایین است، جمعیتها پیرتر میشوند و شروع به کاهش میکنند، احتمالا ضروری است. ما واقعاً در بسیاری از مقولهها کمبود نیروی کار اساسی خواهیم داشت. بنابراین، من نگران بیکاری نیستم. من در واقع بیشتر نگران کمبود نیروی کار در بسیاری از مقولهها هستم، و ما میتوانیم با کمک مردم به افراد مسن و غیره، نیروی کار را برای انجام کارهای درست آزاد کنیم. من خیلی خوشبین هستم
آنتال
آره بنابراین، مقولههایی که به نظر میرسد در آنها هیچوقت از کاهش تورم فناوری بهره واقعی نداریم، خانهها، آموزش و پرورش و مراقبتهای بهداشتی هستند، آیا در پنج تا 10 سال آینده شاهد تغییر خواهیم بود؟
پارچه
بنابراین دسته بندی هایی که به شدت تنظیم می شوند و یا تحت تسلط خدمات عمومی هستند، در نوآوری بسیار کندتر عمل می کنند، اما آن ها اجزای بزرگی از تولید ناخالص داخلی هستند که ما شاهد نوآوری خواهیم بود. ما شاهد نوآوری در سه سطح هستیم. بنابراین اول از همه، آموزش دیدن آن است، شما فقط آن را در چارچوب سیستم آموزشی سنتی نمی بینید. اما در حال حاضر، اگر در هند دانشآموزی با انگیزه و کنجکاو هستید، میتوانید به یوتیوب بروید و هر چیزی را یاد بگیرید. شما می توانید در Coursera بروید و در کلاس هایی با بهترین اساتید جهان در هر رشته ای که می خواهید شرکت کنید. و بله، شما دیپلم نمی گیرید، اما دانش می گیرید. بسیاری از استارتاپ های من اکنون وقتی برنامه نویس جذب می کنند، می توانند در هر سنی باشند، می توانند در هر کشوری باشند، نیازی به مدرسه رفتن ندارند. ما فقط به آنها تست های برنامه نویسی می دهیم. اگر آنها بتوانند به خوبی برنامه ریزی کنند، ما آنها را استخدام می کنیم.
و بنابراین، آن را به طور کامل تغییر اعتبار. به معنای واقعی کلمه، آیا در کاری که انجام می دهید فوق العاده هستید؟ و اتفاقاً، بخشی از دلیلی که من در مورد این شغل نگران نیستم این است که انسان به علاوه هوش مصنوعی احتمالاً بسیار بهتر از هوش مصنوعی یا فقط انسان خواهد بود و ما با فناوری همکاری خواهیم کرد. بنابراین آموزش در حال حاضر اتفاق می افتد. منظورم این است که خانمیگو به بچه ها از K تا 12 آموزش می دهد، با استفاده از روش سقراطی به آنها ریاضی می آموزد. در علم، منظورم این است که ما شاهد پیشرفت هایی در کشف دارو هستیم. آلفا فولد 100% نقش بزرگی در تولید داروهای جدید ایفا می کند. بیشتر هزینه های سیستم مراقبت های بهداشتی ایالات متحده در واقع غیرپزشکی است. آنها سربار این واقعیت هستند که ما یک سیستم کاغذی کاملاً دست و پا گیر و احمقانه ایجاد کرده ایم. شما به استونی می روید و آنها اساساً همه چیز را خودکار کردند. مانند سوابق پزشکی آنلاین، همه چیز. مراجعه به دکتر، توصیه برای رفتن به متخصص، پرداخت ها، همه چیز آنلاین و خودکار است. یک دهه است که همینطور است. بنابراین فرصت های بزرگی وجود دارد که فکر می کنم شروع به وقوع خواهند کرد. و در خدمات عمومی هم همینطور.
مسکن. مشکل اصلی در مسکن در واقع نظارتی است. بنابراین ما با داشتن حقوق هوایی و نشانهها و غیره در حال ایجاد محدودیتهای مصنوعی برای عرضه هستیم. بدیهی است که در پارک مرکزی نسازید، اما بیشتر چیزهای دیگر نیازی به محافظت ندارند. و چیزهایی مانند NEPA مسلح شده اند تا اساساً قدرت
پارچه
… NIMBYism. بنابراین ما مشکل اساسی هزینه ساخت و ساز نداریم، و بله، کارهای زیادی می توانیم در اینجا از نظر پیش ساخته و غیره انجام دهیم، مسئله اساسی در واقع رژیم های نظارتی پیرامون ساختمان است. 80 درصد از سانفرانسیسکو منطقه بندی شده است که شما نمی توانید ساختمان های آپارتمانی بسازید. من می توانم هزینه مسکن در سانفرانسیسکو را یک شبه با اجازه دادن به خانه های بی نهایت کاهش دهم.
آنتال
بسیار بسیار نزدیک به موضوع اصلی و بسیار غیرقابل توضیح. بنابراین شما این گردهمایی های سالانه فناوری را در ترکز و کایکوس، در ملک خود در آنجا برگزار می کنید، و کاری که انجام می دهید این است که جوامع بنیانگذاران را گرد هم می آورید. و چیزی که من دوست دارم شاید فقط از شما بشنوم این است که برخی از لحظات برجستهتر گردهم آوردن این گروهها در آن نوع محیط چه بوده است، و چه نوع بینشهایی از آن رویدادهایی که باعث نوآوری و دیگر لحظات جادویی میشوند به دست میآید؟
پارچه
خب، لحظات جادویی به طرق مختلف اتفاق میافتد. به عنوان مثال، اخیراً ما بنیانگذار Somos را داشتیم، و او حتی اسپانیایی صحبت نمی کرد. او به مدلین در کلمبیا رفت و یک سیستم اینترنت فیبر با سرعت فوق العاده بالا ساخت. بنابراین او حدود 100 گیگ فیبر را با پنج دلار در ماه تحویل می دهد. و راهی برای این کار پیدا کرد. و او مانند، نگاه کنید، مردم به تدریج فکر می کردند، اما شما می توانید کاری را انجام دهید که SpaceX انجام داده است. هزینه یک کیلوگرم ارسال اشیا به فضا با شاتل فضایی حدود 60000 دلار بود. و با Starship، آنها امیدوارند که شاید به کمتر از 15 دلار، اما اجازه دهید بگوییم 200 دلار. آیا راههایی وجود دارد که در نهایت از فناوری موجود برای تغییر ساختار هزینههای جهان آنطور که میشناسیم، استفاده کنیم؟
و متصدیان معمولاً هرگز این کار را انجام نمی دهند، و او به ما نشان داد که چگونه این کار را انجام داده است و از فناوری موجود برای حل مشکل استفاده می کند. ما کلافه شده بودیم و ما نمونه های بی شماری از این را دیده ایم. حالا، جایی که شما باید خلیج COB وجود دارد و او با موسس شرکتی که فکر میکند جذاب است، ملاقات میکند، سپس آنها میروند و شرکت را میخرند یا با شرکت شریک میشوند. اما این یک راه عالی برای یک قدم به عقب برداشتن و واقعاً دیدن آنچه در حال رخ دادن است، روندهای کلی است. بنابراین، برای مثال، این یکی همه چیز در مورد هوش مصنوعی است، البته، از نظر اینکه در کجا سرمایه گذاری بیش از حد وجود دارد، سرمایه گذاری کافی نیست؟ رویکردهای متعامد کجا هستند و نمایشنامه های متضاد در این دسته کدامند؟
آنتال
شما این کار را در محیطی با سر و صدای بسیار کمی از بیرون انجام می دهید، که
پارچه
بله، شما نمی توانید این کار را در نیویورک انجام دهید. در غیر این صورت
آنتال
… همچنین برای تحریک عالی است. ما به پایان می پردازیم، اما چند سوال شخصی سریع از شما خواهیم داشت. بنابراین مقصد سفر اخیر مورد علاقه شما چه بوده است؟
پارچه
خوب، من به قطب جنوب رفتم و در حالی که سورتمه 100 پوندی خود را در دست داشتم، به قطب جنوب رفتم، من کاملاً از شبکه خارج شدهام، و غذای آبرسانی شده میخورم. در واقع باید در یک کیسه پلاستیکی مدفوع کنید که باید آن را حمل کنید زیرا واقعاً هیچ اثری از خود باقی نمی گذارد. شما سوخت خود را حمل می کنید، کیسه خواب خود را، چادر خود را، و آن بسیار متفاوت و خشن است. منفی 50 است. شما در ارتفاع 10000 فوتی هستید. و این واقعاً یک تمرین سپاسگزاری است زیرا شما از آن تمرینی که در آن 8000 کالری در روز می سوزانید برمی گردید، تقریباً یک پوند در روز از دست می دهید، و متوجه می شوید که چقدر خوش شانس هستیم که در دنیای متمدن توسعه یافته ای که در آن زندگی می کنیم زندگی می کنیم.
آنتال
آن سفر امروز چقدر طول می کشد؟
پارچه
اگر ساحل به قطب را انجام دهید و فوق العاده تناسب اندام هستید، مثلاً 40، 50 روز، و اگر فقط این کار را انجام دهید، آماده هستید، در یخچال رها شوید، بخشی که من انجام دادم، هفت روز طول کشید.
آنتال
باشه. من همچنین اغلب شنیده ام که شما یک خواننده مشتاق هستید. کتابی که واقعاً برای شما متمایز بوده و دیدگاه شما را نسبت به جهان تغییر داده است، چیست؟
پارچه
کتابی که احتمالاً دیدگاه من را نسبت به جهان تغییر داد، زیرا باعث شد به طور متفاوتی به آن نگاه کنم، کتاب Sapiens، از نظر درک اینکه چقدر از این چیزهایی که ما بدیهی می دانیم، در واقع ساخته های انسانی هستند. مانند ارز، مانند مرز. ولی راستش من زیاد خوندم. من سالانه حدود 100 کتاب می خوانم، اما بیشتر برای سرگرمی مطالعه می کنم. و من متوجه شدم که راه برای تحریک ذهنم و فکر کردن به آینده در واقع خواندن علمی تخیلی است، تا حدی فانتزی. بنابراین کتاب علمی تخیلی مورد علاقه من در چند سال اخیر Project Hail Mary است. این توسط نویسنده مریخی است، اما بسیار سرگرم کننده تر و جذاب تر است. مریخی مانند رابینسون کروزوئه در مریخ بود که سعی داشت خود را نجات دهد. بنابراین او تنها است و با خودش صحبت می کند و خطرات فقط اوست. این مانند رابینسون کروزو در فضا با جمعه است، بنابراین دوستان، تلاش برای نجات بشریت، خطرات بالاتر است.
آنتال
عالیه برنامه هوش مصنوعی مورد علاقه شما امروز چیست؟ و من به شما چند انتخاب می دهم. ChatGPT، Claude، Perplexity یا Gemini، یا چیز دیگری که ما نداریم-
پارچه
من یک کاربر قدرتمند GPT هستم. بنابراین اول از همه، هوش مصنوعی خودم را میسازم، که بازنمایی دیجیتالی از همه چیزهایی است که تا به حال گفتهام، نوشتهام، فکر کردهام و غیره. و بیش از یک سال طول کشید، و در ابتدا واقعاً بدم آمد. و در روند انجام آن، ساختن آن، با همه چیز بازی کردم. آنتروپیک، کاج. منظورم این است که من آن را رمزگذاری کردم، بنابراین نیاز به تکرار بی نهایت داشت و تا زمانی که نسخه 4.0 بیرون نیامد، هیچ چیز واقعاً کار نمی کرد. و البته، من تا آن زمان دادهها را به درستی ساختار دادم و تمام پادکستها و رونوشتها را بهطور کامل تبدیل کردم، کدی که چه کسی صحبت میکند. من از Azure یا CR برای تبدیل فایل های PDF خود به محتوای قابل فهم استفاده کردم. پس صدها ساعت کار. اما GPT4.0 فوق العاده است و مدل های جدید حتی بهتر هستند. من از آن برای همه چیز استفاده می کنم. از تحقیق، سوالات. بله، جایگزین گوگل شده است. اما فراتر از آن، من از آن به عنوان یک تحلیلگر استفاده می کنم تا برای من تحقیق کند، GPT است. خلاصه و تحلیل ایجاد خواهد کرد. منظورم این است که گاهی اوقات اشتباه است، اما باور نکردنی است.
آنتال
بسیار قابل توجه است. و کجا می توانیم با مجازی صحبت کنیم، فابریس؟
پارچه
بنابراین اگر به وبلاگ من Fabricegrinda.com بروید، پیوندی برای Fabrice AI وجود دارد، و به طرز تکان دهنده ای دقیق است. می توانید بپرسید پایان نامه ما چیست، بازخورد ایده راه اندازی شما چیست، ارزش گذاری میانگین برای یک سری seed یا A چیست. حتی می توانید سوالات شخصی در مورد اینکه قطب جنوب چگونه بوده است، آنچه که من آموخته ام، نحوه زندگی در نور اسیدی بپرسید. منظورم این است که هر چیزی که تا به حال در مورد شما نوشته ام در واقع می تواند با آن تعامل داشته باشد و بسیار دقیق است. و در حال حاضر در حال کدنویسی دو نسخه بعدی هستم.
نسخه بعدی نسخه ای است که در آن یک آواتار دیجیتالی از خودم با چهره و شباهت و صدایم خواهم داشت و شما می توانید با آن صحبت کنید یا از آن بخواهید با شما صحبت کند. می توانید مستقیماً یا از طریق متن با آن صحبت کنید. و سپس سعی میکنم کدنویسی کنم، هیچ قولی در مورد اینکه آیا کار میکند یا نه، Pitch Fabrice AI، که در حال حاضر، همانطور که قبلاً گفتم، ما 300 مسابقه دریافت میکنیم، با 50 تماس میگیریم و بازخوردها را برای آنها دریافت میکنیم، و سپس با شاید پنج نفر صحبت میکنم. این به 250 و صراحتاً به 295 این امکان را می دهد که با نسخه ای از من صحبت کنند و درباره ایده خود بازخورد بگیرند. اگر کار کند.
آنتال
آیا Fabrice مجازی را می بینید که در کمیته سرمایه گذاری شما نشسته و تصمیمات سرمایه گذاری را در این راه اتخاذ می کند؟
پارچه
توصیه هایی خواهد کرد خواهیم دید که چقدر می تواند خوب باشد. ببینید، من فقط در صورتی آن را زنده می کنم که از توضیحات خوشم بیاید. بنابراین بدیهی است که ورودی عرشه، متن گفتگوی موجود ما با بنیانگذاران، و سپس توضیحات و توصیه های ما است. اگر هزاران عدد از این ها را به آن غذا بدهم، آیا می تواند به طور منطقی دقیق یا خوراک خوبی دریافت کند؟ این واقعاً باز هم خدمات عمومی بشریت یا به بنیانگذاران است. آیا می توانم به شما بگویم، اوه، اقتصاد واحد شما زیر آب است، یا برای صحبت با VC ها خیلی زود هستید، به کشش بیشتری نیاز دارید. ابتدا به دور دوستان و خانواده بروید. یا بهعنوان یک بنیانگذار، واقعاً باید از نظر زمینهای که دنبال آن هستید، شیواتر باشید، یا دستهای که دنبال آن هستید بسیار کوچک است.
آنتال
درست.
پارچه
آیا واقعاً می تواند بازخورد عملی به بنیانگذاران بدهد تا برای آنها مفید باشد؟ پاسخ منفی است. من می خواهم آن را زنده کنم. پاسخ این است که بله، من انجام خواهم داد. بنابراین TBD. اما این چیزی است که من در حال کدنویسی و کار کردن در شب هستم.
آنتال
عالی و سوال نهایی این است که آیا پادکست مورد علاقه ای به جز پادکست LionTree دارید؟
پارچه
من به پادکست های زیادی گوش نمی دهم. من بیش از هر چیز دیگری کتاب می خوانم. و در Substack، چیزی که مورد علاقه من برای خواندن است احتمالا نوآ پینیون یا نوح اسمیت است که در مورد اقتصاد، سیاست عمومی و غیره می نویسد.
آنتال
باشه، فوق العاده فابریس، یادگیری در مورد تاریخچه OLX، روش سرمایه گذاری شما و بسیاری از دیدگاه های شما در مورد جهان بسیار لذت بخش بود. بنابراین از اینکه امروز به KindredCast پیوستید بسیار سپاسگزاریم.
پارچه
از اینکه من را دارید متشکرم